خدمت به امام زمان(عج) و ادای حقوق خدمت
وقتی امام صادق-علیهالسّلام- درباره حضرت مهدی-علیهالسّلام- میفرماید:«لو ادرکته لخدمته ایام حیاتی»[1].
«اگر دوران او را درک میکردم، همه روزهای زندگیم را در خدمت به او میگذرانیم».
اینجا سخن از شخص نیست ،سخن از آرمان هااست، سخن از موقعیت خاص، مأموریت استثنایی و نقش ویژه امام زمان -علیهالسّلام- در عالمگیر ساختنِ حاکمیّت توحید و برقراری عدالت، جهانی است.
حاکم دنیایی سازمانیافته بر اساس توحید، و رهبر جهانی آکنده از برابری و عدالت، آن قدر شایستگی مییابد که پیامبری همچون حضرت عیسی-علیهالسّلام-به یاری او از آسمان فرود آید. و امامی هم چون امام صادق-علیهالسّلام-برای خدمت کردن به او آرزوی درک حضور او را داشته باشد.
راستی وقتی پیامبران و امامان-علیهمالسّلام- در خدمت به امام زمان-علیهالسّلام- پیشتازند، وظیفه شیعیان منتظر در خدمت به ساحت مقدّس او چقدر است؟
بیتردید خادمین دوران ظهور، همان خادمین دوران غیبتاند.
آنها که پس از ظهور شایستگی خدمت مییابند،همانهایند که در دوران غیبت خدمت به امّت امام-علیهالسّلام- و اهداف امام-علیهالسّلام- را سر لوحه زندگی خویش قرار دادهاند.
ادای حقوق
حق امام زمان-علیهالسّلام- بر همه بندگان و به ویژه بر شیعیان، حق حیات است،حق هدایت است، حقّی نیست که بتوان آن را با معیاری سنجید و ارزشگذاری کرد، حقّی نیست که بتوان آن را با دنیا و هر چه در آن است مقایسه کرد.
این حقوق بدون تردید،رعایت حق امامت او،مواظبت بر اطاعت او،نرنجانیدن قلب مبارک او،پاسداری از آرمانهای او، مجاهدت در راه دفاع از او، و جاننثاری در راه تحقق خواستههای او است.
«و اعنّا علی تأدیه حقوقه الیه»[2].
«خداوندا! ما را در ادای حقوق او یاری فرما».
با چنین دیدگاهی، اگر سخن از پرداخت حقوق شرعیه امام زمان-علیهالسّلام- و برخی وجوهات مادّی نیز به میان میآید، باید آن را در همین راستا بررسی کرد؛ چنانکه خود آن بزرگوار در توقیعی فرمود:
«انّه من اتّقی ربّه... و اخرج مما علیه الی مستحقّیه کان آمناً فی الفتنه المبطله»[3].
«همانا هر کس تقوای پروردگارش را پیشه کند و از آنچه که به عنوان حقوق شرعیه- خمس و زکات- برعهده دارد به مستحقانش بپردازد، از فتنههای باطلکننده دین و دنیا در امان خواهد بود».
سخن در باب وجوب ادای چنین حقوقی این نیست که امام زمان-علیهالسّلام- چه بهرهای از آن میبرد، بلکه سخن از این است که شیعه حقشناس، در راستای حفظ دین و ایمان خویش چه منفعتی برایش حاصل میآید. [1] . بحارالانوار، ج51،ص148.
----------------------------
[2] . دعای ندبه.
[3] . احتجاج، طبرسی،ج2،ص602، نامه امام زمان-علیهالسّلام- به شیخ مفید.
تهیه و تنظیم از منتظر ظهور
شیوه های ارتباط با امام زمان(عج)
باید به این نکته توجّه داشت که شناخت و ایمان نسبت به امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- و استواری در آن، بر هر چیز دیگر، مقدم است چرا که در عصر امامان پیشین، کسانی بودند که در کنار ائمه عصمت و طهارت زندگی میکردند ولی چون نسبت به آن برگزیدگانالهی، معرفت و ایمان نداشتهاند، بهرهای از آنها نبرده و چه بسا با آنها هم مخالفت کردهاند.
حال ما چه کنیم که بتوانیم امام زمان خویش را بشناسیم
و انس وارتباط حقیقی با آن حضرت برقرار نماییم؟ در
اینجا به برخی از مهمترین راههای آن اشاره مینماییم:
1.تقوا 2. عشق و محبت به آن
سرور.
تقوا به معنای ترس از پروردگار و نگهداری نفس
میباشد یعنی اطاعت کامل از خداوند و فرمانبرداری از
دستورات او که خلاصهاش انجام واجبات و ترک محرمات میشود،
البتّه تقوا مراتبی دارد و اگر این نردبان را آدمی تا
آخرین پلهاش طی کند به سعادت بزرگی دست خواهد یافت که
در نهایت به جایی میرسد که خداوند متعال میفرماید:
ای بنده من اطاعتم کن تو را مثل خودم قرار میدهم. من
زنده هستم و نمیمیرم، تو را هم زنده قرار میدهم و
نمیمیری و من بینیاز هستم و محتاج نمیشوم، تو را هم
بینیاز قرار میدهم که محتاج نمیشوی. من هر چه را
اراده کنم تحقق پیدا میکند، تو را هم به صورتی قرار
میدهم که هر چه را بخواهی تحقق پیدا میکند.[1]
برای رسیدن به این مرحله، علاوه بر انجام واجبات و ترک
محرمات تا حد امکان باید مستحبات را هم انجام دهد و از
شبهات و مکروهات هم دوری کند.
تقوا سبب نورانیت و قرب به حضرتولیعصر-عجل الله
تعالی فرجه الشریف- و اتصال روحی با آن حضرت میشود.
در توقیع شریف امام زمان-عجل الله تعالی فرجه الشریف-
به شیخ مفید،امام میفرماید: «...پس هر فردی از شما
عمل کند به آن چیزی که به وسیله آن به محبت ما نزدیک
میشود و دوری کند از آن چیزهایی که به وسیله آن به
اکراه و خشم ما نزدیک میشود. پس به درستی که امر ظهور
ما یک دفعه و ناگهانی است، در وقتی که توبه برای فرد،
نفعی ندارد و نجات نمیدهد او را از عقاب ما، پشیمانی
بر رفتارهای ناپسند. خداوند شما را با الهامات غیبی
خود ارشاد و توفیقات خویش را در سایه رحمتش نصیب شما
فرماید».
پس آنچنان که از کلمات گهربار آن وجود مقدس دانسته میشود،
تنها چیزی که نمیگذارد به آن حضرت نزدیک شویم ، اعمال
سوء و گناهان ماست که آن مولا را ناراحت میسازد در
حقیقت علّت اصلی این حجاب بین ما و آن حضرت در خود
ماست. معصیت خدا سبب میشود که دل و قلب انسان از محبت
خاندان وحی خالی گردد و بُعد روحی و جسمی از آقا امام
زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- پیش آید و اعمال
شایسته ما، این اتصال روحی با امام را از بین برده و
سبب دور شدن ما از آن وجود مقدس میگردد.
در تشرف علی بن ابراهیم بن مهزیار، امام زمان -عجل
الله تعالی فرجه الشریف- همین نکته را باز تذکر
نمودهاند که پسر مهزیار نقل میکند که پس از توسلات
عدیدهای در یک سفر در جستجوی آن وجود مقدس به مکه
مشرف میشود، شبی در مسجدالحرام مقابل درب کعبه شخص
وارستهای را میبیند که پس از سلام و معرفی خود، به
اینکه از سوی حضرت مأمور بردن پسر مهزیار به جهت
پابوسی حضرت بقیه الله -عجل الله تعالی فرجه الشریف-
است، از پسر مهزیار میپرسد: چه چیزی را طلب میکنی ای
ابالحسن؟
گفتم: امامی که محجوب و مخفی از عالم است.
گفت: او از شما پوشیده و مخفی نیست و لکن اعمال بد شما
او را از شما پوشانده و مخفی ساخته است.
وقتی آن شخص پس از مقدماتی، عتی بن مهزیار را خدمت
حضرت صاحب الامر -عجل الله تعالی فرجه الشریف- میبرد
حضرت در قسمتی از سخنانشان خطابه به او میفرماید: ای
ابوالحسن شب و روز توقع و انتظار آمدن تو را داشتم، چه
چیز آمدنت را نزد ما تأخیر انداخت؟
پسر مهزیار در جواب میگوید: ای آقای من تا الان کسی
را نیافته بودم که مرا راهنمایی کند.
حضرت فرمودند: کسی را نیافتی که راهنمائیت کند؟!
آنگاه با انگشتان مبارکشان بر روی زمین فشار دادند و
سپس فرمودند: و لکن شما اموالتان را زیاد نمودید،
ضعفاء مؤمنین را دچار حیرت ساختید و بین خود قطع رحم
نمودید پس الان برای شما چه عذری مانده است؟[2]
پس مهمترین عامل،که موجب ایجاد انس با مولایمان امام
زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- و از بین رفتن
موانع بهرهمندی از فیض حضور آن حضرت
میگرددتقوا،پرهیزکاری و ترک محرمات و انجام واجبات
الهی است.
