منتظران ظهور
منتظران ظهور

منتظران ظهور

مهدویت

سامره امشب تماشایی شده


http://s1.picofile.com/file/7277217953/20120201093757984_04.jpg



سامره امشب تماشایی شده

جنت گل هـای زهرایی شده

لحظه لحظه، دسته دسته از فلک

همچو باران از سمـا بارد ملک

می زنند از شوق دائم بال و پر

در حضـور حجت ثانـی عشر

ملک هستی در یم شادی گم است

بعثت است این، یا غدیر دوم است

یوسف زهرا بـه دست داورش

می نهد تاج امـامت بـر سرش

عید «جاء الحـق» مبارک بر همه

خاصـه بـر سـادات آل فاطمه

عید آدم عیـد خاتم آمده

عید مظلومـان عالم آمده

عید قسط و عید عدل و دادهاست

لحظه هـایش را مبـارک بادهاست

عیـد قرآن، عید عترت، عید دین

عیــد زهـرا و امیــرالمؤمنین 

عیــد یــاران فداکار علی است

عید محسن، اولین یار علی است

عیــد فتـحِ «میثـم تمار»هاست

عید عمرو مالک و عمارهاست

عید مشتاقان سرمست حسین

عید ذبح کوچک دست حسین

عید باغ یاسمن های کبود

عید شادیِ بدن های کبود

عید سردار رشیـد علقمه

عید سقـای شهیـد علقمه

عید ثـارالله و هفتـاد و دو تن

عید سربازان بی غسل و کفن

عید هجــده آفتـاب نـوک نی

کرده نوک نی چهل معراج طی

عید طاهـا عید فرقان عید نور

عید قرص مـاه در خاک تنور

عید عزت عیـد مجد و افتخار

عید مردان بـــزرگ انتظـار

آی مهدی دوستـان! عید شمـاست

این شعاع حسن خورشید شماست

آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش

حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش

وعده فیض حضور آید به گوش

مـژده روز ظهـور آیـد به گوش

تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را

کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را

می کشد چون شیر حق از دل خروش

می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش

می برد از دل شکیب کعبه را

می کشد اول خطیب کعبه را

روی او آیینه روی خــداست

پشت او محکم به نیروی خداست

پیش رو خوبان عالم، لشکرش

پشت سر دست دعای مادرش

بـر سـرش عمـامه پیغمبر است

ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است

پرچمش پیراهـن خـون خداست

نقش آن رخسار گلگون خداست

رشته هایش از رگ دل پاک تر

از گل پرپر شده صـدچاک تر

حنجـر او نینـوای زینبین

نعر? او «یا لثارات الحسین»

اشک چشمش خون هفتاد و دو تن

چهره: تصویـر حسین است و حسن

خیمـه اش آغـوش حی دادگر

مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر

عدل از نـور جمـالش منجلی

پــایتختش کوفـه مـانند علی

آسمـان پروانـه ای دور سرش

خلق پندارند خود را در برش

آسمان چـون حلقه در انگشت او

ملک امکان قبضه ای در مشت او

فـرش راه لشکـرش بــال ملک

جــای سم مـرکبش دوش فلک

مکـه را بستانـد از نـا اهل هــا

بشکند پیشانـی از بوجهل هــا

شیعه گردد حکمران در آب و گل

کــوری این بازهـای کــور دل

عیــد موسا و عصا و اژدهاست

عید مرگ فرق? باب و بهاست

ای امـام عصـر عاشورائیـان

ای امیــد آخـر زهرائیــان

ای به عهد مهدویت مهـد مـا

ای نفس هایت دعای عهد ما

عمر ما بی تو بـه سـر آمـد بسی

ای پنـاه شیعـه تـا کی بیکسی

تـو بـه ما بینایی و ما از تو کور

تو به ما نزدیکی و ما از تو دور

ای ز چشـم مـا به ما نزدیک تر

تـا دل دشمـن شـود تاریک تر

چند میثم با تو نزدیک از تو دور؟

سیـدی مـولایی عجـل لظهـور

 


دل نوشته‌ای برای مهدی فاطمه(علیهماالسلام)




امام زمان (عج)
شعبان فرا می رسید، همه خودشان را برای جشن های اعیاد مذکور آماده می کردند تا در نهم ربیع الاول و نیمه ی شعبان، به اوج جشن و سرور و شادمانی خودشان برسند. ما هم به تبع جامه ای که در آن زندگی می کردیم، منتظر بودیم که این روزها فرا برسد تا همرنگ و هم صدا با دیگر محبّان اهل بیت(علیهم السلام)، کوچه ها را چراغانی کنیم، حجله ی امام زمان برپا کنیم، در جشن هایی که مولودی خوانده می شد شرکت کنیم و شاد باشیم از اینکه در جشن تولد و آغاز امامت اماممان شرکت کرده ایم.
در سال های اخیر به خاطر رغبت فراوان و احساس مسئولیت نسبت به اینکه من هم باید برای امامم کاری انجام بدهم و دستی بر آتش داشته باشم، با چند نفر از دوستانم در هیئت متوسلین به حضرت فاطمۀ الزهرا (سلام الله علیها) هر سال در حیاط مسجد جامع حجله ی امام زمان برپا می کردیم، برای طرح سیصد و سیزده هزار صلوات ثبت نام می کردیم، اطراف مسجد را آزین بندی می کردیم و برای شب میلاد و آغاز امامت ، سخنران و مداح دعوت می کردیم. در پایان مراسم هم به همه شربت و شیرینی تعارف می کردیم و می گفتیم الحمدلله که امسال هم جشن با شکوهی برپا شد و به اصطلاح در حریم اهل بیت (علیهم السلام) آبروداری کردیم.

اما آخرین سالی که در چنین حال و هوایی سیر می کردم ، بعد از اینکه با کمک دوستان، وسایل را جمع و جور کردیم، اصلاً درون خودم احساس شادی و رضایت نمی کردم و مدام یک نهیب درونی آزارم می داد. احساس می کردم تنها راهی که می تواند نجاتم دهد، تفکر و تعقل پیرامون این موضوع است که آیا آنچه را که انجام داده ایم مورد رضایت و خواست امام(علیه السلام) بوده است؟ با خودم فکر کردم که اگر امام روی این برنامه ها نظر دارند، چرا حتی اختلافات بین دوستان برطرف نشد؟ چرا مردمی که هر سال در این جشن شرکت می کردند، قبل و بعد از این برنامه ها هیچ تغییری نکردند؟ اگر به قائم آل محمد(صلی الله علیه وآله) می پرداختند، چرا هیچ قیامی درون وجودشان به پا نشد؟ چرا در این مدت هیچ تحولی در من ایجاد نشد و اگر نسبت به سال گذشته ام بدتر نشده باشم، بهتر نشده ام؟ چرا هنوز رفتارهایم تغییر نکرده است؟ چرا عطش ظهور مولایم هر لحظه درون وجودم شعله نمی کشد؟ و چندین چرایی دیگر... .

تا کی می خواهیم برای امام زمان(عج) جشن تولد و آغاز امامت بگیریم و آنطور که خودمان می خواهیم و دوست داریم، در قبال ایشان رفتار کنیم؟! کی می خواهیم رفتار شیعی را جایگزین رفتار محبّانه کنیم؟! آنقدر با فهم و خواست خودمان پیش رفتیم، تا اینکه افسار حبّمان را نیز به دست شیطان سپردیم و او ما را به هرسمتی که می خواهد می کشاند! در حالی که برای امام جشن می گیریم، از امام غافلیم!

هر چه با فطرتم دنبال می کردم، اصلاً رضایت و خواست امام را در این کارها نمی دیدم. تا اینکه دوستی مرا متوجه این موضوع کرد که بجای کوچه و خیابان محلّه و شهرمان، بیائیم کوچه و خیابان دلهایمان را برای امام چراغانی کنیم! تا کی می خواهیم برای امام زمان(عج) جشن تولد و آغاز امامت بگیریم و آنطور که خودمان می خواهیم و دوست داریم، در قبال ایشان رفتار کنیم؟! کی می خواهیم رفتار شیعی را جایگزین رفتار محبّانه کنیم؟! آنقدر با فهم و خواست خودمان پیش رفتیم، تا اینکه افسار حبّمان را نیز به دست شیطان سپردیم و او ما را به هرسمتی که می خواهد می کشاند! در حالی که برای امام جشن می گیریم، از امام غافلیم! در حالی که برای امام شادی می کنیم، از امام غافلیم! در حالی که به زعم خودمان داریم به اماممان می پردازیم، حجابهای درون وجودمان را در مقابل نور امام(علیه السلام) قطورتر می کنیم! به جای اینکه به اصلاح ایمانیّات، تفکرات و اخلاقیات و رفتارهایمان بپردازیم، خودمان را مشغول انجام یکسری رفتارهای کم قیمت کرده ایم! شیعه کسی است که به دنبال برپایی ظهور مولایش باشد، نه اینکه دست به زانو بنشیند به امید اینکه روزی مولایش ظهور کند. شیعه ی حقیقی کسی است که آنچنان ابعاد وجودی اش بر اساس خواست امامش شکل گرفته، که هیچ تاریکی و حجابی در مقابل نور امام درون وجودش نیست؛ مانند سلمان(ره) که امام(علیه السلام) به ایشان می فرمایند: « یا سلمان إنّ غائبنا لم یَغب » ؛ یک شیعه ی حقیقی اول به دنبال ظهور امام درون وجود خودش می گردد!

با خودم فکر کردم که چگونه می توانم کوچه های دلم را برای امام چراغانی کنم! مگر می شود بدون اتصال به منبع نور، چراغی را روشن کرد؟! مگر بجز امام در عالم نوری هست که بتوانم با اتصال به آن ، وجودم را نورانی کنم؟! اگر حتی یکی از ایمانیّات من جزء ایمانیات مهدوی باشد، همان یک ایمان می شود چراغی که وجودم را روشنی خواهد بخشید! پس تا ایمانیاتم، تفکراتم، اخلاقیاتم و رفتارهایم مهدوی نباشد، هیچ چراغی درون وجودم روشن نخواهد شد و هیچ تاریکی و ظلمتی از وجودم رخت بر نخواهد بست !!!....

