منتظران ظهور
منتظران ظهور

منتظران ظهور

مهدویت

آیا سرداب محل سکونت امام مهدی(عج) است؟


شیعه اعتقاد ندارد که غیبت امام در سرداب است و خودشان او را در سرداب مخفى کرده‏اند و از همان جا نیز ظهور خواهد کرد، بلکه اعتقاد شیعه -که با احادیث تأیید شده- آن است که او از مکه معظمه، مقابل خانه خدا ظهور خواهد کرد. هرگز کسى قائل نشده که سرداب مقدّس، آن نور را در خود مخفى کرده است.


مسجد جمکران

نویسندگان متقدم اهل سنت تنها این افتراء را می زدند که شیعه سرداب را محل ظهور می‌داند اما نویسندگان بعدی آنان به جای تتبع و رفع خطا و اشتباه سلف خود و بیان حقیقت، پا را فراتر نهاده و بهتانی دیگر اضافه نموده و ظلمی مضاعف نموده‌اند. اینها می گویند (علاوه بر محل ظهور) شیعه معتقد است امامشان در این سالیان متمادی در سرداب به سر می برد و محل سکونت او نیز می باشد

ذهبی(م747): درمورد فرزند امام حسن عسگری می گوید: والرافضة تقول:لم یمت بل اختفی فی السرداب. (1)  ابن حجر(م825) در مورد مسأله‌ای، سخن ذهبی را تکرار می کند که کسی این مسأله را باور نمی کند. الا من یؤمن بوجود محمد ابن حسن فی السرداب ثم بخروجه الی الدنیا فیملأ الأرض عدلا.(2)

و در معاصرین، نویسنده اهل سنت یعنی عبد الله علی القصیمی ساکن قاهره صاحب کتاب سراسر افتراء و دروغ (الصراع بین الاسلام و الوثنیه )که معتقدین به خدا و پیامبر اسلام را بت پرست می خواند در مورد سرداب می گوید: از همه کودن‌ها کودن‌تر و از تمامی اهل جمود، جامدتر و خشک‌مغزتر کسانی هستند که امامشان را در سرداب غایب کرده و قرآن و مصحفشان را همراه او در سرداب، مخفی داشته‌اند. کسانی که همه شب با اسب‌ها و الاغ‌هایشان کنار سردابی که امامشان در آن‌جا غایب شده می‌روند و به انتظارش می‌نشینند و او را برای خروج می‌خوانند و بیش از هزار سال است که آنان پیوسته چنین می‌کنند.... (3)

رفع اتهام:

در هیچ یک از احادیث و متون شیعی چنین سخنی به چشم نمی‌خورد و هیچ عالم شیعی چنین مطلبی را نگفته است؛ بلکه اعتقاد شیعه در مورد مکان حضرت ولی‌عصر (علیه السلام) در دوران غیبت این است که کسی از محل اقامت حضرت در دوران غیبت، اطلاع ندارد. و جریان جزیره خضراء افسانه‌ای بیش نیست. تنها در روایات شیعه اشاره شده که در دوران غیبت صغری برخی از خواص شیعه و در دوران غیبت کبری بعضی از موالیان خاص حضرت از مکان وی مطلع هستند درجواب کسانی مثل «عبد الله علی القصیمی» ، مرحوم علامه امینی صاحب اثر گران سنگ الغدیر چه نیکو پاسخ داده است که می فرماید:

شیعه اعتقاد ندارد که غیبت امام در سرداب است و خودشان او را در سرداب مخفى کرده‏اند و از همان جا نیز ظهور خواهد کرد، بلکه اعتقاد شیعه -که با احادیث تأیید شده- آن است که او از مکه معظمه، مقابل خانه خدا ظهور خواهد کرد. هرگز کسى قائل نشده که سرداب مقدّس، آن نور را در خود مخفى کرده است. بلکه آن سرداب، خانه امامان در سامرّا بوده است. و این مسأله‏اى همگانى در خانه‏هاى عراق است که به جهت حفاظت از گرما مى‏سازند. این سرداب به طور خصوص از آن جهت شرف پیدا نموده که به سه نفر از امامان دین منسوب است، خانه‏اى که خداوند متعال اذن داده که ارتفاع معنوى یافته و در آن اسم و ذکر خدا برده شود».(4)

براى [حضرت] قائم(عج) دو غیبت است. یکى کوتاه و دیگرى طولانى. در غیبت اول جز شیعیان مخصوص از جاى آن حضرت خبر ندارند و در غیبت دیگر جز دوستان مخصوصش از جاى او خبر ندارند.