امر دوّم برای نزدیک شدن به محضر مبارک امام زمان -عجل
الله تعالی فرجه الشریف- عشق به آن حضرت و ایجاد محبت
در خود نسبت به آن مقام مقدس میباشد. در حدیث
گرانبهایی که در مورد رابطه قلبی بین امام معصوم و
شیعه، مضامین زیبایی در آن نقل گردیده است، راوی سؤال
میکند: «آیا شما برای من دعا مینمایید؟ امام
رضا-علیه السلام- میفرماید: آیا تو غیر از این را
گمان میکنی؟ راوی جواب میگوید: خیر و سپس حضرت
میفرماید:
اگر خواستی که دریابی که مقام محبت من با تو و اهتمام
داشتن من در امر تو چقدر است، پس به قلب خود نظر کن و
ببین که در قلبت و در کارهایت چقدر به من محبت داری و
به فکر من هستی؟»[3]
این یک قاعده کلی است که هر قدر شما به شخصی نزدیک
باشید و او را دوست داشته باشید او هم شما را به همان
مقدار دوست خواهد داشت لذا امام در حدیث میفرمایند که
به خود نظر کن و آنگاه درجه محبت خویش را نسبت به ما
بسنج. پس بدان به همان مقداری که تو به یاد ما هستی ما
هم به یاد تو هستیم.
گاهی میشود محّب و عاشق، از یک دوستی عادی گام فراتر
میگذارد به گونهای که محبوب و معشوق را بیش از خود
دوست دارد و او را با همه دنیا عوض نمیکند و حاضر است
جان را فدایش کند و اوامرش را بی چون و چرا، اجرا کند
در این صورت مقام محبت و مودت به آخرین درجه خود
میرسد که شاید قابل وصف نباشد، وقتی چنین حالت و
رابطهای بین عاشق و معشوق پدید آمد، هیچ چیز
نمیتواند مانع اتصال گردد و هیچ سدی نمیتواند در
برابر عاشق بایستد. از آن طرف هم وقتی محبوب این حالت
محب را مشاهده میکند در لطف و مهرورزیدن نسبت به محب
کوتاهی نمیکند او را در سرای خویش میهمان مینماید و
پذیرایی و میهماننوازی از او را به حد اعلی میرساند
از او میخواهد که در کنارش برای همیشه بماند تا این
حالت محبت و دوستی از بین نرود.
اگر این حالت علاقه با نهایت درجهاش در قلب و روح
انسان پدید آمد که امام و آقا و مولای خود را بیش از
خویش بخواهد و حاضر باشد که جان در راه او دهد و موانع
دنیایی نتواند در مقابلش بایستد، البتّه از طرف آن
حضرت عنایاتی که نمیتوان مثل و مانند آن عنایات و
محبتها را در دنیا یافت، به او خواهد شد.
اگر دل از علائق کنده باشی به منزل بار خود افکنده
باشی
البتّه وسائل و راههای دیگری هم وجود دارد که میتواند موجب قرب و نزدیک شدن به آن حضرت گردد که به مهمترین آنها اشاره میگردد:
1. معرفت و شناخت در حد امکان، از آن چهارده نور
تابناک خصوصاً حضرت بقیه الله -عجل الله تعالی فرجه
الشریف- .
2. به یاد آن حضرت بودن در همه اوقات.
3. انتشار دادن نام و یاد آن حضرت در بین مردم.
4. عظیم شمردن نام آن وجود مقدس.
5. گریه و ناله در دوری از آن امام و حزن و اندوه در
غربت او.
6. دعا برای تعجیل فرج در هر صبح و شام در اوقات اذان
که در توقیع شریف فرمودند: و اکثروا الدعاء بتعجیل
الفرج فان ذلک فرجکم «برای تعجیل ظهور زیاد دعا نمایید
که همانا آن(دعا کردن) موجب گشایش در امور و رهایی شما
است.»[4]
7. هدیه نمودن ثواب عبادات به آن حضرت .
8. قرائت قرآن و عمل به آن و هدیه ختم قرآن به آن وجود
مقدس و مبارک.
9. توجه به خواندن زیارت عاشورا و زیارت جامعه کبیره و
نماز شب که همانا استمرار بر آنها،آثاری بس شگفتانگیز
دارد.
10. زیارت نمودن آن حضرت به ادعیهای که در خصوص آن
بزرگوار وارد گردیده است.
11. انفاق مال در راه و صدقه دادن برای سلامتی و تعجیل
در ظهور آن حضرت.
12. عزاداری و گریه در مصیبت جد بزرگوارش امام حسین ـ
علیه السّلام ـ و عمهاش زینب-علیها السلام-.
13. دوست داشتن خوبان و شیعیان مخلص و محبان واقعی آن
حضرت و احترام گذاشتن به آنها.
14. یاری رساندن به شیعیان آن حضرت و رفع مشکلات
دوستان آن بزرگوار.
البتّه از این نکته نباید غافل شد که ارتباط وانس با
حضرت ولی عصرامام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف-
اعم از ملاقات میباشد و میتواند جلوههای دیگری از
جمله خواب، ارتباط قلبی و... داشته باشد .
خدایا توفیق درک انس و محبت مولایمان امام زمان -عجل
الله تعالی فرجه الشریف- و توفیق زیارت آن حضرت را به
ما آن عنایت فرما و ما را از سربازان و یاوران مخلص آن
حضرت مقرر گردان «آمین یا رب العالمین»
[1] .
مستدرک وسائلالشیعه ج 11، ص 258.
[2] . دلائل الامامه، ص 296 محمد بن جریر طبری.
[3] . اصول کافی، ج 2، ص 652.
[4] . بحارالانوار، 52 ص، غیبه الطوسی ص 290.
تقدیم به عاشقــان سرور و سالار
شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع)
گام های محرم ناگزیر از رسیدن به سر منزل تاسوعا و عاشورای
حسینی است. محرمی که با نام حسین(ع) پیوند خورده و هر یک از ایامش
فکرها و دل ها را متوجه روزی می کند که بزرگ ترین مصائب دنیا را
بهمراه دارد و با تاملی در چگونگی حوادثی که آنزمان در کربلا اتفاق
افتاد اشک غم را در سوگ برترین انسان های عالم جاری می کند ...
مروری بر صفحات تاریخ نشان میدهد جنایت و کشتارهای فجیع انسانی در
طول تاریخ کم نبودهاند. جنایاتی که بیان آنها مو را بر تن انسان
سیخ میکند. از جنایت مغول ها در نقاط مختلف خصوصاً خراسان گرفته
تا کشتار سرخپوستان آمریکا توسط مهاجران اروپایی و از تلفات
جنگهای جهانی و حمله اتمی به هیروشیما گرفته تا کشتار در عراق و
افغانستان توسط مهاجمانی که حقوق انسانها را نقص کردند. اما بسیاری
از آنها در لابهلای تاریخ دفن شدهاند و آنهایی هم که گاه بیان
میشوند یا برای زنده نگهداشتنشان یادبودی ساخته شده، هیچکدام
جریانساز و تحولآفرین نیستند. حتی کشتارهای گسترده در همین
زمانهای نزدیک خیلی سریع به فراموشی سپرده شده است.
اما دهه ی محرم 61 هجری و تاسوعا و عاشورای خونین آن سال هرگز از
یادها نمی رود و هنوز هم که هنوز است مسلما بسیاری از شما عزیزان
در هر شهر و محله ای که در آن زندگی میکنید هیات و دستهای دارید
و در ایام محرم خصوصا در تاسوعا و عاشورا برای گریستن بر مظلومیت
آقا اباعبدالله و تدبر و تفکر در چیستی و چرایی حرکتش راهی تکیه و
حسینیه ای میشوید. مگر راز زنده ماندن رشادت های حضرت ابوالفضل(ع)
در روز تاسوعا و همینطور قیام امام حسین(ع) در روز عاشورا که یک
نیمروز بیشتر بهطول نینجامید چیست؟ و چرا این حماسه پس از 14 قرن
همچنان تحولآفرین و انسانساز است؟ این راز ابعاد مختلفی دارد که
گرچه در این مختصر نمی گنجد ولی در این نوشتار تنها به گوشه ای از
آنها اشاره می کنیم ...
روز تاسوعا (نهم محرم) در فرهنگ شیعه از دیرباز به عنوان
روزی شناخته شده که عزاداران و عاشقان اهل بیت(ع) ضمن بیان فضیلت
های علمدار کربلا، به مرثیه سرایی و عزاداری برای او می پردازند.
بیان جانفشانی ها و مصیبت های حضرت ابوالفضل(ع) در روز تاسوعای
حسینی، باعث شده تا برخی چنین تصور کنند که آن حضرت در روز تاسوعا
به شهادت رسیده و به همین علت در این روز عزای سقای دشت کربلا را
برپا می کنند در حالیکه نه تنها حضرت ابوالفضل(ع) بلکه همه یاران
امام حسین(ع) در روز عاشورا جان خود را برای یاری دین خدا و امام
خود فدا کردند. تاسوعا روزی است که حسین(ع) و یارانش در کربلا توسط
لشکر ابن زیاد و عمر بن سعد محاصره شدند. یکی از حوادثی که در این
روز اتفاق افتاد، امان نامه ای بود که شمر برای حضرت ابوالفضل(ع) و
برادرانش آورد ولی از آنجا که معرفت و جوانمردی حضرت ابوالفضل(ع)
برای یاری امام حسین(ع) و اهل بیت امام حرف اول را می زد،
آن امان نامه ی ننگین
به تمسخر گرفته شد.