خدایا ایمانیّاتمان را ایمانیّات مهدوی قرار بده!

خدایا تفکراتمان را تفکرات مهدوی قرار بده!

خدایا اخلاقیاتمان را اخلاقیات مهدی قرار بده!

خدایا ما را جزء برپا کنندگان ظهور مولایمان قرار بده!



اناالمهدى

http://s1.picofile.com/file/7277213438/20120201093757609_02.jpg


انا المهدى؛ من موعود زمانم، صاحب عصر، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا.

من مهدى، قائمه گیتى، خرد هستى و ادامه خدایم.

شکیب شما در سراشیب عمر. میوه باغ آفرینش، فراخى آسمانها و نجابت زمین.

من گریه‏هاى شما را مى‏شناسم.

با انتظار شما هر شام دیدار مى‏کنم.

نغمه‏گر ندبه‏هاى شما در میان کاج هاى غیبتم.

اشک هاى شما آینده من است.

دلتنگی هاى من، گشایش بخت ‏شماست.

من موى گره در گرهم را نذر پریشان شمایان کرده‏ام .

انا المهدى؛ من موعود زمانم، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا.

با من از همه آنچه در دل دارید بگویید.

از گرانى بار انتظار؛

از تیرگى شبهاى غیبت؛

از هیمنه جور؛

از هیبت گناه، از فریب سراب، از دروغ خنده‏ها و از دورى اقبال.

من با ندبه‏هاى شما مى‏بالم.

من تنگى دل شما را مى‏شناسم.

من برق چشم شما را مى‏ بینم .

گرمى دست‏هاى شما، چراغ خیمه صحرایى من است.

انا المهدى؛ من موعود زمانم، صاحب عصر، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا.

از دورى و دیرى با من بگویید. جز من کسى حرف شما را باور نمى‏کند.

جز من کیست که بداند روزگار شما چگونه روزگارى است؟

جز من کیست که بداند زخم شما، شکوفه کدام غم است؟

گریه شما، جارى چه اندوهى است؟

و خنده شما تا کجا شکوهمند است؟

مرا باور کنید.

من تنهایى شما هستم.

اسب آرزوهاى شما، تنها در چمن ظهور من چابک است.

پرنده امید شما را من پرواز مى‏دهم.

و آشناترین رهگذر شهر شما منم.

اناالمهدى؛ من موعود زمانم، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا.

مرا بخوانید و بخواهید.

مرا تا صبح ظهور، انتظار کشید.

مرا که چون پدران روستایى، با دستمالى از مهربانى به سوى شما مى‏آیم.

با یک سبد انار؛

یک طبق سیب؛

و یک سینه سخن.

من شما را از گریه‏هاى شما مى‏شناسم و شما مرا از اجابت‏هایم.

امسال، باران گرسنه خاک است.

ابرها دیگر نمى‏بارند.

خورشید به ناز نشسته است.

بهار خرمى نمى‏کند.

آیا از یاد برده‏اند که شما جمعه‏ شناسان هفته انتظارید؟

نمى‏دانند شما شب ها مرا به خواب مى‏بینید؟

و روزها

زمین را با آهن اندوه مى‏شکافید؟

امسال زمین رکاب نمى‏دهد،

و گریه انتظار، شما را امان.

من مى‏آیم، که هر سال، بهار آمدنى است.

من مى‏آیم که سفره شما بى ‏نان نباشد.

و هفته شما، بى ‏جمعه.

اناالمهدى؛ من موعود زمانم. صاحب عصر، قائمه گیتى، خرد هستى، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا.

اناالمهدى

 

هدایت‏های حضرت مهدی (عج)


وجود امام زمان(عج)، هر چند غایب‏اند، دو گونه فایده‏ تکوینی و تشریعی دارد. فائده‏ تشریعی وجود آن حضرت، بر سه گونه است. مهم‏ترین آن هدایت‏ خلق است و مشهورترین لقب آن حضرت، یعنی «مهدی‏»، بر آن دلالت می‏کند این هدایت‏ها به سه دوره تقسیم شده است: 1- از ولادت تا پایان غیبت صغرا 2- دوران غیبت کبرا 3- هدایت‏های پس از ظهور .

این مقاله، به پنج نمونه از هدایت‏های دوره‏ نخست پرداخته است .

سلیمان اعمش می‏گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: «چگونه مردم از حجت غایب بهره می‏برند؟» فرمود: «همانگونه که از آفتاب زیر ابر بهره می‏برند.» (1)

در این روایت، امام غایب، به آفتاب زیر ابر تشبیه شده و فوائد او به فوائد آفتاب پنهان در زیر ابر . پس در این تشبیه، دو وجه شباهت وجود دارد: یکی، اصل بهره‌برداری مردم از نور و گرما و اشعه‏ مفید خورشید است که در روزهای ابری بر زمین می‏تابد و دیگری کمتر بودن مقدار آن بهره نسبت ‏به روزهای آفتابی است.

همانگونه که در روزهای آفتابی، بهره‏ مردم از آفتاب، بیشتر است، در عصر ظهور، بهره آنان از برکات وجود امام معصوم، بیشتر‏ خواهد بود .

البته، برکات و فوائدی که از حجت غائب، امام مهدی، روحی فداه، به جهان خلقت و مردم می‏رسد، بحث مهمی است، ولی ما، در مقام استقصای این بحث نبوده و تنها برای روشن شدن موضوع مقاله، به بررسی آن می‏پردازیم اینک، با نگاهی به دلایل عقلی و نقلی، این فوائد را بر دو گونه می‏یابیم: (2)

1- فواید تکوینی

امام زمان علیه السلام، به عنوان یکی از چهارده معصوم، علت غایی آفرینش انسان و جهان است؛ زیرا، همانگونه که مخلوقات، در پیدایش خود، نیازمند علت غایی هستند، در تداوم خلقت نیز به آن محتاج‏اند؛ یعنی، لطف و عنایت‏ خداوند متعال، به خاطر وجود یکی از آن حضرات بر روی زمین است. در زیارت جامعه آمده است:

«بکم فتح الله و بکم یختم و بکم ینزل الغیث و بکم یمسک السماء ان تقع علی الارض ... .»

ذکر این فوائد، خارج از هدف این مقاله است .

2- فواید تشریعی

ما، در این مقاله، به سه گونه‏ فواید اشاره می‏کنیم:

الف) احکام ولایی؛ آن حضرت، گاهی به واسطه‏ افرادی خاص، در مسائل مهم، حکم نهایی را بیان فرموده و گاه بی واسطه، حکم و اختلافی را برطرف کرده است. این گونه احکام، مخصوصا، در عصر غیبت صغرا، نمونه‏های زیادی دارد .

ب) دعا یا استغفار آن حضرت برای مؤمنان و صالحان و مستضعفان و یا لعنت ایشان بر کافران و ظالمان؛ به این فایده، در روایات «عرض اعمال بندگان بر امام زمان علیه السلام‏» تصریح شده است. نیز دعاهایی که آن حضرت در شب قدر و عرضه‏ مقدرات سالانه بر ایشان، برای افراد شایسته می‏کند، از این دسته است .

ج) هدایت‏های عمومی و خصوصی آن حضرت به ره‌جویان و حق‌طلبان در عصر غیبت صغرا و کبرا؛ هدایت عمومی و جهانی‌شان، پس از ظهور، مهم‏ترین فایده‏ وجودی آن حضرت است، به همین جهت، مشهورترین لقب آن حضرت - که در روایات متواتر آمده - «مهدی‏» است . هر چند همه‏ امامان ما، «مهدی‏» هستند، همان طور که همه‏ آنان، سجاد و باقر و صادق و کاظم و رضا و تقی و نقی هستند، ولی این صفت، به صورت ویژه، بر خصوص امام دوازدهم «موعود منتظر» اطلاق شده است .

امام زمان علیه السلام

در این که لقب مذکور، به معنای اسم مفعول است ‏یا به معنای فاعلی، دو نظر وجود دارد. روایت جابر از امام محمد باقر علیه السلام نظر نخست را تایید می‏کند؛ زیرا، در آن آمده است:

«انما سمی المهدی لانه یهدی الی امر خفی ... .» (3)

از این روایت استفاده می‏شود که «مهدی‏» به معنای اسم مفعول است، ولی گاهی اسم مفعول، به جهت مبالغه، به معنای اسم فاعل می‏آید، مانند «محصن‏» به معنای «شخصی عفیف و خویشتن‌دار.» در این جا نیز «مهدی‏» به معنای «هادی‏» است. البته کسی که از هر جهت هدایت ‏شده باشد؛ هادی همه جانبه نیز خواهد بود . حکمت اختصاص این لقب به امام زمان علیه السلام آن است که علاوه بر علوم و انواری که خداوند به همه‏ ائمه علیهم السلام عنایت فرموده، الطاف و هدایت‏های ویژه‏ای به آن حضرت دارد که پس از ظهور، مردم جهان را با همه‏ تنوع فکری و تفاوت نژادی و فرهنگی، به زیر فرمان خدای متعال رهبری می‏کند و راه سعادت را به همگان نشان خواهند داد. از این رو، طبری، در دلائل الامامة، از انس ابن مالک نقل می‏کند که:

روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نزد ما آمد. وقتی علی علیه السلام را دید، دست ‏بر دوش او گذاشت و فرمود: «ای علی! اگر از دنیا جز یک روز باقی نماند، خداوند، آن روز را آن قدر طولانی کند که مردی از نسل تو به حکومت ‏برسد که به او «مهدی‏» گفته می‏شود. او، به سوی خدای عزوجل هدایت می‏کند، و عرب به واسطه‏ او، هدایت می‏شود، چنان که تو - یا علی! - کافران و مشرکان را از گمراهی نجات دادی و هدایت کردی ... (4)

از این روایت استفاده می‏شود که این لقب، به معنای اسم فاعل است، ولی بهتر آن است که بگوییم، این لقب شریف، به هر دو معنای اسم فاعلی و اسم مفعولی، در حق آن جناب آمده است .