در چنین روزی بود که به دستور عبیدالله بن زیاد، لشکر
مجهزی از کوفه وارد کربلا شد و در عصر روز تاسوعا بود که حضرت
اباعبدالله(ع) برای یاران خود خطابه ای خواندند و بیعت خود را از
آنان برداشتند و سفارش کردند تا از تاریکی شب استفاده کرده و صحنه
کربلا را ترک کنند تا جان خود را نجات دهند و بدینصوررت فرصتی
فراهم آوردند تا هر کس میخواهد از ایشان جدا شود و به نقطهای امن
برود که البته عدهای هم چنین کردند ولی آنها که ماندند اعلام
وفاداری و حمایت خود را تا پای جان اعلام کردند و برای همیشه ی
تاریخ ماندگار شدند.
بنابراین حادثه عاشورا یک انتخاب آگاهانه و از روی بصیرت بوده است.
همه کسانی که در این واقعه شرکت کردند از سرانجام خود آگاهی داشتند
و بهصورت اتفاقی و از سر غفلت آنجا نیامده بودند.
ویژگی مهم دیگر حادثه عاشورا، تلفیق شگفتانگیز و شورآفرین مظلومیت
با عزت و اقتدار است.
جمعیتی اندک با ابزارآلات محدود جنگی در مقابل لشکری کاملا مجهز و
ستیزه جو؛ در محاصره آب و عطش، اما از هیچکدام ذرهای سستی، ترس و
پشیمانی از این حضور نه دیده شد و نه شنیده ...
:: قدیمی ترین تابلو از واقعه عاشورا
در سال 61 هجری ::
واقعه کربلا تنها یک بار در طول تاریخ اتفاق افتاد، اما این رویداد بینظیر و مسائل قبل و بعد از آن را افراد مختلفی نقل و روایت کرده اند، به همین دلیل برخی از اطلاعات و آمارها با یکدیگر تفاوت دارد. به گزارش خبرگزاری مهر، با استفاده از آمار می توان هر موضوع یا حادثه ای را دقیق تر بیان کرد تا افراد نیز آن را بهتر درک کنند؛ نقش آمار در ارائه سیمای روشنتر از هر موضوع و حادثه، غیر قابل انکار است. به دلیل آنکه بعضی از مطالب آماری، زمانی و مکانی، حادثه کربلا را گویا تر می سازد، ۱۷۲ نکته از این واقعه جانسوز و ۷۲ شهید کربلا بیان می شود:
•
خصوصیات منطقه عملیاتی کربلای ۶۱ هجری
1. واقعه کربلا نزدیک رودخانه دجله و فرات اتفاق افتاده است
2. دجله در سمت چپ و فرات در سمت راست کربلاست 3. از نظر آب و
هوایی در منطقه خشک و گرم عراق قرار گرفته و در ضلع شمال شرقی
ایران قرار دارد و در جنوب غربی حجاز واقع شده است 4. منطقه رملی و
نیمه جنگلی است 5. در حاشیه نهرعلقمه، نخلستانی قرار دارد 6. دارای
تپه ماهور و پستی و بلندیهای بسیار است 7. نهر علقمه از فرات منشعب
شده و در نزدیکی اردوگاه حسینی قرار دارد 8. موسم تابستان با گرمای
مخصوص منطقه همراه است 9. کربلا در حاشیه فرات و قبرستان یهود قرار
گرفته است 10. از نظر اهمیت جغرافیایی، نقطه کور، منزوی و فراموش
شده، فاقد هر گونه امتیاز و اهمیت ویژه سیاسی، فرهنگی، نظامی و
اقتصادی در آن دوران است.
•
خصوصیات حرکت زمینی سید الشهدا(ع)
1. عقب نشینی تاکتیکی در زمان غیر قابل پیش بینی 2. بهره گیری از
زمین برای ایجاد جنگ روانی 3. انتخاب کمیت زمین برای به دست گرفتن
ابتکارعمل در جنگ 4. در اختیار گرفتن زمان و سلب آن از دشمن
5. ایجاد توازن دفاعی 6. تجزیه نیرو و تغییر جهت دشمن به سمت ضعف
7. به هم زدن نظم تشکیلاتی و ایجاد تغییر در قرارگاه جنگی دشمن ۸.
سلب اختیار از دشمن و به دست گرفتن ابتکار حرکت 9. اخلال در سیستم
تصمیم گیری فرماندهان نظامی 10. به دست گرفتن ابتکار عمل در زمین
11. به موضع انفعالی کشیدن دشمن
12. استفاده از پوشش طبیعی و تصنعی
زمین و بهره گیری از آن برای استتار و اختفاء
13. جلوگیری از تمرکز قوا هنگام حمله دشمن و ایجاد فاصله جغرافیایی
بین فرماندهی، تدارکات و ارتباطات 14.
ایجاد شتابزدگی در تصمیم
گیری نظامی و کندی در عمل دشمن 15.
سلب هر گونه بهره گیری
استراتژیک از زمین (از دشمن)
16. افزایش محدودیت در میدان عمل و
کاهش شدید میزان کارآیی دشمن
17. تعیین جهت حمله و نوع آرایش جنگی
دشمن به وسیله زمین 18.
به دست گرفتن ابتکار عمل در سازماندهی و
تجدید سازمان از لحاظ کیفی و کمی 19.
تعیین نوع بهره وری از برای
دشمن به صورت مطلوب 20. موضع گیری و آرایش مطلوب در دفع حمله
21. احراز آمادگی در هر شرایطی تا هر زمان و سلب آمادگی از دشمن به
وسیله زمین
22. بدون حرکت و صرف انرژی، آرایش دشمن را برای چند
ساعت به صورت جنگ روانی برهم زد.
•
مختصات جبهه جنگی حضرت ابا عبدالله الحسین(ع)
1. نام عملیات: هیهات من الذله 2. سال عملیات: 61 هجری قمری 3. ماه
عملیات: محرم الحرام 4. روز عملیات: جمعه دهم محرم 5. نوع عملیات:
جهاد ابتدایی 6. استراتژی حرکت و حمله: افشای چهره نفاق و تشکیل
حکومت 7. موضع جنگی : دفاعی 8. طول جبهه دفاعی : 180 متر 9. طول
محور عملیات: 360 متر 10. فاصله خیمه ها: دومتر
11. تعداد خیمه ها
: 60 عدد.
12. ترکیب کیفیت نیرو: بنی هاشم، یاران، زنان و کودکان 13.
وضعیت
روحی و روانی : عاشقانی حفاظت پیشه 14.
تعداد سواره نظام : 32 نفر
15. تعداد پیاده نظام: 40 نفر 16.
تعداد کل نیروهای رزمی : 72 نفر
17. فرمانده کل قوا: سید الشهدا حسین بن علی(ع) 18.
پرچمدار لشکر:
ابوالفضل العباس(ع) 19.
فرمانده سمت راست: زهیر بن قین 20.
فرمانده
سمت چپ: حبیب بن مظاهر.
21. وضعیت تدارکات : محاصره کامل
22. وضعیت تجهیزات: کمبود شدید
23. وضعیت آب و آذوقه: محاصره (تشنگی و گرسنگی)
24. موقعیت
جغرافیایی: قتلگاه
25. زمان و ساعت شروع حمله: دو ساعت گذشته از
روز(8 صبح) 26. رمز عملیات: لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
27. نوع آرایش جنگی: ساعتی – مثلثی – نعلی
28. تعداد بر هم زدن
آرایش دشمن : در سه مرحله که مرحله چهارم به جنگ تن به تن انجامید
29. طول مدت عملیات: هشت ساعت 30.
پایان عملیات: غروب آفتاب همان
روز.
•
مختصات جبهه جنگی یزید بن معاویه
1. نام جنگ وعملیات: بیعت ظالمانه 2. استراتژی عملیات: محو کامل
اسلام ناب محمدی 3. ترکیب کیفیت نیرو: مردان مجهز و آماده 4.
موقعیت جغرافیایی : استراتژیک ترین منطقه 5. وضعیت روحی و روانی :
در خواب کامل سیاسی 6. تعداد سواره نظام: به علت کثرت آنان نامعلوم
7. تعداد پیاده نظام: به علت کثرت آنان نامعلوم 8. کل نیروی رزمی :
30 هزار نفر.
9. فرمانده کل لشکر : عمر سعد
10. پرچمدار لشکر : درید، غلام عمر
سعد 11. فرمانده سواره نظام: عروه بن قیس احمصی
12. فرمانده پیاده
نظام: شیث بن ربعی
13. فرمانده ستون سمت راست: عمروبن حجاج
14. فرمانده ستون سمت چپ: شمر بن ذی الجوشن.
15. وضعیت تدارکات : سریع، به موقع و فوق العاده
16. وضعیت
تجهیزات: به میزان چند ماه
17. وضعیت آب: مسلط بر رود فرات
18. وضعیت آذوقه : به میزان چند ماه
19. نوع جنگ : تهاجمی 20. موازنه
قوا: برتری کمّی ( 400 نفر مقابل یک نفر)
21. خط مشی سیاسی و
فرهنگی : نفاق
22. رمز اول عملیات: لشکر خدا به پا خیزید
23. رمز
دوم عملیات: پرتاب تیر توسط عمر سعد
24. تعداد آرایش: سه عدد
25. آرایش اول : مدور، پله چپ و راست ( پیاده سنگین)
26. آرایش دوم :
ستون سمت چپ ، سواره سنگین
27. آرایش سوم: ستون سمت راست ، سواره
سنگین 28. تن به تن: خطی، بسیجی ، عمومی ، سواره
29. رعایت قوانین
جنگی : نقض کامل.
•
بخشی از روز شمار قیام کربلا
1. ورود امام حسین(ع) به کربلا و فرود آمدن در آنجا: دوم محرم 61
هجری 2. ورود عمر سعد به کربلا، به همراه چهار هزار نفر از سپاه
کوفه برای بیعت: سوم محرم و ورود شیث بن ربعی با چهار هزار نفر به
سرزمین کربلا: پنجم محرم 61 هجری 3. رسیدن دستور از کوفه بر ممانعت
سپاه امام از آب: هفتم محرم 61 هجری.
4. ورود شمربا چهار هزارنفربه کربلا،همراه با نامه ابن زیاد به
عمرسعد، مبنی برجنگیدن با حسین(ع) و کشتن او: نهم محرم 61 هجری 5.
درگیری یاران امام، با سپاه کوفه: دهم محرم 61 هجری 6. حرکت سپاه
عمر سعد و اسرای اهل بیت از کربلا به کوفه: یازدهم محرم 61 هجری 7.
ورود اسرای اهل بیت از کربلا به دمشق: ماه صفر 61 هجری 8. بازگشت
اهل بیت ازصفر شام به مدینه: بیستم صفر61 هجری.
•
آمارهایی از آغاز و انجام نهضت خونین کربلا
1. قیام حضرت امام حسین (ع) از روز خودداری از بیعت با یزید تا روز
عاشورا: 175 روز 2. آغاز و خاتمه قیام امام حسین(ع): مدینه به مکه
3. مدت قیام امام حسین(ع): یک هفته در مدینه، چهار ماه و 10 روز در
مکه، 23 روز بین راه مکه تا کربلا "از دوم محرم تا دهم محرم" 4.
تعداد منزلهایی که کاروان امام حسین (ع) از آنها عبور کرد: 18منزل.
5. فاصله میان منزلهایی که کاروان امام حسین(ع) از آنها عبور کرد
با همدیگر: حدود سه فرسنگ و گاهی پنج فرسنگ 6. تعداد منزلهایی که
اسرای اهل بیت امام حسین(ع) از کوفه تا شام ازآن عبور کردند: 14
منزل 7. تعداد نامه های دریافتی امام حسین(ع) از کوفه: 12 هزار
نامه 8. تعداد بیعت کنندگان با فرستاده امام حسین(ع)" مسلم بن
عقیل" به کوفه : 18 هزار نفر.
9. تعداد فرزندان ابیطالب که نام آنها درزیارت ناحیه به عنوان شهید
کربلا آمده است: 17 نفر 10.
تعداد کودکان بنی هاشم در بین شهدای
کربلا: سه نفر
11. تعداد اعضای خاندان بنی هاشم که درواقعه کربلا
شهید شدند: 33 نفر
12. تعداد فرزندان فرزندان امام حسین(ع) که در
کربلا شهید شدند: سه نفر
13. تعداد فرزندان امام علی(ع) که در
کربلا شهید شدند: 9 نفر.
14. تعداد فرزندان امام مجتبی (ع) که در کربلا شهید شدند: چهار نفر
15. تعداد فرزندان جعفر بن ابیطالب که در کربلا شهید شدند: 4 نفر
16. تعداد شهدا و افرادی که نامشان در زیارت "ناحیه مقدسه" آمده
است: به غیر از سالار شهیدان و خاندان بنی هاشم، 82 نفر
17. مجموع
شهدای کوفه، از یاران امام حسین(ع): 138نفر
18. تعداد غلامهای شهید
کربلا: 12 نفر.
19. تعداد سرهای شهدای کربلا که توسط دشمنان ازبدن جدا شده و کوفه
بردند: 78 سر 20.
تعداد سرهای بریده حمل شده توسط قیس بن اشعف"رئیس
قبیله بنی کنده" : 13 سر بریده
21. تعداد سرهای بریده حمل شده توسط
رئیس هوازن: 12 سر بریده
22. تعداد سرهای بریده حمل شده توسط قبیله
بنی تمیم: 17 سر بریده
23. تعداد سرهای بریده حمل شده توسط قبیله
مذحج : شش سربریده
24. تعداد سرهای بریده حمل شده توسط افراد
متفرقه از قبایل گوناگون: 13 سر بریده.
25. تعداد زخمهای نیزه بر بدن مطهر امام حسین(ع): 33 زخم
26. تعداد
ضربه های شمشیر بر بدن مطهر امام حسین (ع): 34 ضربه
27. سن
سیدالشهدا(ع) در هنگام شهادت: 57 سال
28. تعداد افرادی که
بعدازشهادت سیدالشهدا(ع) بر بدن آن حضرت، اسب تاختند: 10 نفر
29. تعداد افرادی که حضرت سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا برای آنان مرثیه
خواند: 10 نفر.
30. تعداد کودکان و نوجوانان شهید واقعه کربلا که به سن بلوغ
نرسیده بودند: 5 نفر
31. تعداد افرادی که امام حسین(ع) در شهادت بر
آنان درود و رحمت فرستاد: دو نفر
32. تعداد شهدایی که سیدالشهدا(ع)
در واقعه کربلا بر بالین آنها با پای پیاده رفت: هفت نفر
33. تعداد
افرادی که دشمنان سرهای بریده آنها را سمت امام حسین(ع) پرتاب
کردند: سه نفر
34. تعداد پیکرهایی که در واقعه کربلا توسط دشمنان
قطعه قطعه شدند: سه نفر
35. تعداد اصحاب رسول (ص) که در واقعه
کربلا شهید شدند: پنج نفر.
36. تعداد غلامهایی که در واقعه کربلا، خارج از کربلا( در بصره)
شهید شدند: یک نفر
37. تعداد یاران امام حسین(ع) که در کربلا به
اسارت درآمدند: دو نفر
38. تعداد یاران امام حسین(ع) که بعد او به
شهادت رسیدند: چهار نفر
39. تعداد افرادی که در کربلا با حضور
پدرانشان به شهادت رسیدند: هفت نفر 40.
تعداد زنانی که در کربلا به
شهادت رسیدند: یک نفر" ام وهب، همسرعبدالله بن عمیر کلبی".
41. تعداد زنانی که در واقعه کربلا از خیمه خارج و به دشمن حمله ور
شدند: پنج نفر
42. سن حضرت علی اکبر در زمان شهادت: 27 سال
43. تعداد شهیدانی که سرشان از تن جدا نشد: دو نفر
44. تعداد افرادی که
بعد از شهادت امام حسین(ع) وسایل او را غارت کردند: 10 نفر
45. تعداد فرزندان ابیطالب که در کربلا شهید شده و نام آنها در زیارت
ناحیه آمده است: 13 نفر.
46. تعداد خیمه های صحرای کربلا: 60 خیمه
47. فاصله خیمه های صحرای
کربلا از هم : دو متر
48. تعداد شهدای کربلا که با خانواده در این
واقعه حضور داشتند: سه نفر
49. تعداد مردان و پسرانی که در واقعه
عاشورا به اسارت درآمدند: هشت نفر 50.
تعداد افراد اسیر شده در
واقعه کربلا که به سن بلوغ نرسیده بودند: شش نفر.
51. تاریخ هجری واقعه عاشورا: دهم محرم سال 61 هجری
52. تاریخ شمسی
واقعه عاشورا: 21 مهر شمسی
53. لقب گروهی ازشیعیان کوفه که به
خونخواهی شهدای کربلا قیام کردند: توابین
54. ازاصحاب خاص
امیرالمؤمنین که در کربلا شهید شد: حبیب بن مظاهر
55. ازشهدای
کربلا و مؤذن سیدالشهدا(ع): حجاج بن مسروق جعفی.
56. شهیدی که به بهانه آب دادن اسب خویش از اردوگاه عمر سعد جدا
شده و امام حسین(ع) پیوست: حربن یزید ریاحی
57. کسی که کودک
شیرخوار امام حسین(ع) را به شهادت رساند: حرمله
58. از مهمترین
درسهای نهضت کربلا و الفبای نخست فرهنگ عاشورا: آزادگی
59. قاتل
طفلان مسلم بن عقیل: حارث 60. قاتلی که به دستور ابن زیاد، مسلم ین
عقیل را بالای دارالأماره بردو سر از بدن جدا کرد: بکیربن حمران
احمری.
- شهدایی که سرهایشان در روز عاشورا توسط دشمن به سمت امام حسین(ع)
پرتاب شد: عبدالله بن عمیر کلبی، عمروبن جناده، عابس بن ابی شبیب
شاکری.
- شهدایی که پیکر آنها در واقعه کربلا توسط دشمن قطعه قطعه شد: حضرت
ابوالفضل العباس(ع)، حضرت علی اکبر، عبدالرحمن بن عمیر.
- شهدایی که حضرت سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا برای آنان مرثیه خواند:
حضرت علی اکبر، حضرت ابوالفضل العباس، حضرت قاسم، عبدالله بن حسن،
عبدالله طفل شیر خوار، مسلم بن عوسجه، حبیب بن مظاهر، حربن یزید
ریاحی، زهیربن قین، جون.
- کودکان ونوجوانان شهیدی که به سن بلوغ نرسیده بودند: عبدالله بن
الحسین(علی اضغر) کودک شیر خوار امام حسین(ع)، عبدالله بن
الحسن(ع)، محمدبن ابی سعید بن عقیل، قاسم بن الحسن(ع)، عمروبن
جناده انصاری.