آری، او، هدایت ‏یافته‏ کامل و هدایت کننده‏ تمام عیار بشر از جانب پروردگار جهان است .

قبل از بیان مصادیق این هدایت‏ها، لازم است ‏به دو نکته اشاره کنیم:

1- در عصر غیبت کبرا، مردم، موظف‏اند برای تشخیص وظایف شرعی، یا خود به کتاب و سنت مراجعه کنند و یا از مجتهدان متخصص تقلید کنند، و هیچ نظر و حکمی، با ادعای صدور آن از امام غایب اعتباری ندارد. این قاعده‏ مسلم، به مقدار زیادی، مانع فرصت‏طلبی شیادان و توطئه‏ دشمنان و هرج و مرج فرهنگی شده است .

ادامه مطلب ...

برای ظهور امام زمان(عج) چگونه مهیا شویم؟




نصرت و یارى حضرت قائم علیه السّلام با مرابطه

در «کافى» روایت شده از حضرت صادق(علیه‌السلام) که در بیان این آیه فرمود :«اِصبِرُوا عَلى الفرائض و صابروا علی المصائب و رابطو علی الائمة(علیهم‌السلام)»؛ بر سختى انجام واجبات صبر کنید، و یکدیگر را در صبر بر مصائب امر کنید؛ و تسلیت دهید، و براى ائمّه(علیهم‌السلام) مرابطه نمایید یعنى در مقام نصرت و موالات آنها باشید.

 

اقسام مرابطه

مرابطه بر دو قسم است:

قسم اوّل: که معهود است در احکام ظاهرى شرعى؛ آن است که جمعى از مسلمین و از اهل ایمان در مرزهاى ممالک اسلامى آماده باشند براى دفع دشمنان؛ که داخل در بلاد مسلمین نشده و هجوم بر آنها نیاورند .

و نصرت بودن این کیفیّت واضح است، زیرا این هم ــ یعنى دفع شر دشمنان دین و اهل آن و حفظ اسلام و مؤمنین ــ از امورى است که راجع به وجود مبارک امام(علیه‌السلام)، پس سعى در آن به هر وجه و هر درجه‌اى از درجات آن؛ نصرت و یارى آن حضرت(علیه‌السلام) است، هم نسبت به وجود مبارکش که رفع سختى و مشقّتى از ایشان نموده، و هم نسبت به عزّ و شرف ایشان، چرا که در غلبه مشرکین؛ آثار ایشان از بین مى‌رود، و در غلبه اهل دین؛ احیای امر و ظهور آثار و شئونات ایشان مى‌شود، و هم یارى ایشان است نسبت به متعلّقان و دوستان ایشان که از شرّ دشمنان از نظر جان و مال و عرض و دین حفظ مى‌شوند.

قسم دوّم :از مرابطه این است که مؤمنین در هر حال منتظر فرج ائمّه دین(علیهم‌السلام) باشند، و در تسلیم و اطاعت امر آنها و صبر بر طول زمان ظهور و فرج، و در آنچه در حال استتار آنها و امر آنها است ـ از ابتلائات ـ ثابت قدم باشند، و در این حال در حدّ امکان اسباب جهاد و اسلحه ـ و لو یک تیرى باشد ـ مهیّا نمایند، و قلباً عزم بر یارى ایشان در هنگام ظهور داشته باشند، و از نظر ظاهرى و جسمى هم در امر آنها ثابت قدم باشد .

و از شواهد بر این قسم و بر کمال فضل آن، روایتى است که در «روضه کافى» از ابوعبدالله جعفى نقل شده که جعفى گوید:

حضرت امام محمّدباقر(علیه‌السلام) فرمود: مرابطه در نزد شما چند روز است؟

گفتم : چهل روز .

فرمود:لکن مرابطه ما مرابطه ایست که همیشه روزگار است، و هر کس مرابطه نماید در راه ما ــ یعنى براى یارى ما اسبى را مهیّا نماید ــ براى او به اندازه دو برابر وزن آن ثواب و پاداش است، مادامى که آن را نگاه داشته، و هر کس براى یارى ما سلاحى را ــ یعنى اسباب جنگى را ــ مهیّا کرده و نگاه دارد؛ براى او ثوابى به اندازه وزن آن است، مادامى که نزد او هست .

و نیز در «بحارالانوار» از «غیبت نعمانى» روایت شده که امام صادق(علیه‌السلام) فرمود:

 هر یک از شما براى ظهور قائم(علیه‌السلام) ابزار جنگی مهیّا کنید، اگر چه یک تیر باشد، امید است همین که این نیّت را داشته باشد، حقّ تعالى او را از اصحاب و یاوران او قرار دهد.

بعضى از این امور مباح در بعضى از مقامات فضل و شرافت پیدا مى‌کنند، و اجر و ثواب بر آن مترتّب مى‌شود، بدون آن که در آن قصد عبادت کند، مثل خواب عالم که عبادت است، و این از جهت شرافت علم او است، و مثل خوابیدن شخص روزه‌دار که از جهت شرافت روزه است، و مثل خوابیدن در ماه مبارک رمضان که از جهت شرافت آن ماه شریف است، و امثال آنها .

افعال انسان در مقام رتبه ثواب و اجر

بنابر آنچه در معناى مرابطه ذکر و نیز از حدیث امام محمّدباقر(علیه‌السلام) و احادیث دیگر استفاده مى‌شود، ظاهر مى‌گردد که تقوا و برخی امور دیگه مرابطه محسوب مى‌شوند؛ به این بیان که: افعال صادره از انسان در مقام ترتّب اجر و ثواب بر آنها، بر چهار قسم است :

1- افعالى است که ذاتا جنبه عبادى ندارند، یعنى در جمله عبادات متعارف و معیّن در شرع محسوب نمى‌شوند، پس اجر و ثوابى هم بر آنها مترتّب نمى‌شود، مگر در حالتى که در آنها قصد عبادت بشود، و به یک عنوان از عناوین عبادت او را در آورند.

و این قسم مثل کلیّه اُمور مباح ــ  مانند خوردن و آشامیدن و خواب و رفت و آمد و معاشرت و امثال آنها ــ هر گاه در مقام مقدّمه امر مستحبى یا واجبى واقع شوند در آنها قصد عبادت کند؛ اجر و ثواب بر آن مترتّب شده؛ و از عبادات محسوب مى‌شود، مثل آن که چیزى را بخورد یا بیاشامد، یا مباحى را انجام دهد از جهت خواهش یا شادی مؤمنى؛ که در این حال استحباب پیدا مى‌نماید، و فضل و اجرهاى بزرگ و مهم بر آن مترتب مى‌شود، یا آنکه مقدارى که به حدّ ضرورت است از خوردنی و نوشیدنی و خواب یا معاملات را از جهت رفع ضرورت از جهت مقدمه عمل به فرائض و تکالیف الهی بجاى آورد، پس در این حال عنوان وجوب پیدا مى‌کند.

بعضى از این امور مباح در بعضى از مقامات فضل و شرافت پیدا مى‌کنند، و اجر و ثواب بر آن مترتّب مى‌شود، بدون آن که در آن قصد عبادت کند، مثل خواب عالم که عبادت است، و این از جهت شرافت علم او است، و مثل خوابیدن شخص روزه‌دار که از جهت شرافت روزه است، و مثل خوابیدن در ماه مبارک رمضان که از جهت شرافت آن ماه شریف است، و امثال آنها .

قسم دوّم: افعالى است که صورت عبادت دارد، ولکن اگر در آنها قصد عبادت نکند عبادت نمى‌شود و اجر و ثوابى بر آن مترتّب نمى‌شود، و این قسم مثل همه عبادات ــ مانند روزه و نماز ــ مى‌باشد که هر گاه قصد قربت در آن نشود از عبادت بودن خارج مى‌شوند، اگر چه ظاهرا عبادت است بر حسب آنچه در تفصیل نیّت در کتب فقهى بیان شده است .

قسم سوّم : افعالى است که خصوصیّتى دارد که ذاتا محبوب الهى است، ولو آنکه قصد قربت در آن نشود، و با قصد قربت افضل و اکمل خواهد شد، مثل احسان کردن که آن ذاتا امرى محبوب و مطلوب است حال از هر کس که صادر شود ـ ولو از کافر باشد ـ جزاى خیرى مترتّب بر آن مى‌شود چه در دنیا و چه در آخرت، ولو به تخفیف عذاب باشد .

اما هر یک از امور مزبور که فى نفسه از جمله عبادات باشد، که جنبه عبادى آن به غیر عنوان نصرت باشد، به حسب مصداق خارجى آن، چون تقوا و همه فرائض الهى، یا از جمله عباداتى باشد که عنوان نصرت هم قهراً بر آن مترتّب مى‌شود ولو بدون قصد آن ــ  مثل هدایت جاهلین و امر به معروف و نهى از منکر ــ پس در این نوع هر گاه بنده بالخصوص قصد نصرت و یارى نماید، این موجب کمال درجه اجر و ثواب او به چندین برابر مى‌شود.

پس در این قسم هر گاه بنده مؤمن اقدام کند، و قصد قربت هم در آن بنماید؛ موجب کمال اجر و ثواب آن مى‌شود، و وسیله ارتفاع مقام او در درجات عالی بهشت مى‌شود .

قسم چهارم: افعالى است که در عنوان و مصداق خارجى یک عمل است، ولکن به حسب نیّت و قصد اگر انسان مصداق اعمال متعدد قرار دهد؛ پس اجر و ثواب کامل هر یک را دریابد . مثل آن که شخصى مؤمن باشد، سیّد باشد، عالم باشد، مضطرّ هم باشد، پس احسان به او در عنوان و مصداق خارجى یک عمل است، ولکن عنوان احسان به مؤمن، و احسان به ذریّه رسول خدا(صلى الله علیه و آله)، و احسان به عالم، و احسان به مضطرّ، و احسان به مظلوم، و اگر رحمیّت هم باشد؛ احسان به رحم است، و هر چه از این عنوان‌ها باشد؛ هر کدام عمل و عبادتى مستقل است که هر گاه انسان به هر یک در هر مورد خاصّى اقدام کند؛ اجر کامل دارد، ولکن ممکن است در چنین موردى همه آن عناوین را قصد کند، و اجر هر یک را کاملا دریابد .

بنابراین این اعمال در جهت یاری حضرت ولى عصر(علیه‌السلام) است. یعنی هر گاه عملی ذاتا از اُمور مباح باشد؛ به واسطه همان که قصد نماید در آن حصول نصرت ولى عصر(علیه‌السلام) را در مقامى که امید حصول آن باشد، عمل او نصرت آن حضرت مى‌شود، و عنوان مرابطه پیدا مى‌کند، و بوسیله آن داخل در انصار ایشان و مرابطین در امر ایشان مى‌شود، و فضیلت نصرت و مرابطه با ایشان را در مى‌یابد، خصوصاً در حالى که در خارج هم اثر نصرت بر آن مترتّب شود .

اما هر یک از امور مزبور که فى نفسه از جمله عبادات باشد، که جنبه عبادى آن به غیر عنوان نصرت باشد، به حسب مصداق خارجى آن، چون تقوا و همه فرائض الهى، یا از جمله عباداتى باشد که عنوان نصرت هم قهراً بر آن مترتّب مى‌شود ولو بدون قصد آن ــ  مثل هدایت جاهلین و امر به معروف و نهى از منکر ــ پس در این نوع هر گاه بنده بالخصوص قصد نصرت و یارى نماید، این موجب کمال درجه اجر و ثواب او به چندین برابر مى‌شود، علاوه بر آن که اجر و ثواب کامل آن عناوین دیگر هم که خود آن اعمال دارند؛ در مى‌یابد، پس بواسطه همین قصد نصرت، همه آن امور عنوان مرابطه پیدا مى‌نمایند، و اجر کامل آن بر هر یک از آنها مترتب مى‌شود .


برگرفته از شیوه‌هاى یارى قائم آل محمد(علیهم‌السلام)، مرحوم آیت الله میرزا محمدباقر فقیه ایمانى.


شرایط اجتماعی عصر میلاد


دوران 250 ساله امامت شیعی که با وفات پیامبر گرامی اسلام (ص) در سال 11ق. آغاز گردید و با شروع غیبت صغرا و

امام زمان (عج)

 قطع رابطه مستقیم امام معصوم(علیه السلام) با جامعه اسلامی در سال 260 ق. پایان پذیرفت، به مقاطع مختلف با ویژگی ها و خصوصیات متفاوت قابل تقسیم است.

در این میان دوران چهل ساله امامت امام هادی و امام عسکری علیهما السلام که از سال 220 ق. آغاز و تا سال 260 ق. امتداد می یابد، به لحاظ واقع شدن در آستانه دوران غیبت صغرا، جایگاه خاصی داشته و از ویژگی های متفاوتی برخوردار است.

یکی از ویژگی های این دوران شدت مراقبت و محدودیت های فراوانی است که از سوی حکّام جور نسبت به این دو امام بزرگوار اعمال می شد. اگرچه حاکمان ستم پیشه اموی و عباسی همواره بیش ترین سخت‌گیری ها را نسبت به امامان شیعه روا می داشتند و آنها را از هر جهت در تنگنا قرار می دادند، امّا در دوران امامت حضرت هادی و حضرت عسکری علیهما السلام این سختگیری ها شدت بیشتری گرفت و محدودیت های بیشتری برای این دو امام ارجمند در نظر گرفته شد تا آنجا که در سال 243 ق. به دستور متوکل عباسی، حضرت هادی (علیه السلام) به اجبار از مدینه به سامرا (عسکر) که در آن زمان مرکز خلافت بود، آورده شدند و تا زمان شهادت، یعنی سال 254 ق. در این شهر تحت نظر قرار داشتند.1

حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) نیز بیش از نیمی از ایام عمر شریف خود را در سامرا گذراندند و از سال 243 ق. که در سن یازده سالگی به همراه پدر به این شهر آمدند، تا سال 260 ق. که چشم از جهان فرو بستند، امکان خروج از این شهر را نیافتند.

امّا علت این همه سختگیری نسبت به این دو امام بزرگوار چه بود؟ و چرا دشمنان اهل بیت (علیه السلام) تا به این حد این پدر و پسر را در تنگنا قرار داده بودند؟

حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) خود در تحلیل علل و انگیزه های برخورد شدید حاکمان ستم پیشه با ائمه اهل بیت (علیه السلام) می فرماید: بنی امیه و بنی عباس به دو دلیل شمشیرهایشان را بر ضدّ ما افراشتند: نخست اینکه آنها می دانستند هیچ حقی در خلافت ندارند، و به همین دلیل همواره در هراس بودند که مبادا ما در پی به دست آوردن خلافت و برگرداندن آن به جایگاه اصلی اش برآییم ؛ و دوم اینکه، آنها بر اساس روایات متواتر این موضوع را می دانستند که پادشاهی گردنکشان و ستم پیشگان به دست قائم ما از بین خواهد رفت و تردیدی هم نداشتند که آنها از جمله گردنکشان و ستم پیشگان هستند، از همین رو برای کشتن خاندان رسول خدا(ص) و از بین بردن نسل او به تلاش وسیعی دست زدند، بدان امید که با این کارها بتوانند جلوی تولد قائم را بگیرند یا او را به قتل برسانند.

با این تدبیر حضرت عسکری(علیه السلام)، اگرچه تا مدت کوتاهی پس از وفات ایشان، شیعیان دچار حیرت شده و در میان آنها اختلاف به وجود آمد، امّا پس از آن، همه کسانی که در پیروی از اهل بیت (علیه السلام) اخلاص داشتند و در قلبشان مرض و نفاقی وجود نداشت، آخرین حجّت حق را شناختند و از طریق نواب خاص با ایشان ارتباط برقرار کردند.

امّا، خداوند از اینکه امر خود را بر یکی از آنها آشکار سازد پرهیز داشت و می خواست نور خودش را بر خلاف میل کافران به حد تمام برساند.2

با توجه به شرایط و موقعیتی که حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) در آن قرار داشت، روشن است که موضوع تعیین و انتخاب جانشین آن حضرت، یعنی آخرین امام از نسل پیامبر اکرم (ص) که بر اساس روایات تردید ناپذیر بنیاد ظلم و بیداد را برخواهد کند، از چه اهمیت و حساسیتی برخوردار است.

امام زمان(عج)

اگر دشمنان اهل بیت (علیه السلام) کوچک ترین ردّ پایی از فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) و جانشین ایشان به دست می آوردند، قطعاً در پی نابودی آن حضرت برمی‌آمدند و اجازه نمی دادند که سلسله امامت استمرار پیدا کند. بنابراین چاره ای جز مخفی نگه داشتن موضوع تولد آخرین حجّت حق نبود، و این پنهان کاری تا حدی بود که تا لحظه تولد ایشان نزدیک ترین خویشاوندان حضرت عسکری (علیه السلام) نیز هیچ اطلاعی از این موضوع نداشتند.3

پنهان کاری شدیدی که در موضوع تولد حضرت مهدی (علیه السلام) اعمال می شد اگرچه برای حفظ جان آن حضرت لازم بود، امّا از سویی دیگر ممکن بود که باعث سرگردانی و حیرت شیعیان پس از درگذشت امام حسن عسکری (علیه السلام) گردد، لذا امام یازدهم از همان لحظه تولد، یاران خاص خود را در جریان قرارداده و به آنها اطمینان دادند که در موضوع جانشینی ایشان هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد.

با این تدبیر حضرت عسکری (علیه السلام)، اگرچه تا مدت کوتاهی پس از وفات ایشان، شیعیان دچار حیرت شده و در میان آنها اختلاف به وجود آمد، امّا پس از آن، همه کسانی که در پیروی از اهل بیت (علیه السلام) اخلاص داشتند و در قلبشان مرض و نفاقی وجود نداشت، آخرین حجّت حق را شناختند و از طریق نواب خاص با ایشان ارتباط برقرار کردند.

با همه تفاصیلی که گذشت عده ای از مخالفان شیعه در پی این هستند که با طرح شبهاتی در اصل تولد امام عصر(علیه السلام) ایجاد تردید کنند و چنین القا نمایند که از نظر تاریخی نمی توان تولد آن حضرت را اثبات کرد. در حالی که اگر این به اصطلاح پژوهشگران تاریخی، خالی از هرگونه غرض سیاسی و تنها به انگیزه دستیابی به حقیقت به منابع و کتاب هایی که در سال های نزدیک به دوران غیبت صغرا تألیف شده اند، مراجعه می‌کردند؛ درمی یافتند که هیچ جای تردیدی در موضوع تولد امام دوازدهم وجود ندارد.

چنان که شیخ مفید (336 ـ 413 ق.) در این باره می گوید:

روایاتی که در اثبات [امامت] فرزند حسن [عسکری] (علیه السلام) وارد شده اند به گونه ای هستند که با آنها راه هرگونه عذر و بهانه بسته می شود.4



1. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 501، ح 7؛ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 309 - 312. شایان ذکر است که برخی از اهل تحقیق سال 234 ق. را به عنوان سال ورود حضرت هادی (علیه السلام) به سامرا ذکر کرده اند. ر.ک: صدر، سید محمد، تاریخ الغیبه الصغری، ص107 - 108.

2. حر عاملی، محمد بن حسن، إثبات الهداه، ج 3، ص 570، ح 685.

3. ر.ک: مفید، همان، ص 336.

4. همان، ص 346 - 345. کلینی، همان، ص 533، ح 12.

 

شیوه برخورد امام با مخالفان و پیروان ادیان!!


امام زمان علیه السلام

از مسائل نیازمند به بحث, روش برخورد امام با مخالفان است. جایگاه سایر ارباب مذاهب و مکاتب در حکومت امام کدام خواهد بود. به تعبیر دیگر مقصود از حکومت جهانی واحد که امام منادی آن است چیست؟ آیا وحدت دین مقصود است یا وحدت حکومت. در هر صورت, رفتار امام با اهل کتاب یا با دیگر مسلمانان غیر معتقد به مذهب امام چگونه است؟

مخالفان امام به چند دسته تقسیم می شوند.