- تعداد شهدایی که اصحاب حضرت رسول(ص) بودند: انس بن حرث کاهلی، حبیب
بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، هانی بن عروه، عبدالله بن بقطر عمیری.
- غلامهایی که در رکاب سالار شهیدان، به
درجه رفیع شهادت رسیدند: نصر و سعد. ازغلامان امام علی(ع)، منحج.
غلام امام حسن مجتبی(ع)، اسلم و غارب. غلامان امام حسین(ع)، حرث.
غلام همزه، جون. غلام ابوذر غفاری، رافع. غلام مسلم ازدی، سعد.
غلام عمرصیداوی، سالم. غلام بنی المدینه، سالم. غلام عبدی، شوذب.
غلام شاکر، شیب. غلام حرث جابری، واضح. غلام حرث سلمانی
- افرادی که بعد از شهادت امام حسین (ع) به شهادت رسیدند: سعد بن
حرث، ابوالحتوف، سوید بن ابی مطاع که مجروح بود، محمد بن ابی سعید
بن عقیل.
- شهدای کربلا که در حضور پدر بزرگوارشان به شهادت رسیدند: حضرت علی
اکبر(ع)، عبدالله بن حسین(علی اصغر)، عمرو بن جناده، عبدالله بن
یزید، عبیدالله بن یزید، مجمع بن عائذ، عبدالرحمن بن مسعود.
- زنانی که در واقعه کربلا به دلایلی از خیمه ها بیرون آمده و به
دشمن حمله ور شدند: حضرت زینب کبری(س)، کنیز مسلم بن عوسجه، مادر
عمرو بن جناده، ام وهب همسر عبدالله کلبی، مادر عبدالله کلبی.
- اولین نفر از خاندان بنیهاشم که در کربلا به شهادت رسید: حضرت علی
اکبر (ع) فرزند سالار شهیدان کربلا.
- شهیدانی که در کربلا سر از پیکرشان جدا نشد: حضرت علی اصغر (ع) و
حربن یزید ریاحی.
- شهدایی که با خانواده های خود در این حماسه ماندگار شرکت داشتند:
جناده بن حرث، عبدالله بن عمیر کلبی، مسلم بن عوسجه.
- مردان و پسرانی که در واقعه عاشورا به اسارت درآمدند: امام زین
العابدین(ع)، امام محمد باقر(ع)، عمر بن حسین، حسن بن حسن، زید بن
حسن، عمربن حسن، محمد بن عمر بن حسن، محمد بن حسین.
از روزی که در نهر جانمان فرات سوز و علقمه عطش جاری ساخته اند،از شبی که در پیاله دلمان شربت گوارای ولایت ریخته اند،دلمان یک حسینیه پر شور است.
در حسینیه دلمان، مرغهای محبت سینه می زنند و اشکهای یتیم در خرابه چشم، بی قراری می کنند.
سینه ما تکیه ای قدیمی است، سیاهپوش با کتیبه های درد و داغ، که درب آن با کلید « یا حسین » باز می شود و زمین آن با اشک و مژگان، آب و جارو می شود.
ما دلهای شکسته خود را وقف اباعبدالله کرده ایم و اشک خود را نذر کربلا، و این « وقفنامه » به امضای حسین رسیده است.
صبحها وقتی سفره عزا گشوده می شود، دل روحمان گرسنه عاطفه و تشنه عشق می شود. ابتدا چند مشت «آب بیداری » به صورت جان می زنیم تا «خواب غفلت » را بشکنیم.
زیارتنامه را که می بینیم، چشممان آب می افتد و «السلام علیک » را که می شنویم، بوی خوش کربلا به مشام دل می رسد.
توده های بغض، در گلویمان متراکم می گردد و هوای دلمان ابری می شود و آسمان دیدگانمان بارانی!
آنگاه، جرعه جرعه زیارت عاشورا می نوشیم و سر سفره توسل، ولایت را لقمه لقمه در دهان کودکانمان می گذاریم.
در این خشکسالی دل و قحطی عشق، نم نم باران اشک، غنیمتی است!
خدایا! ما را به چشمه کربلا تشنه تر کن!
و تو ای محرم!
تو آن کیمیاى دگرگونهسازى که مرگ حیات آفرین را - به نام «شهادت» به اکسیر عشقى که در التهاب سر انگشت سحرآفرینت نهفته است، چو شهدى مصفا و شیرین به کام پذیرندگان مىچشانى.
تو آن خشم خونین خلق خدایى که از حنجر سرخ و پاک شهیدان برون زد.
تو بغض گلوى تمام ستمدیدگانى که در کربلا ، نیمروزى به یکباره ترکید و آن خون دل و دیده روزگار که با خنجر کینه توز ستم، بر زمین ریخت.
الا اى محرم! تو به چشم و دل قهرمانان و آزاد مردان که همواره بر ضد بیداد، قامت کشیدند و در صفحه سرخ تاریخ، زیباترین نقش جاوید را آفریدند، تو آن آشناى کهن یاد و دشمنستیزى که همواره در یادشانى.
الا اى محرم!...
تاریخ دمشق به نقل از بشر بن طانحه و او نیز از مردى از قبیله هَمْدان می نویسد: (1)
حسین بن على علیه السلام، صبحِ روزى که به شهادت رسید، برای ما سخنرانى کرد و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
« عِبادَ اللّه ِ، اتَّقُوا اللّه َ وکونوا مِنَ الدُّنیا عَلى حَذَرٍ» بندگان خدا! از خدا ، پروا کنید و از دنیا ، بر حذر باشید.
همانگونه که از ادامه سخنان حضرت و نیز آیات قرآن به دست می آید، منظور حضرت، پرهیز از نعمتهای موجود در دنیا نیست بلکه مراد ایشان پرهیز از دلبستگی و سرگرم شدن به امور دنیوی و فراموش کردن هدفی که برای آن به دنیا آمده ایم، وظایف رسیدن به آن هدف و در نهایت فراموشی قیامت است.(2)
آنگاه دلیل این پروای از دنیا را بیان می کند و می فرماید:
« فَإِنَّ الدُّنیا لَو بَقِیَت لِأَحَدٍ و بَقِیَ عَلَیها أحَدٌ کانَتِ الأَنبِیاءُ أحَقَّ بِالبَقاءِ و أولى بِالرِّضى و أرضى بِالقَضاءِ » که اگر قرار بود دنیا براى کسى بماند و کسى هم در آن جاودان باشد، قطعا پیامبران، سزاوارترین افراد به ماندن و سزامندترین به خشنود شدن از قضاى الهى و خشنودتر به آن بودند.
امیرالمومنین علیه السلام در خطبه 160 می فرماید:
« براى تو کافى است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله سر مشق تو باشد و راهنمایى براى درک زشتى و عیب دنیا و کثرت رسواییها و بدىهاى آن. به پیامبر پاکتر و پاکیزهترت که درود خدا بر او و آلش باد اقتدا کن که وجودش براى هر که بخواهد به او اقتدا کند سر مشق است و براى آن که تسلّى جوید در زندگى به آن حضرت تسلّى است و محبوبترین بندگان نزد خدا کسى است که به پیامبر اقتدا کند و قدم جاى قدم او بگذارد.
از دنیا به حداقل قناعت کرد و دیده براى تماشاى آن باز نکرد. لاغرترین اهل دنیا و گرسنهترین آنان از دنیا بود. دنیا به او ارائه شد؛ اما از پذیرفتنش امتناع کرد.»
در همین خطبه است که حضرت در یک استدلال متین و قدرتمند و در کلامی متشابه با آنچه که از سیدالشهداء علیه السلام نقل کردیم انسانها را از دل بستن به دنیا برحذر می دارد که خلاصه آن چنین است:
اگر صرف داشتن مال و غرق شدن در دارایی، کمال بود و موجب برتری انسانها می بایست خداوند برترین بندگانش یعنی پیامبرانشان را از این کمال غنی می کرد. آنگاه با ذکر نمونه هایی از نوع و سطح زندگی پیامبران ثابت می کند که خود آنها از یک زندگی عادی بلکه کم بضاعت برخوردار بودند آنگاه از این نتیجه می گیرد که صرف داشتن و دنیاداری کمال نیست که اگر بود قطعا اولیای خدا نیز از آن بهره مند می شدند.
سپس امام حسین علیه السلام دلیل عدم بقاء دنیا را اینگونه ذکر کرده و می فرماید:
« غَیرَ أنَّ اللّهَ تَعالى خَلَقَ الدُّنیا لِلبَلاءِ و خَلَقَ أهلَها لِلفَناءِ فَجَدیدُها بالٍ و نَعیمُها مُضمَحِلٌّ و سُرورُها مُکفَهِرٌّ وَ المَنزِلُ بُلغَةٌ وَ الدّارُ قُلعَةٌ»
چرا که خداى متعال، دنیا را براى آزمایش و اهلش را براى نابودى (زندگی موقت در این دنیا) آفریده است. تازه های آن، کهنه و نعمت هایش زایل و شادى هاش تلخ مى شود. سراى آن فقط براى رسیدن و خانه اش براى دل کَنْدن است.