1 . مخالفان سیاسی و مذهبی مسلمان.

2 . اهل کتاب.

 3 . مستکبران.

دسته اوّل: در ذهن برخی از شیعیان, این اندیشه وجود دارد که در حکومت امام که مروج مسلک اهل بیت است, سایر ارباب مذاهب, جایی نخواهند داشت و همه آنان می بایست به ولایت علی (علیه السلام) گردن نهند. روش مهدی, با روش جدش , پیامبر و علی (علیه السلام) در برخورد با مخالفان متفاوت است. آنان, مأمور رحمت بودند و گذشت و مهدی, مأمور انتقام. اگر علی در برخورد با مخالفان مذهبی و سیاسی گذشت می کرد و از کردار افرادی مثل شورشیان بصره و یا خوارج می گذشت, بر اثر نبودن شرایط انتقام بود, ولی در حکومت مهدی, مانعی برای شدت عمل با مخالفان وجود ندارد. دلیلی که ممکن است برای این مطلب ارائه کرد, روایاتی است که دلالت دارد روش برخورد مهدی (علیه السلام) با مخالفان, با روش برخورد علی (علیه السلام) با مخالفان بصری تفاوت دارد.

در روایت معلی بن خنیس از امام صادق چنین آمده است:

آیا روش قائم برخلاف سیره علی (علیه السلام) است؟ فرمود: بلی. علی بعد از دست یافتن بر مخالفان, آنان را بخشید, چون می دانست دشمنان, پس از او بر شیعیانش مسلط خواهند شد. ولی قائم, با مخالفان با شمشیر رو به رو می شود, چون می داند دشمنان هرگز بر پیروان او, مسلط نخواهند شد.1

این روایت و مانند آن, تا چه حد دلالت بر مقصود دارند؟

مروری بر روایات سیره مهدی (علیه السلام), نشان می دهد, در نظام آن حضرت, آزادی مذهب وجود دارد و مسلمانی به جرم داشتن عقیده مخالف, مجازات نمی شود و مخالفان مذهبی, حق اظهار عقیده دارند, به چند دلیل:

امام زمان, پیروان ادیان آسمانی را مجبور به ترک دین نمی کند و اگر آنان مسلمان می شوند, از روی رغبت و مشاهده اسلام ناب و فرود آمدن عیسی(علیه السلام) است.

پس مقصود از آیه (لیظهر علی الدین کله) حکومت جهانی واحد است, نه وحدت دین.

1. در هیچ روایتی از منابع شیعی چنین مطلبی نقل نشده است که مهدی (علیه السلام) مخالفان را به ترک مذهب و پذیرش ولایت علی (علیه السلام) وا می دارد. تنها در مواردی که از شدت عمل سخن به میان آمده, برخورد با ناصبی ها و معاندان اهل بیت است2 و بس. و ناصب, نه هر مخالف و غیر موافق عقیده و مسلک اهل بیت, کسی است که دشمنی با علی و دیگر امامان (علیه السلام) را در سینه پرورانده و از اظهار سب و دشمنی ابائی ندارد و در فقه شیعه, سَبّ علی و ائمه, حکم سبّ پیامبر را دارد.

امام زمان علیه السلام

2 . امام, در همه مراحل دعوت و فعالیت, به تبیین اهداف و علل اقدامات خود می پردازد و نقطه ابهامی را برای مردم باقی نمی گذارد. مخالفان سیاسی و مذهبی, با استفاده از جوّ آرامی که امام ایجاد می کند, به بیان مواضع خود می پردازند و جواب می شنوند. از جمله, در منزل ثعلبیه, یکی از بزرگان بنی هاشم, به سیره امام انتقاد می کند و خواهان دلیل شرعی برای آن می شود.

امام, بر خلاف برخی از مأموران که خواهان شدت عمل با این گونه انتقاد گرانند, به آرامی پاسخ می دهد و با استدلالهای مستند به سیره پیامبر, او را با خود همراه می سازد.3

3. امام, تنها با مخالفان مذهبی و سیاسی که مسلحانه علیه امام و برنامه هایش بپاخیزند, برخوردی قهر آمیز دارد. در مورد آنان نیز, از جاده انصاف بیرون نمی رود و با آنان مدارا می کند. حضرت, پیشاپیش با مخالفان اتمام حجت می کند و به قرآن و سنت پیامبر, با ایشان به گفت و گو می نشیند. در مواردی که دشمن, کینه خود را آشکار می سازد و, جنگ را می آغازد و دست به خون یاران مهدی می آلاید, امام دستور مقابله می دهد. 4

امّا در پاسخ آنان که به این روایت استدلال کرده اند باید گفت: امام, روش علی (علیه السلام) را در مقابله با شورشیان بصره, در پیش ندارد اولاً, روایت در مورد مخالفان نظامی و پیمان شکنان است, نه مطلق مخالف. و این حق به امام داده شده است که برای شکستن شوکت مخالفان و جلوگیری از اجتماع دوباره آنان, فراریان را تعقیب کند و مجرمان را مجازات, چنانکه شیوه علی (علیه السلام), در نبرد صفین بر آن بود. 5

ثانیاً, روایت بر فرض درستی سند معارض است با سخن دیگری از امام صادق که می فرماید:

منادی امام, فریاد برمی دارد فراریان را تعقیب نکنند و مجروحی را نکشند. بمانند روش علی (علیه السلام) با بصریان, با آنان روبه رو می شود.6

در مورد دیگر, امام برای دعوت مسلمانان مکه نماینده ای می فرستد, فرستاده حضرت, برای آنان سخن می گوید و به کتاب خدا و سنت پیامبر احتجاج می کند. گروهی از مخالفان, در کنار کعبه او را می کشند. امام, خود به مکه می آید برای آگاهی بیشتر مردم, به تفصیل برایشان سخن می گوید و بر کتاب خدا و سنت پیامبر از آنان بیعت می گیرد و متعرض کس نمی شود. 7

دشمنان حضرت, جاهلان بی بصیرتند که مشعلداران تحجرند و با فهم وارونه از دین و یا ضعفهای اخلاقی, آلت دست دشمنان حضرت واقع می شوند و به همراهی منافقان و مشرکان خودخواه, با امام درگیر می شوند.

در روایت دیگر, حضرت پس از آمدن به مکّه, تنها کشندگان فرستاده خود را مجازات می کند و چیزی بر آن نمی افزاید. 8

این روایتها, نشان دهنده نرمش و عفو و رحمت امام در برخورد با مخالفان مذهبی و معتقدان به دیگر مذاهب است.

دسته دوّم: از برخی روایات استفاده می شود: حکومت امام, شرق و غرب را فرا می گیرد و همه غیر مسلمانان می بایست مسلمان شوند و گرنه از میان خواهند رفت. از امام کاظم (علیه السلام) نقل شده است:

همه اهل آسمانها و زمین, به رغبت یا جبر, تسلیم اویند. امام فرمود: آیه, درباره قائم نازل شده است. در وقت ظهور, بر یهود و ترسایان و صابئین و زندیقان و مرتدان و کافران شرق و غرب زمین, اسلام عرضه می شود. هرکس مسلمان شد, می باید نماز و روزه و سایر واجبات را به جای آورد و هر کس ابا ورزید کشته می شود. تا در روی زمین همه موحد باشند… صاحب این امر, مثل پیامبر, جزیه نمی پذیرد.9

این روایت, به قرینه ظهور آیه کریمه لیظهره علی الدین کلّه10 دلالت دارد که در وقت ظهور امام زمان, همه اهل زمین می بایست مسلمان شوند و در آن وقت, جزیه ای که در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) میان حکومت اسلام و اهل کتاب برقرار بود وجود ندارد.

امام زمان

ولی در برابر, دلائل محکم تری وجود دارد که این برداشت از آیه و روایت را سست می کند.

1 . روایات مستفیض وجود دارد که سیره امام بر اساس کتاب و سنت است. و هدف آن حضرت, احیای قوانین قرآن و روش پیامبر خواهد بود.11 و گرفتن جزیه, از مقررات اسلامی و براساس قرآن و سنت پیامبر است.

2 . روایت عیاشی بر اکراه اهل کتاب بر اسلام و نیز سایر روایات در این باب, مستند نیستند امین الاسلام طبرسی, در اعلام الوری در پاسخ اشکالاتی که بر سیره امام شده:امام از اهل کتاب جزیه نمی پذیرد, یا جوان بیست ساله نا آشنای با دین را می کشد و … می نویسد: آنچه سؤال در بر دارد مثل این که امام, جزیه از اهل کتاب نمی پذیرد و جوان بیست ساله دین ناآشنا را می کشد, ما ماخذی برای آن نمی شناسیم.اگر خبری نیز در این باره وارد شده باشد مقطوع نیست.12

3 . برخی گزارشهای مکرر حکایت دارد که امام, با سپاهیان رومی که کیش نصارا دارند صلح می کند.13 در روایت ابی بصیر تصریح شده است که امام زمان, مثل پیامبر(صلی الله علیه و آله) با اهل کتاب قرار داد جزیه امضا می کند:

از امام صادق پرسیدم: سرنوشت اهل کتاب در دولت مهدی چگونه است. فرمود: بسان پیامبر از آنان جزیه خواهد گرفت.14 این روایت, با روایت ابن بکیر معارض است و در صورت ناتمام بودن سند آن و کنار گذاشتن هر دو, مرجع عمومات کتاب و سنت است.

4 . در متون عامه روایتی از پیامبر نقل شده است:

به زودی, عیسی در میان شما نازل شده, به عدالت حکم می کند. صلیب را می شکند, خوک را می کشد, جزیه را برمی دارد. مال چنان فراوان می شود که کسی نمی پذیرد. 15

عموم محدثان عامه و برخی از محدثان خاصه, از این روایت استفاده کرده اند که مقصود از برداشتن جزیه از اهل کتاب به روزگار مهدی(علیه السلام) وادار کردن آنان به اسلام است.

بغوی از محدثان عامه, در شرح حدیث این معنی را تقویت کرده است.16

ولی, از ذیل روایت این معنی استفاده می شود که مال, چنان فراوان شود که نیازی به جمع آوری زکات, یا جزیه نباشد. همان گونه که برخی از روایات خاصه براین مطلب دلالت دارند و بغوی این مطلب را از برخی به صورت احتمال ذکر کرده است, نه این که وضع جزیه کنایه از نبود اهل کتاب و وارد کردن آنان به مسلمان شدن باشد.

ممکن است روایت حکایت از رخدادی خارجی باشد. آشکار شدن عیسی و نماز خواندن آن حضرت در پی امام17, چنان که در روایات آمده و نیز احتجاج امام با یهودیان و نصارا, حقانیت دین اسلام را بر همه جهانیان اثبات خواهد کرد و همگی از دل و جان مسلمان خواهند شد. در آن صورت, موردی برای جزیه باقی نخواهد ماند سید صدرالدین صدر, پس از ذکر روایت, همین معنی را استفاده کرده است. 18

اینها شواهدی هستند که دلالت دارند, امام زمان, پیروان ادیان آسمانی را مجبور به ترک دین نمی کند و اگر آنان مسلمان می شوند, از روی رغبت و مشاهده اسلام ناب و فرود آمدن عیسی(علیه السلام) است.

مخالفان امام به چند دسته تقسیم می شوند.

1 . مخالفان سیاسی و مذهبی مسلمان.

2 . اهل کتاب.

 3 . مستکبران.

پس مقصود از آیه (لیظهر علی الدین کله) حکومت جهانی واحد است, نه وحدت دین.

امام زمان علیه السلام

شاید از عموم آن استفاده کنیم که بر کافران, در آن روزگار, اتمام حجت می شود و الحاد و شرک, ریشه کن خواهد شد و همه باز دارنده های پیشرفت اسلام, از میان خواهد رفت و تمام مردم جهان سر به فرمان دستورهای ولی عصر خواهند بود.

دسته سوّم: مستکبران و مفسدان, دشمنان اصلی امام هستند. و سپاه سلحشور امام, با آنان به شدت برخورد می کند و زمین را از لوث وجودشان پاک خواهد ساخت.

دشمنان حضرت, جاهلان بی بصیرتند که مشعلداران تحجرند و با فهم وارونه از دین و یا ضعفهای اخلاقی, آلت دست دشمنان حضرت واقع می شوند و به همراهی منافقان و مشرکان خودخواه, با امام درگیر می شوند.

آن کس که دعوی انتظار دارد, ولی پاکباز نیست, نه تنها توفیق یاوری را پیدا نمی کند که بر امام راه خواهد بست و جامعه ای که اندیشه ها و ارزشهای الهی را در خود جای نداده و در آتش ستم و اختلاف می سوزد, نمی تواند مردان کارساز پرورش دهد. مرحوم سید بن طاووس در وصیّتی مفصل به فرزندش می نویسد:

ای فرزند, ای محمد, ترا و برادرت را و هر کس را که این کتاب را بخواند, به آشتی و درستی در معامله با خدای عزّ و جلّ و رسول او (صلی الله علیه و آله) و حفظ و رعایت فرمان خدا و رسول که درباره ظهور مولای ما مهدی(علیه السلام) بیان فرموده اند و بشارت داده اند, سفارش می کنم; چه قول و عمل بسیاری از مردم از نظرهای فراوان با عقیده آنان مخالف است. مثلاً بارها دیده ام که اگر بنده ای یا اسبی یا درهم و دیناری از آنان گم شود, سراپا متوجه آنان می شوند و برای یافتن, نهایت کوشش را به عمل می آورند, اما ندیده ام که کسی برای تاخیر ظهور آن حضرت و عقب افتادن اسلام و تقویت ایمان مسلمانان و قطع ریشه کافران و ستمکاران به اندازه دلبستگی به این امور ناچیز دلبسته باشد و به اندازه ای که برای از دست دادن این اشیاء متأثر می گردد, متأثر باشد. پس چنین کسانی چگونه مدعی آنند که به حق عارفند و به رسول او واقف و به امامت آن حضرت معتقد و چگونه ادعای دوستی آن بزرگوار می کنند و درباره چگونگی های والای او به مبالغه می پردازند. 19

 



پی‌نوشت‌ها:

1 . (الغیبة) نعمانی /232.

2 . (فروع کافی), ج8/227, دارالتعارف, بیروت.

3 . (بحارالانوار), ج52/343.

4 . (همان مدرک)/387.

5 . (وسائل الشیعه), شیخ حر عاملی, ج11/55 ـ 56.

6 . (بحارالانوار), ج52/338.

7 . (همان مدرک)/307.

8 . (همان مدرک), /308.

9 . (همان مدرک)/340 به نقل از تفسیر عیاشی.

10 . سوره (توبه), آیه 33.

11 . (ارشاد), ج2/383.

12 . (اعلام الوری با علام الهدی), امین الاسلام طبرسی/445, دارالمعرفه, بیروت.

13 . (بحارالانوار), ج52/337.

14 . (همان مدرک) /376.

15 . (همان مدرک)/383, به نقل از شرح السنه بغوی.

16 . (همان مدرک).

17 . (عصرالظهور) علی کورانی /306, انتشارات تبلیغات اسلامی, قم.

18 .(المهدی), آیة اللّه سید صدر الدین صدر/236, دارالزهراء.

19 . (کشف المحجه), سید بن طاووس, ترجمه دکتر اسداللّه مبشری/220, دفتر نشر فرهنگ اسلامی.


گزینش یاران زمان (عج)


امام زمان(عج)

همه انبیاء و مصلحان الهی, هسته های اصلی نهضت خویش را با آزمایش برگزیده اند; چرا که راه دشوار است و آمیخته با رنجها و بدون داشتن یارانی آب دیده, سرد و گرم چشیده, فداکار و باوفا, نمی توان خطر کرد. یاران بی وفا و نامطمئن, نه تنها حرکت را به جلو نمی برند که آن را به شکست خواهند کشاند.

طالوت, که در روایات, یاران مهدی به یاران او تشبیه شده اند, در نبرد با جالوت, لشکریانش را باتشنگی آزمود. تن پروران و ناشکیبایان نظم را بر هم زدند, حریصانه به آب افتادند, ولی صبور مردان از آن لب تر نکردند. از این راه, روشن شد که گروه نخست ارزش و توان همراهی با طالوت را ندارند و سرانجام, در رویارویی با سپاه دشمن, وحشت آنان را فرا گرفت و از جنگیدن, باز ماندند, ولی گروه دوّم که ایمان فکری و بصیرت واقعی داشتند, همه پیروزی را در اختیار خدا دیدند و صبورانه مقاومت ورزیدند.

یاران مهدی نیز, برای رسیدن به درجه شایستگی همراهی, از غربالهای گونه گون گذر داده می شوند و پس از پیمودن مراحل دشوار, به قله رفیع (نصرت) بالا می روند.

راز نزدیک شدن به امام, نه خویشاوندی, که کامیابی در آزمونهای الهی است. پاره ای از آزمایشها, پیش از قیام صورت می گیرد و پاره ای پس از آن. طولانی شدن غیبت, فتنه ها, فریبندگی ها, افکار باطل, جاه و مقام, جلوه فروشان, محراب داران, دین به دنیا فروشان عالم نمایان و … بسیاری از منتظران را از راه باز می دارند مگر آنان را که خدا راه نماید. عاشقان راستین, چنگ زنندگان به ولایت, جهادگران در راه خدا, مخلصان و بریدگان از دنیای دنی.

دوران غیبت قائم, چنان به درازا خواهد کشید, تا حق در خلوص خود رخ نماید و ایمانهای خالص از ناخالص, جدا شود, کسانی که سرنوشت ناپاک داشته و ترس آن است که به هنگام پیروزی دولت قائم, منافقانه خود را در صف مؤمنان جای دهند, پیش از قیام مهدی از آن جدا شوند.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

دوران غیبت قائم, چنان به درازا خواهد کشید, تا حق در خلوص خود رخ نماید و ایمانهای خالص از ناخالص, جدا شود, کسانی که سرنوشت ناپاک داشته و ترس آن است که به هنگام پیروزی دولت قائم, منافقانه خود را در صف مؤمنان جای

امام زمان علیه السلام

 دهند, پیش از قیام مهدی از آن جدا شوند.1

به میزان درجات ایمان و گذر از آزمونها, منتظران متمایز می شوند و به میزان مایه های ایمانی,در یاری امام,بر یکدیگر پیشی می جویند.

به فرموده امام صادق(علیه السلام):

در وقت ظهور, برخی یاران شب در بستر ناپدید می شدند و فردای آن در مکه اند و گروهی, روز در آسمان ره می سپارند.گفتم: فدایت شوم کدام یک ایمانشان بیشتر است؟ فرمود: آن که در آسمان حرکت می کند.2

پس از گرد آمدن نیروها, آزمونها, سخت تر می شود. امام, با آزمونهای جسمی و روانی, باورها را به آزمایش می گذارد. از جمله, همانند طالوت که سپاهیانش را با تشنگی آزمود, یاران امام نیز, با تشنگی امتحان خواهند شد. 3

راز نزدیک شدن به امام, نه خویشاوندی, که کامیابی در آزمونهای الهی است. پاره ای از آزمایشها, پیش از قیام صورت می گیرد و پاره ای پس از آن.

فراتر از آن, امام بی پروا به باورهای خرافی و عوامانه حمله می برد و معارف به دور از دسترس و پوشانده شده در غبار فراموشی را آشکار می سازد. در این تکانهای فکری, صاحبان بصیرت و معرفت, تزلزلی به خود راه نداده و استوار بر جای می مانند. ولی آنان که در باورهای خود, ناخالصی دارند و اندیشه را از سر چشمه نگرفته اند و به جای شاهراه, به کوره راه رفته اند و در حقانیت امام تردید کرده اند از پیرامون حضرت, پراکنده می شوند. در سخنرانی امام در مسجد کوفه4 تخریب دیوار مسجد پیامبر, تفاوتهای فکری و بینش همراهان به بوته آزمایش در می آید و درجه و رتبه یاران در پیروی فرامین امام ارزیابی می شود.5

کسانی می توانند در رکاب حضرت شمشیر بزنند که اسلام را در همه زوایای زندگی, تجسم بخشند و به روزگار انتظار, زمینه قیام را فراهم آورند که نزدیک شدن به ولی عصر, با تقربی معنوی امکان دارد و امام, به هنگام فراهم آمدن شرایط و وجود یاران توانا و شایسته ظهور خواهد کرد. هر چه شمار مؤمنان مخلص افزایش یابد, جامعه و زمان به امام نزدیک تر می شود.