بلاء یعنی آمتحان و آزمایش برای معلوم شدن کیفیت و ماهیت یک شیء(3) بنابراین وقتی گفته می شود دنیا برای بلاء خلق شده است یعنی دنیا محلی است که انسان آزمایش می شود تا از این رهگذر بتواند مراتب کمال را یک به یک طی کند و در نهایت با پایان پذیرفتن مهلت اقامت او در این نشأه آن را به سوی نشأه های دیگر ترک کرده و کوچ کند.
امام باقر علیه السلام به جابر فرمود:
«یَا جَابِرُ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ وَ الدُّنْیَا دَارُ فَنَاءٍ وَ زَوَال» آن آخرت است که جای ماندن است ولی دنیا محلی است گذرا و باقی ماندنی نیست.(4)
امیرالمومنین علیه السلام در خطبه 203 نهج البلاغه می فرماید:
«أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا الدُّنْیَا دَارُ مَجَازٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُمْ» اى مردم، دنیا سراى گذر، و آخرت خانه همیشگى است، از سراى گذر براى خانه دائمى توشه برگیرید.
اما اینکه چه توشه ای باید برگرفت و چه چیز در آن سرای باقی به کار می آید همان مطلب مهمی است که امام حسین علیه السلام در پایان سخن خود در روز عاشورا با استناد به قرآن کریم بیان کرده و می فرماید:
فَتَزَوَّدوا فَإِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوى ، وَاتَّقُوا اللّه َ لَعَلَّکُم تُفلِحونَ (برگرفته از دو آیه 197 و 189 سوره بقره)
توشه برگیرید که بهترین توشه، پرهیزگارى است و پروا کنید، شاید که رستگار شوید.»
پی نوشت:
1. تاریخ دمشق : ج 14 ص 218
2. در آیه 20 سوره حدید، سخن از دنیای مذموم و اعتبارات توهمی است که انسان را به خود مشغول کرده و باعث انحراف او می شود. در آیه 26 سوره ص، هشدار به این است که فراموشی قیامت ریشه انحراف و سقوط در جهنم است.
3. البَلاءُ: الاختبارُ (الصحاح)
4. الکافی ج2 ص133
امام حسین علیه السلام همواره به دنبال فرصتی بود تا بر ضد حکومت ظالمانه و غاصبانه بنی امیه قیام کرده و بساط ظلم و ظالم را برچیند فرصتی که در زمان امام حسن علیه السلام و حتی سالها پس از شهادت آن حضرت به شکل جدی رخ نداد؛ ولی هر چه که زمان به پایان عمر معاویه نزدیک می شد با تلاشهای نامحسوسی که امام حسن و امام حسین علیهماالسلام انجام داده بودند شرایط اجتماعی برای یک قیام علنی آماده تر می شد از این رو امام حسین علیه السلام رفته رفته، جنگ تبلیغاتی با معاویه را تشدید کرد تا آن که یک سال قبل از مرگ معاویه، در مِنی و در جمع دویست نفر از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله و بیش از پانصد تن دیگر از نخبگان جهان اسلام در خطبه ای به تفصیل، حقوق اهل بیت علیهم السلام را یادآور شد وآنان را به احیای آن و مبارزه با ظلم فرا خواند. امام علیه السلام با چنین کارهایی، برای قیام بر ضدّ حکومت بنی امیّه پس از مرگ معاویه، زمینه سازی می کرد و منتظر فرصت مناسب بود .
یک سال پیش از مرگ معاویه، امام حسین علیه السلام عازم حج شد و عبد اللّه بن عبّاس و عبد اللّه بن جعفر نیز با او بودند. امام علیه السلام حاجیان بنى هاشم چه مرد و چه زن؛ وابستگان و پیروانشان و نیز هر کس از انصار را که خود یا خانواده اش را مى شناخت، گرد آورد؛ پیک هایى را هم فرستاد تا تمام اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله را که آن سال به حج آمده و به صلاح و عبادتْ معروف بودند را در آن گردهمایی حاضر کنند.
بیش از هفتصد نفر در خیمه هاى حسین علیه السلام در سرزمین منى گرد آمدند. بیشتر این افراد از تابعیان و حدود دویست نفر نیز از اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله و غیر آنان بودند.
امام حسین علیه السلام میان آنان به سخن ایستاد و پس از حمد و ثناى خداوند ، فرمود: «امّا بعد، این طاغوت با ما و پیروانمان آن کرده که دیده اید و مى دانید و پیش روى شماست. پرسشى از شما دارم. اگر راست گفتم؛ تصدیقم کنید و اگر دروغ گفتم؛ تکذیبم کنید. [اگر تصدیق کردید] به حقّ خدا بر شما و حقّ پیامبر خدا و حقّ نزدیکى ام به پیامبرتان؛ از این جا که رفتید هر آن کس از افراد قبیله تان را که به او اعتماد داشتید؛ فرا خوانید و همه آن را برای آنها نیز نقل کنید؛ چرا که من بیم دارم که این موضوع (امامت)، از یاد برود و حق مغلوب شود و از بین برود؛ « فَادعوهُم إلى ما تَعلَمونَ مِن حَقِّنا ؛ فَإِنّی أتَخَوَّفُ أن یَدرُسَ هذَا الأَمرُ و یَذهَبَ الحَقُّ و یُغلَبَ » و خداوند، تمام کننده نور خویش است؛ اگرچه کافران خوششان نیاید؛ «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَـفِرُونَ» .(1)
آنگاه حضرت شروع به یادآوری حقایقی کردند که یکایک آنها سندی بر حقانیت امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام است و جمع هفتصد نفری حاضر به تک تک آنها شهادت داده و سخنان امام علیه السلام را تصدیق کردند. آن معارف عبارت بودند از:
1. اخوت و برادری رسول خدا صلی الله علیه و آله با علی علیه السلام که در جریان مراسم اخوت و برادری که حضرت بین مهاجرین و انصار برگزار کردند علی علیه السلام را برادر خود در دنیا و آخرت قرار داد.
2. سَدُّ الابواب مگر باب علی علیه السلام. در این جریان رسول خدا صلی الله علیه و آله به دستور خداوند متعال، فرمان داد تا درِ تمام خانه هایی که به مسجد النبی باز می شود ببندند مگر درِ خانه علی علیه السلام.
3. منع دیگران از اینکه حتی روزنه ای به مسجد باز کنند.
4. نصب علی علیه السلام به ولایت امری در روز غدیر خم که این از مهمترین اسناد امامت و ولایت این خاندان است که باید بر آن تاکید شود. امام حسین علیه السلام در این فراز فرمود: «شما را به خدا سوگند، آیا مى دانید که پیامبر صلى الله علیه و آله در روز غدیر خُم ، او را منصوب کرد و ولایت را براى او تثبیت کرد و فرمود: حاضران به غایبان برسانند ؟» که جمعیت پاسخ دادند: « به خدا ، آرى»
5.در جریان غزوه تبوک رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: تو نسبت به من ، چون هارون نسبت به موسایى و تو پس از من ، ولىّ هر مؤمنى؛ «أنتَ مِنّی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسى ، وأنتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ بَعدی»
6. جریان مباهله
7. فتح قلعه خیبر و این سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره او که فرمود: آن را به کسى مى دهم که خدا و پیامبرش او را دوست مى دارند و او نیز خدا و پیامبرش را دوست دارد ؛ کسى که یورش برنده بى فرار است و خداوند به دست او ، قلعه خیبر را فتح مى کند؛ «لَأَدفَعُهُ إلى رَجُلٍ یُحِبُّهُ اللّه ُ ورَسولُهُ ویُحِبُّ اللّه َ ورَسولَهُ ، کَرّارٍ غَیرِ فَرّارٍ ، یَفتَحُهَا اللّه ُ عَلى یَدَیهِ»
8. در مورد فرستاده سوره برائت فرمود: از سوى من ، جز خودم و یا مردى از من ، ابلاغ نمى کند؛ «لا یُبَلِّغُ عَنّی إلّا أنَا أو رَجُلٌ مِنّی»
9. هر سختی که به حضرت رو می کرد از سر اعتماد به علی علیه السلام او را برای رفع آن می فرستاد.
10. به علی علیه السلام فرمود: اى على! تو از منى و من از تو اَم ، و تو پس از من ، ولىّ هر مرد و زن مؤمنى «یا عَلِیُّ ! أنتَ مِنّی وأنَا مِنکَ ، وأنتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ ومُؤمِنَةٍ بَعدی»
11. رسول خدا صلی الله علیه و آله مرتب علوم و معارف خود را به او می آموخت.
12. با این جمله «زَوَّجتُکِ خَیرَ أهلِ بَیتی ، أقدَمَهُم سِلما وأعظَمَهُم حِلما وأکثَرَهُم عِلما» ؛ شوهر تو ، بهترینِ کسانِ من ، پیش ترینشان در اسلام آوردن ، بزرگ ترینشان در بردبارى و دانشمندترینِ آنان است، که به فاطمه سلام الله علیها فرمود، علی علیه السلام را بر جعفر و حمزه سلام الله علیهما برتری داد.
13. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من ، سَرورِ فرزندان آدم هستم و برادرم على ، سَرورِ عرب و فاطمه ، بانوى زنانِ بهشت و دو پسرم حسن و حسین ، سَرورِ جوانان بهشتند «أنَا سَیِّدُ وُلدِ آدَمَ ، وأخی عَلِیٌّ سَیِّدُ العَرَبِ ، وفاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِساءِ أهلِ الجَنَّةِ ، وَابنایَ الحَسَنُ وَالحُسَینُ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ»
14. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمان داد تا غسلش دهد و به او خبر داد که جبرئیل علیه السلام او را یاری خواهد کرد.
15. رسول خدا صلی الله علیه و آله در آخرین سخنرانی خود فرمود: اى مردم! من در میان شما ، دو چیز گران سنگ باقى گذاشتم : کتاب خدا و اهل بیتم . به آن دو ، چنگ بزنید تا هرگز گم راه نشوید «أیُّهَا النّاسُ ! إنّی تَرَکتُ فیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتابَ اللّه ِ وأهلَ بَیتی ، فَتَمَسَّکوا بِهِما لَن تَضِلّوا»
آنگاه سوگندشان داد که که بگویند آیا این مطلب را شنیده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسى که بپندارد مرا دوست مى دارد اگر على را دشمن بدارد؛ دروغ مى گوید . [ هیچ کس ] در حالى که على را دشمن مى دارد مرا دوست ندارد» . کسى گفت : اى پیامبر خدا! چه طور چنین است؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود : « چون او از من است و من از اویم . آن که او را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و آن که مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است و آن که او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است و آن که مرا دشمن بدارد خدا را دشمن داشته است؟
«مَن زَعَمَ أنَّهُ یُحِبُّنی ویُبغِضُ عَلِیّا فَقَد کَذَبَ ، لَیسَ یُحِبُّنی وهُوَ یُبغِضُ عَلِیّا»! فَقالَ لَهُ قائِلٌ : یا رَسولَ اللّه ِ ! وکَیفَ ذلِکَ ؟ قالَ : «لِأَنَّهُ مِنّی وأنَا مِنهُ ، مَن أحَبَّهُ فَقَد أحَبَّنی ومَن أحَبَّنی فَقَد أحَبَّ اللّه َ ، ومَن أبغَضَهُ فَقَد أبغَضَنی ومَن أبغَضَنی فَقَد أبغَضَ اللّه َ»
جمعیت این را هم تایید کردند و بعد پراکنده شدند.(2)
آنچه که سبب دور شدن جامعه از معارف و ارزشهای والای اسلامی می شود دوری از قرآن و اهل بیت علیهم السلام است. تمسک به قرآن منهای اهل بیت علیهم السلام هم نمی تواند مانع از انحراف و هلاکت جامعه اسلامی شود. بنابراین تنها راه رهایی از هلاکت و رسیدن به سعادت؛ تمسک به اهل بیت علیهم السلام و دریافت معارف قرآن از مجرای این ذوات مقدس است و این همان موضوعی است که امام حسین علیه السلام برای نجات جامعه انحراف زده بر آن تاکید داشت.
پی نوشت:
1. سوره صفّ آیه 8
2. کتاب سلیم بن قیس : ج 2 ص 788 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 181 و الاحتجاج : ج 2 ص 87
تاریخ طبری به نقل از محمّد بن بِشْر هَمْدانى می نویسد: [حسین علیه السلام ] به همراه هانى بن هانىِ سبیعى و سعید بن عبد اللّه حَنَفى ـ که آخرین فرستادگان کوفیان بودند ـ نامه اى فرستاد که در آن آمده بود: « بسم الله الرحمن الرحیم . از حسین بن على، به جمعیت مؤمنان و مسلمانان. امّا بعد، هانى و سعید ، نامه هاى شما را برایم آوردند و این دو، آخرین فرستادگان شما به سوى من بودند. تمام داستان و آنچه را بازگو کرده بودید، دانستم و سخن همه شما، این بود که ما پیشوایى نداریم و نزد ما بیا. شاید خداوند به واسطه تو، ما را بر محور حق و راستى، متّحد گرداند.
من برادر و پسر عمو و فرد مورد اعتمادم را به سوى شما فرستادم و به وى دستور دادم تا شرح احوال و آرا و مسائلتان را برایم بنویسد. اگر برایم نوشت که رأى اکثریت و نخبگان و خردمندانِ شما، آن گونه است که فرستادگانِ شما بازگو کردند و در نامه هایتان خواندم، به زودى به سوى شما مى آیم ، اگر خدا بخواهد.
اما از آنجا که محور این درخواستها داشتن رهبر و پیشوای به حق اسلامی بود اما در پایان این نامه به ذکر اوصاف و ویژگی های یک رهبر دینی می پردازد و یک رهبر دینی را در با چند صفت برتر به مسلمانان معرفی می کند. به همین منظور ایشان در پایان نامه چنین می نویسد :
« فَلَعَمری مَا الإِمامُ إلَا العامِلُ بِالکِتابِ ، وَالآخِذُ بِالقِسطِ ، وَالدّائِنُ بِالحَقِّ ، وَالحابِسُ نَفسَهُ عَلى ذاتِ اللّه ِ ، وَالسَّلامُ» (1)
«به جانم سوگند! تنها، کسى می تواند رهبر و پیشوای جامعه باشد که به کتاب خدا عمل کند، پایبند به انصاف و عدالت، ملتزم به حقیقت و سرسپرده به ذات خداوند باشد. والسلام» .
اگر گفته می شود نظام اسلامی ایران بهترین الگوی حاضر برای قیامها و کشورهای اسلامی است به فضل الهی می توان با قاطعیت اعلام کرد که در بخش رهبری هم با داشتن رهبرانی چون حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری می تواند آن الگوی رهبری را که امام حسین علیه السلام آن را توصیف کرد به جهانیان ارائه کند.
بی شک اساسی ترین مشکلی که امروز دامن گیر برخی کشورهای اسلامی شده است و ما به برکت فرهنگ قرآن و عترت که در کشورمان حاکم است از آن درامانیم؛ نداشتن رهبری با این ویژگیهاست. هر چند به فضل الهی قیامهایی برای سرنگونی برخی از این رهبران سرسپرده به شرق و غرب صورت گرفته ولی جایگزین کردن رهبری با چنین اوصافی از نظر اهمیت، کمتر از آن سرنگونی ها نیست؛ چرا که رمز بقاء و کلید موفقیت یک نظام اسلامی داشتن رهبری است که به فرموده امام حسین علیه السلام به کتاب خدا عمل کند؛ پایبند به انصاف و عدالت باشد؛ از محور حق و حقیقت خارج نشود و تنها، دل در گرو خداوند متعال داشته باشد.
این یک سوال اساسی هر مسلمان است که اگر روزی در جامعه ای قرار گرفت و دید که مردم یا حاکمان دین را به تعطیلی کشانده اند و به نام دین بدعتها نهاده اند و به تعلیم و ترویج و عمل به آن دامن می زنند وظیفه چیست؟ کدام طبیب احیاگر و کدام نسخه شفابخشی می تواند این بیماری مهلک را درمان کند؟
پاسخ به این سوال را می توان در نامه امام حسین علیه السلام به بزرگان بصره مشاهده کرد.
حضرت در نامه ای که توسط فرستاده خود سلیمان برای بزرگان بصره فرستاد این چنین نوشت:
« أنَا أدْعوکُم إلى کِتابِ اللّه ِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صلى الله علیه و آله ؛ فَإِنَّ السُّنَّةَ قَد اُمیتَت ، وَ إنَّ البِدعَةَ قَد اُحیِیَت ، وَ إنْ تَسمَعوا قَولى وَ تُطیعوا أمرى ، أهدِکُم سَبیلَ الرَّشادِ » (2)
شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر صلى الله علیه و آله فرا مى خوانم . به راستى که سنّت ، از میان رفته است و بدعت ها زنده شده اند . اگر سخنم را بشنوید و از فرمانم پیروى کنید ، شما را به راه درست ، هدایت مى کنم.
منظور حضرت از سنتی که میرانده شد؛ همان سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله است که در جمله قبل به آن اشاره و آنها را به آن دعوت کرد. وقتی هم که گفته می شود سنت رسول خدا صلى الله علیه و آله مراد تمام سخنان (دستورات و توصیه ها)، اعمال و رفتار آن حضرت است که به عنوان دین، قانون زندگی و راهنمای هیشگی انسانها از ایشان بر جای مانده است.
منظور از بدعت هم آن دستورات، توصیه ها و نیز اعمال و رفتاری است که جزء دین نیست ولی به دین نسبت داده شده و به نام آن ترویج و تبلیع می شود. بزرگترین ضربه ای که بدعت و بدعتگذاران به پیکره دین وارد می کنند این است که با سرگرم کردن مردم به امور واهی و گاهی انحرافی و باطل، مردم و متن جامعه را از معارف حیات بخش و هدایتگر دین تهی می کنند تا جایی که رفته رفته همان نتیجه شومی که امام حسین علیه السلام به آن اشاره می کنند رخ می دهد؛ یعنی باعث می شوند دین در جامعه اسلامی و بین مسلمانان بمیرد و دیگر کاری از آن ساخته نباشد.