 

313 یار امام عصر (عج)

امام زمان علیه السلام

یاران امام, سنگهای زیرین انقلاب جهانی اند. همان گونه که پیامبر(صلی الله علیه و آله)(صلی الله علیه و آله) با همراهی مهاجران و انصار, رسالت شکوهمندش را به انجام رساند و علی(علیه السلام) با مجاهدت افسران رشیدش, حماسه های بزرگ آفرید, فریاد رس موعود نیز, با همکاری مردان نمونه و خود ساخته عدالت را به جهان باز خواهد آورد وراثت را به محرومان زمین خواهد بخشید. منابع دینی ما, بر جایگاه والای آن جوانمردان اشارت ها دارد.1

 امامان, همواره آرزومند همراهی آن حضرت بوده اند و یاوری آن چهره پنهان کرده را به دوستان خویش, همه گاه, یادآوری می فرموده اند:

خدایا, درود بفرست بر مولا و سرورم صاحب الزمان و مرا از یاران و پیروان و حامیان او قرار ده و از آنان که در رکابش, شربت شهادت می نوشند, با شوق و رغبت بی هیچ گونه کراهت.2

عددیاران, سیصد و سیزده نفر یاد شده است:

در موثقه مفضل بن عمر از امام صادق(علیه السلام)(علیه السلام):

گویا می نگرم قائم را بر منبر کوفه و سیصد و سیزده نفر یارانش, که پیرامونش گرد آمده اند, به شمار اهل بدر.3

این مضمون, به طور مستفیض از ائمه به ما رسیده است, از جمله: روایات محمد حنفیه از علی(علیه السلام)4. روایت عبدالاعلی5) وابی الجارود6 وابی بصیر از امام باقر7 وروایت ابی خالد8 وابن حضرمی9 و ابان بن تغلب 10 ومُفَضّل بن عمرو11 از امام امام صادق(علیه السلام) و ….

در متون عامه نیز, در عدد یاران مهدی(عج), شمار یاد شده, بارها و بارها یاد شده است, از جمله: روایت ام سلمه از پیامبر(صلی الله علیه و آله)12 و روایت سیوطی از امام باقر(علیه السلام).13

در برخی از روایات, یاران مهدی(عج) ده هزار نفر یاد شده و تا آنان گرد نیایند قیام صورت نمی گیرد.

در صحیحه ابی بصیر از امام صادق(علیه السلام):

تاحلقه کامل نگردد, قائم خروج نمی کند.14

گفتم: کامل شدن حلقه به چند نفراست؟

فرمود: ده هزار نفر.

در روایات دیگر, به جای کامل شدن حلقه, از کامل شدن (العقد)15 و (فئه)16 سخن به میان آمده است که با گرد آمدن ده هزار نفر تکمیل می شوند.

امام باقر می فرماید:

سوگند به خدا, سیصد و اندی نفر, بدون وعده پیشین گرد می آیند در میان آنان پنجاه زن است. وجود زنان در میان خواص و وزیران مهدی(عج), نشانگر اوج و عظمت والای بانوان در انقلاب جهانی است. کلمه (رجل) که در روایات به کار رفته علامت تغلیب است, نه حصر در روایات عامه نیز از وجود زنان در نهضت مهدی(عج) یاد شده است

ابن رزین غافقی از علی(علیه السلام) روایت می کند.

مهدی(عج), در میان دوازده تا پانزده هزار یاور قیام خواهد کرد.17

در روایت ابن مسعود, شمار بیعت کنندگان, بیش از پنج هزار نفر ذکر شده است.18

در احادیث دیگر به توده های انبوهی اشاره شدهاست که از نقاط گوناگون جهان, بویژه مشرق زمین به کمک امام می شتابند.19

چه بسا بشود گفت: سه دسته گزارشهای یاد شده, با یکدیگر تعارض ندارند, بلکه در طول یکدیگرند. در مجموع, نشانگر

امام زمان علیه السلام

سیر تشکل یارانند. سیصد و سیزده نفر نخستین گروندگان هستند که در انتظار ظهور موعود در مکه بوده اند. با گرد آمدن این گروه, دعوت آغاز می شود. پس از انتشار خبر و گزارش آن به محرمان, ده یا دوازده هزار نفر, که ستونهای اصلی نیروهای انقلاب را تشکیل می دهند, به سرعت به امام می پیوندند. با اجتماع آنان, پاکسازی حجاز آغاز می شود. در ادامه نهضت, توده های انبوه, از سراسر جهان, به حضرت می پیوندند ودرگیری بزرگ و خونبار با مستکبران شروع می شود.

امام صادق(علیه السلام)(علیه السلام) می فرماید:

سیصد و سیزده نفر یاران با او بیعت می کنند. او تا هنگام کامل شدن ده هزار نفر در مکه اقامت کرده سپس رهسپار مدینه می گردد.20

امام صادق(علیه السلام) در پاسخ شخصی که گمان می برد, یاران مهدی(عج) تنها اندک شمارند و حضرت, تنها با نیروی آنان, به اصلاح جهان خواهد کوشید, فرمود: خروج مهدی(عج) به فراهم شدن امکانات بستگی دارد:

مردی از کوفیان, از امام امام صادق(علیه السلام) پرسید: همراهان قائم چند نفرند؟ مردم می گویند: بمانند اهل بدر, سیصد و سیزده نفر بیش نیستند.فرمود: جز به همراهی افراد قدرتمند قیام نکند, آنان هم, کمتر از ده هزار نفر نباشد.21

علاّمه مجلسی, همین معنی را از روایات استنباط کرده و می نویسد: یاران مهدی(عج), منحصر به سیصد و سیزده نفر نیستند, بلکه این شمار یارانی هستند که حضرت به کمک آنان حرکت را آغاز می کند.22

شاهد بر مطلب این که در برخی از روایات, به جای (اصحابه) (من اصحابه)23 آمده که نشان می دهد شمار یاد شده, طلایه یاران امام را تشکیل می دهند که خود را به حضرت می رسانند و نهضت را می آغازند و در مقابل دشمنان مکی, به دفاع از آقا می پردازند. 24

احتمال می رود این گروه اندک, فرماندهان و وزیران امام باشند که در آغاز هسته های اصلی نیروها را بر عهده دارند و پس از پیروزی, برای ارشاد و دادرسی و کارگزاری به سرزمینهای دور و نزدیک فرستاده می شوند.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

گویا می نگرم به قائم بر فراز منبر کوفه, یارانش در پیرامون او حلقه زده اند. آنان پرچمداران لشکرها و کارگزاران امام بر روی زمین هستند.25

از این گروه, به نقباء ,(خواص) و (ذخراللّه) تعبیر شده است.27

 

خاستگاه یاران

یاران مهدی(عج), از صنف و نژاد ویژه ای نیستند, بلکه از گروهها و نژادهای گوناگون و از سرتاسر جهان هستند. مردمی که به یاری امام می شتابند, (من اقالیم الارض) (من اقصی البلاد)ند. در این حرکت عظیم, مردمان عجم,نقش پر اهمیتی در خدمتگزاری امام بر عهده دارند. 28

حضرت در سن جوانان ظاهر می شود. یاران وی را نیز, بیشتر جوانان پرتحرک و برنشاط تشکیل می دهند و پیران در میانشان اندک شمارند:

یاران قائم, جوانانند و پیران اندک بسان سرمه در چشم یا نمک در طعام و کمترین چیز در غذا نمک است.28

این جوانانند که با شنیدن خبر ظهور امام, شبانه حرکت می کنند. رخت استراحت درهم می پیچند, شتابان راه حجاز پیش می گیرند و به حضرت می پیوندند. زنان نیز, در این نهضت بزرگ جایگاه شکوهمندی دارند و در همه مراحل انقلاب حضور فعال خواهند داشت. زنان در تهیه مقدمات حرکت, شرکت دارند پس از پیروزی, در اداره کارها, به امام کمک می کنند.

امام باقر می فرماید:

سوگند به خدا, سیصد و اندی نفر, بدون وعده پیشین گرد می آیند در میان آنان پنجاه زن است. 29

وجود زنان در میان خواص و وزیران مهدی(عج), نشانگر اوج و عظمت والای بانوان در انقلاب جهانی است. کلمه (رجل) که در روایات به کار رفته علامت تغلیب است, نه حصر در روایات عامه نیز از وجود زنان در نهضت مهدی (عج) یاد شده است.30

 



1 .(بحارالانوار), علامه مجلسی, ج52/125. مؤسسه الوفاء, بیروت.

2 . (مفاتیح الجنان), شیخ عباس قمی, ترجمه الهی قمشه ای /988, انتشارات علمی.

3 . (کمال الدین و تمام النعمه), شیخ صدوق, ج2/672, انتشارات اسلامی, وابسته به جامعه مدرسین.

4 . (منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر), لطف اللّه صافی/166, داوری, قم.

5 . (بحارالانوار), ج52/341.

6 . (الغیبة), نعمانی /315, صدوق, تهران.

7 . (همان مدرک).

8 . (بحارالانوار), ج51/56.

9 . (کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر), ابن خزازقمی /263, بیدار, قم.

10 . (الغیبة) نعمانی /315.

11 . (کمال الدین و تمام النعمه) /672.

12 . (مجمع الزوائد ومنبع الفوائد), نورالدین هیثمی/119 چاپ شده در الموسوعة الامام المهدی(عج), ج1, مکتبة الامام امیرالمؤمنین.

13 . (الحاوی للفتاوی سیوطی),ج2/150, چاپ شده در (الموسوعة…).

14 . (الغیبة), نعمانی /307.

15 . (بحار الانوار), ج51/157.

16 . (تفسیر نورالثقلین), محدث عبد علی الحویزی, ج1/249, علمیه.

17 . (الملاحم والفتن), سید بن طاووس /65, مؤسسه الوفاء, بیروت.

18 . (الحاوی للفتاوی), ج2/153.

19 . (بحارالانوار), ج60/316.

20 . (ارشاد), شیخ مفید ج2/383, چاپ شده در (مصنفات شیخ مفید), ج11, کنگره هزاره شیخ مفید.

21 . (کمال الدین), /2/654.

22 . (بحارالانوار),ج52/323.

23 . (کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر)279/.

24 . (بحارالانوار), ج52/306.

25 . (کمال الدین) /473.

26 . (بحارالانوار), ج53/7.

27 . (ینابیع الموده), الحافظ سلیمان بن ابراهیم القندوزی/249, بصیرتی, قم.

28 . (الغیبة), نعمانی/170.

29 .(بحارالانوار), 52/223.

30 . (الحاوی للفتاوی), ج2/134.



روش‌های تربیتی امام زمان (عج)

روش‌های تربیتی امام زمان (عج)

امام زمان(ع)

روش‌هایی‌ که‌ امام‌ مهدی(ع) برای‌ تربیت‌ مردم‌ به‌ کار می‌برند تأ‌ثیر به‌سزایی‌ در طهارت‌ فکری‌ و اخلاقی‌ مردم‌ داشته‌ و زمینه‌ را برای‌ گرایش‌ آن‌ها به‌ حقیقت‌ فراهم‌ می‌کند.در این‌ جا به‌ کوتاهی‌ شیو ه‌های‌ تربیتی‌ حضرت‌ را بررسی‌ می‌کنیم. البته‌ منظور ما از شیوه‌های‌ تربیتی، تربیت‌ به‌ معنای‌ عام‌ آن‌ نیست، بلکه‌ شیوه‌هایی‌ است‌ که‌ حضرت‌ برای‌ تربیت‌ خاص‌یعنی‌ ایجاد زمینه مناسب‌ برای‌ گرایش‌ به‌ اسلام‌ اعمال‌ می‌کنند.

پیش‌ از عصر ظهور عوامل‌ فراوانی‌ باعث‌ گرایش‌ یا تداوم‌ اعتقاد مردم‌ به‌ مکاتب‌ باطل‌ و ادیان‌ منسوخ‌ می‌شوند از جمله:

الف) تربیت‌ نادرستی‌ که‌ از سوی‌ دولت‌ها و یا اشخاص‌ در مدارس‌ و آموزشگاه‌ها و وسایل‌ ارتباط‌ جمعی‌ به‌ کار می‌رود و بر اساس‌ آن‌ حقانیت‌ یک دین‌ و یا یک مکتب‌ فکری‌ باطل‌ به‌ وسیله روش‌های‌ تربیتی‌ به‌ دانش‌آموزان‌ تلقین‌ می‌شود.

ب) موانع‌ آشکار و پنهانی‌ که‌ از سوی‌ حکومت‌ها برای‌ جلوگیری‌ از آشنایی‌ مردم‌ با تعالیم‌ نجات‌ بخش‌ و انسان‌ ساز اسلام‌ ایجاد می‌شود.

پ‌) فشارهایی‌ که‌ از سوی‌ دولت‌ها، مجموعه‌ها و افراد منحرف‌ برای‌ گسترش‌ فرهنگ‌های‌ نادرست‌ و نیز رفتارهای‌ متناسب‌ با آن‌ اعمال‌ می‌شود.1

این‌ها و عواملی‌ از این‌ دست‌ زمینه مساعدی‌ برای‌ گرایش‌ و یا تداوم‌ اعتقاد به‌ ادیان‌ منسوخ‌ و مکاتب‌ باطل‌ را ایجاد می‌کنند.

یکی‌ از شیوه‌های‌ تربیتی‌ حضرت‌ از میان‌ بردن‌ زمینه‌های‌ تربیت‌ انحرافی‌مذکور  است.

در سایه‌ این‌ اقدامات‌ و تلاش‌هایی‌ که‌ حضرت‌ و یاران‌ خاصش‌ برای‌ تربیت‌ جامعه جهانی‌ به‌کار خواهند بست، جامعه جهانی‌ از نظر اخلاقی‌ و عقلانی‌ رشد چشمگیری‌ خواهد یافت‌ و این‌ رشد و ترقی‌ اخلاقی‌ و عقلانی‌ تأ‌ثیر به‌سزایی‌ در گرایش‌ مردم‌ دنیا به‌ دین‌ اسلام‌ و پیوستن‌ به‌ امام‌ مهدی(ع) و فرمانبرداری‌ از او خواهد داشت.

با بررسی‌ روایاتی‌ که‌ ترسیم‌ کننده چهره‌ جهان‌ در عصر ظهور هستند، به‌ شواهد و قراین‌ فراوانی‌ برای‌ این‌ رشد و ترقّی‌ دست‌ می‌یابیم، به‌ عنوان‌ نمونه‌ برخی‌ از آن ها را ذکر می‌کنیم:

 

از میان‌ رفتن‌ ستم،  ‌با ایجاد ترس‌ و وحشت‌ و اعمال‌ زور و تهدید نخواهد بود؛ چرا که‌ عدالت‌ برآمده‌ از اجبار و زور سطحی‌ و ناپایدار خواهد بود. عدالتی‌ که‌ در عصر ظهور به‌ وجود خواهد آمد، عدالت‌ ریشه‌ای‌ و ماندنی‌ خواهد بود و یکی‌ از مهم‌ترین‌ راه‌های‌ گسترش‌ عدالت‌ و ماندگاری‌ آن‌ ایجاد زمینه‌های‌ فکری‌ و عقلانی‌ آن‌ است.

روایات در باب رشد اخلاقی:

الف) امام‌ علی(ع):

امام زمان(عج)

ولو قد قام‌ قائمنا لا نزلت‌ السماء قطرها و لا خرجت‌ الارض‌ نباتها و لذهبت‌ الشحناء من‌ قلوب‌ العباد.2؛  چون‌ قائم‌ ما قیام‌ کند، آسمان‌ بارانش‌ را فرو ریزد و زمین‌ گیاهانش‌ را برویاند و کینه‌ها از دل‌های‌ بندگان‌ برود.

ب) امام‌ صادق(ع):

و یؤ‌لف‌ الله‌ بین‌ قلوب‌ مختلفه و لا یعصون‌ الله‌ عزوجل‌ فی‌ ارضه.3

و خداوند میان‌ قلب‌های‌ پراکنده‌ الفت‌ برقرار می‌کند و آن‌ها خدای‌ عزوجل‌ را در زمین‌ معصیت‌ نمی‌کنند.

این‌ها شواهدی‌ بر رشد اخلاقی‌ جامعه‌ بودند و با تأ‌مل‌ در آن‌ها می‌بینیم‌ که‌ این‌ رشد اخلاقی‌ برای‌ گروه‌ یا دسته معینی‌ آورده‌ نشده‌ است؛ به‌ تعبیر دیگر از نظر موضوع، عام‌ و یا مطلق‌اند. بنابراین، از آن‌ها می‌توان‌ عمومیت‌ رشد اخلاقی‌ را استفاده‌ نمود.

روایات در باب رشد عقلانی: 

الف) امام‌ باقر(ع):

اذا قام‌ قائمنا وضع‌ یده‌ علی‌ روِ‌س‌ العباد فجمع‌ بها عقولهم‌ و کملت‌ به‌ احلامهم.4 ؛  چون‌ قائم‌ ما قیام‌ کند، دستش‌ را بر سر بندگان‌ گذارد و عقول‌شان‌ را متمرکز سازد و عقل‌هاشان‌ کامل‌ شود.

روشن‌ است‌ که‌ واژه‌ العباد در این‌ روایت‌ عام‌ است‌ و (ال) آن‌ ظهور در استغراق‌ دارد و شامل‌ همه بندگان‌ می‌شود. بنابراین، تربیت‌ امام‌ و رشد و ترقّی‌ حاصل‌ از آن‌ تمام‌ بشریت‌ عصر ظهور را در بر می‌گیرد.

ب) امام‌ باقر(ع):

و تؤ‌تون‌ الحکمه فی‌ زمانه ؛ در زمان‌ مهدی‌ به‌ شما حکمت‌ بیاموزند. 5

پ) تمامی‌ روایاتی‌ که‌ بر رفع‌ ظلم‌ و جور در زمان‌ ظهور دلالت‌ دارند، نیز می‌توانند شاهد خوبی‌ برای‌ رشد عقلانی‌ بشریت‌ باشند. بی‌تردید از میان‌ رفتن‌ ستم، آن‌ هم‌ در همه‌ جای‌ دنیا و نه‌ بخشی‌ از آن‌ ‌چنان‌چه‌ مدلول‌ روایات‌ است‌  ‌با ایجاد ترس‌ و وحشت‌ و اعمال‌ زور و تهدید نخواهد بود؛ چرا که‌ عدالت‌ برآمده‌ از اجبار و زور سطحی‌ و ناپایدار خواهد بود. حال‌ آن‌که‌ عدالتی‌ که‌ در عصر ظهور به‌ وجود خواهد آمد، عدالت‌ ریشه‌ای‌ و ماندنی‌ خواهد بود و مسلماً یکی‌ از مهم‌ترین‌ راه‌های‌ گسترش‌ عدالت‌ و ماندگاری‌ آن‌ ایجاد زمینه‌های‌ فکری‌ و عقلانی‌ آن‌ است.

 

1. محمد صدر، تاریخ‌ ما بعد الظهور، ص‌ 532، نقل‌ به‌ مضمون.

2. لطف الله صافی، منتخب‌ الاثر، ص‌ 592.

3. علی کورانی، معجم‌ احادیث‌ الامام‌ المهدی، ج‌ 3.

4. لطف الله صافی، منتخب‌ الاثر، ص‌ 607.

5. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج‌ 52، (تهران: انتشارات‌ اسلامیه، چاپ‌ سوم، 1372) ص‌ 352.