امام حسین علیه السلام به عنوان یک طبیب الهی که دردهای فردی و اجتماعی را به خوبی می شناسد و به اذن الهی دارو و درمان تک تک آنها را می داند در مقام ارائه نسخه به این بیماری اجتماعی می نویسد:
« أنَا أدْعوکُم إلى کِتابِ اللّه ِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صلى الله علیه و آله ... وَ إنْ تَسمَعوا قَولى وَ تُطیعوا أمرى ، أهدِکُم سَبیلَ الرَّشادِ »
این نسخه دو بخش دارد:
1. بازگشت به منابع دین به معنای واقعی و عمل کردن به معارف قرآن و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله
2. اطاعت و پیروی از آنچه که امام و رهبر واقعی می گوید
بنابراین اگر امتی، قانون اساسیش برخاسته از دین (کتاب و سنت) بود و تحت رهبری و هدایت امامی بر حق و دارای آن ویژگیهایی که امام حسین علیه السلام ترسیم کرد قرار گرفت هرگز طعم تلخ بدعت و انحراف و در نهایت هلاکت و شقاوت را نخواهد دید و برعکس روز به روز بر شکوه دنیا و آخرت او افزوده نیز خواهد شد.
پی نوشت:
(1) تاریخ الطبری : ج 5 ص 353 ، الإرشاد : ج 2 ص 39
(2) تاریخ الطبری : ج 5 ص 357 ، البدایة والنهایة : ج 8 ص 157
اگر شرایط حاکم بر زندگی به گونه ای دگرگون شود که دیگر امکان زندگی عزتمندانه برای مومن وجود نداشته باشد در این وضعیت تکلیف چیست؟
قرآن می فرماید در این چنین شرایطی وظیفه مومن کوچ کردن است اگر ماند و تن به ذلت داد و در اثر فشار حاکمان بیدادگر، دست از زندگی ایمانی و انجام وظایف دینی شست از همان لحظه جان دادن مورد عتاب و عقاب ماموران الهی قرار می گیرد.
وقتی هم بهانه می آورد و از ظلم ظالمان و سلطه آنها سخن می گوید به او گفته می شود: «مگر زمین خدا وسیع و پهناور نبود؟ پس چرا به جای دیگری مهاجرت نکردی؟!»
إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً (97- نساء)
قطعاً کسانى که [با ترک هجرت از دیار کفر، و ماندن زیر سلطه کافران و مشرکان] بر خویش ستم کردند [هنگامى که] فرشتگانْ آنان را قبض روح مىکنند، به آنان مىگویند: [از نظر دیندارى و زندگى] در چه حالى بودید؟ مىگویند: ما در زمین، مستضعف بودیم. فرشتگان مىگویند: آیا زمین خدا وسیع و پهناور نبود تا در آن [از محیط شرک به دیار ایمان] مهاجرت کنید؟! پس جایگاهشان دوزخ است و آن بد بازگشت گاهى است.
اما اگر این پذیرش ظلم و ذلت با مهاجرت هم درمان نشد تکلیف چیست؟ اگر دستگاه ظلم و جباران حاکم بر آن با استفاده از قدرت و وسعت سلطه که داشتند مومن را بین دو تیغه ذلت و شهادت قرار که یا بماند و ذلت را بپذیرد و یا کشته شود در این صورت چه باید کرد و کدام را برگزید؟
امام حسین علیه السلام بارها به این سوال پاسخ می دهد.
پاسخی که سیدالشداء علیه السلام به این سوال می دهد از دایره متن و سخن گذشته و لباس عمل بر تن می کند تا همه بدانند و به دیده خود ببینند که امام و پیشوای بر حق اسلامی هر آنچه را می گوید پیش همه خود مقید به انجام آن تکلیف است.(1)
تاریخ طبری به نقل از عقبة بن ابى عیزار می نویسد:
حسین علیه السلام در ذى حُسُم(2) ایستاد و حمد و سپاس خدا را به جا آورد و سپس فرمود: «کارها چنان شده که مى بینید! دنیا تغییر یافته و به زشتى گراییده است. خیر آن رفته و پیوسته بدتر شده و از آن، جز اندکى مانند قطره آبى در ته ظرف و مَعاشى ناچیز چون چراگاه کم مایه، باقى نمانده است.
سپس آن عبارت تاریخی را فرمود:
« ألا تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا یُعمَلُ بِهِ ، وأنَّ الباطِلَ لا یُتَناهى عَنهُ ! لِیَرغَبِ المُؤمِنُ فی لِقاءِ اللّه ِ مُحِقّا ؛ فَإِنّی لا أرى المَوتَ إلّا شَهادَةً ، ولا الحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلّا بَرَما » (3)
مگر نمى بینید که بر پایه حق، رفتار نمى شود و از باطل، اجتناب نمى گردد؟ حقّا که مؤمن باید [در این شرایط] به دیدار خداوند راغب باشد که به نظر من، باید شهادت را به جاى مرگ [ طبیعى ] برگزید؛ نه زندگى با ستمگران را که مایه رنج است.»
سید بن طاووس در کتاب الملهوف خود می نویسد:
یاران عمر بن سعد سوار بر مَرکب هایشان شدند. حسین علیه السلام، بُرَیر بن حُصَین را روانه کرد تا آنان را اندرز دهد؛ امّا آنها گوش ندادند و نوجهی به تذکرات او نکردند.
حسین علیه السلام بر شترش (اسبش) سوار شد و از آنان خواست که ساکت شوند که ساکت شدند. حضرت پس از حمد و ثناى الهى و یاد خدا و درود فرستادن بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سایر پیامبران و فرشتگان الهی، با گفتارى رسا، چنین فرمود:
«مرگ و اندوهتان باد! ، اى جماعت! با شیدایى، ما را به فریادرسى خواندید و ما به سرعت به فریادتان رسیدیم؛ امّا شما شمشیرى را که به نفع ما بود، به روىِ خود ما کشیدید و آتشى را که علیه دشمن مشترک ما و شما افروخته بودیم؛ بر ضدّ خود ما افروختید و همدست دشمنان، علیه دوستان خود شدید؛ بى آن که عدالت را میان شما بگسترنَد و امیدى به آنها داشته باشید.
اى واى بر شما! ما را رها کردید، در حالى که شمشیرها هنوز در نیام و ابتداىِ کار است و هنوز تصمیم به جنگ، پا بر جا نگشته است؛ امّا شما همچون مَلَخان ، به سوى آن شتافته اید و همچون پرواز پشه ها، همدیگر را به آن، فرا خوانده اید.
نابودى از آنِتان باد! اى بردگان امّت و ای بدترین دسته هاى آن! ای کسانی که قرآن را به کنار افکندید و ای تحریفگرانِ سخنان و ای دار و دسته گنهکاران و وسوسه پذیران شیطان و ای خاموش کنندگان سنّت هاى جاویدان! آیا اینان را یارى مى دهید و ما را ترک می کنید ؟!
به خدا سوگند، خیانت میان شما سابقه دارد. ریشه هایتان به آن در آمیخته و شاخه هایتان بر آنْ پیچیده است. شما پلیدترین استخوانِ گلوگیر براى بیننده و لقمه اى آماده برای غاصب گشته اید .
آنگاه فرمود: « ألا وإنَّ الدَّعِیَّ ابنَ الدَّعِیِّ قَد رَکَزَ بَینَ اثنَتَینِ ، بَینَ السَّلَّةِ وَالذِّلَّةِ ، وهَیهاتَ مِنّا الذِّلَّةُ ، یَأبَى اللّه ُ لَنا ذلِکَ ورَسولُهُ وَالمُؤمِنونَ ، وحُجورٌ طابَت ، وحُجورٌ طَهُرَت ، واُنوفٌ حَمِیَّةٌ ونُفوسٌ أبِیَّةٌ ، مِن أن تُؤثَرَ طاعَةُ اللِّئامِ عَلى مَصارِعِ الکِرامِ .»
بى نَسَب فرزند بى نَسَب (4) مرا میان دو چیز قرار داده است: شمشیر و خوارى. خوارى، از ما دور است و خداوند آن را براى ما نمى پذیرد و نیز پیامبرش و مؤمنان و دامن هایى پاک و پاکیزه و جانهایى غیرتمند و خوددار که اطاعت از فرومایگان را بر مرگى کریمانه ، مقدّم نمى دارند .
بدانید که من با این خانواده و با وجود کمىِ نفرات و نبودِ یاور، نبرد را برگزیده و به سوى جنگ مى روم» (5)
بر اساس این فرمایش حضرت سیدالشهداء علیه السلام در پاسخ به آن سوال؛ کسی که به خدا و رسول و اهل بیت پاک آن حضرت علیهم صلوات الله، ایمان داشته و در عمل مطیع فرمان آنهاست و نیز اهل عفت و غیرت است؛ هیچگاه زندگی با ذلت وخواری را بر مرگ سرخ با عزت ترجیح نمی دهد.
پی نوشت:
1. از امیرالمومنین علیه السلام نقل است که فرمود: وَ اللَّهِ مَا أَمَرْتُکُمْ بِطَاعَةِ إِلَّا وَ قَدْ ائْتَمَرْتُ بِهَا وَ لَا نَهَیْتُکُمْ عَنْ مَعْصِیَةِ إِلَّا وَ قَدِ انْتَهَیْتُ عَنْهَا ؛ به خدا سوگند! هر چه را که به شما امر کردم خودم به آن عمل کردم و هر چه را که شما را از آن نهی کردم خود نیز از آن پرهیز نمودم. تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة ص124
2. منطقه ای که مختصات آن به شکل تقریبی در غرب بصره و جنوب کربلا قرار دارد.
3. تاریخ الطبری : ج 5 ص 4ظ 3
4. منظور از این شخص، عبید اللّه بن زیاد است که معاویه، بر خلاف شریعت اسلام، پدر او (زیاد) را که پدرش معلوم نبود، برادر خود و فرزند ابوسفیان خواند.
5. الملهوف : ص 155