حتی در گذشته نیز کسی از شیعیان به این معتقد نبوده است که حضرت در سرداب سکونت دارد بنابر این این نسبت نیز کاملا ناروا است و نه تنها حدیث یا مطلب موافق این مسئله در کتب شیعه یافت نمی شود بلکه احادیث وارد در منابع تشیع درست مخالف و ضد این مسئله است. و احادیث بیانگر حضور امام در اماکن مختلف ودیدار ایشان بامردم است مخصوصا در ایام حج.

اگر چه به روشنى محل زندگى آن حضرت در این دوران غیبت صغری مشخص نیست ولى از روایات و قرائن به دست مى آید که این مدت را حضرت عمدتاً در دو منطقه سپرى کرده اند: یکى منطقه عراق و دیگر مدینه منوره که البته روایات متعددى بر این مطلب دلالت دارد:

1- ابوهاشم جعفرى مى گوید:

به امام عسکرى(علیه اسلام) عرض کردم: بزرگوارى شما مانع مى شود تا از شما پرسش نمایم، پس اجازه بفرمایید سؤالى بپرسم. حضرت فرمود: بپرس. عرض کردم: اى آقاى من! آیا فرزندى دارید؟ فرمود: بله. گفتم: اگر اتفاقى رخ داد کجا او را پیدا کنیم؟ پس فرمود: در مدینه.(5) 

امام زمان (عج)

2- از امام صادق(علیه اسلام) در این زمینه نقل شده است که فرمود:

براى [حضرت] قائم(عج) دو غیبت است. یکى کوتاه و دیگرى طولانى. در غیبت اول جز شیعیان مخصوص از جاى آن حضرت خبر ندارند و در غیبت دیگر جز دوستان مخصوصش از جاى او خبر ندارند. (6).

3- امام باقر(علیه اسلام) در این باره فرمود:

«به ناگزیر براى صاحب این امر عزلت و گوشه گیرى خواهد بود... و طیبه (مدینه) چه منزلگاه خوبى است.»(7) 

همین روایت در کتاب شریف اصول کافى با اندک تفاوتى از امام صادق(علیه اسلام) این گونه روایت شده است:

«به ناچار صاحب الامر غیبت کند و به ناچار در زمان غیبتش گوشه گیرى کند، چه خوب منزلى است طیبه (مدینه).» (8)

از برخى روایات نیز استفاده مى شود که آن حضرت در طول غیبت کبرا محل خاصى ندارد و همواره در سفر به سر مى برد

1- از امام باقر  (علیه اسلام) نقل شده است که وقتى شباهتهاى حضرت مهدى(علیه اسلام) به انبیا را بیان نمودند چنین فرمودند:

 « اما شباهت حضرت مهدى(علیه اسلام) به حضرت عیسى(علیه اسلام) جهانگردى [و نداشتن مکانى خاص] است.» (9) 

2-  على بن ابراهیم بن مهزیار« پس از نقل ملاقات خود با حضرت مهدى(علیه اسلام) به نقل از ایشان چنین مى گوید: آن حضرت فرمود:

«همانا پدرم ابو محمد با من عهد فرمودند که در مجاورت قومى که خداوند بر آنان غضب کرده است قرار نگیرم... و به من فرمود که در کوهها ساکن نشوم مگر قسمتهاى سخت و پنهان آن و در شهرها ساکن نشوم مگر شهرهاى متروکه و بى آب و علف.

پدرم مرا وصیّت کرده که در سرزمین‏هاى مخفى ودور سکنى گزینم تا امرم از مردم مخفى بماند و محلّم از کیدهاى اهل ضلالت و ارتداد و از حوادث امتّ‏هاى گمراه محفوظ بماند. لذا این سفارش، مرا به تپه‏هاى بلند کشانده است».(10) 

در تمامی روایات بالا دیدیم که محل زندگی امام زمان (عج) مشخص نیست و هیچ‌گونه اشاره‌ای به زندگی امام زمان (علیه السلام) داخل سرداب نشده است. و وجود ایشان در سرداب را نفی می کند و نشان می دهد این سخن، افترائی بیش نیست. بنابراین، سزاوار نیست که عدّه‌ای در اثر بی‌اطلاعی، شیعه را متهم کنند که اعتقاد به زندگی حضرت، در سرداب سامراء دارد.


پی نوشت ها:

1- سیراعلام النبلاء، ج12، ص391

2- الاصابة، ج2، ص438

3- الصراع بین الاسلام و الوثنیه عبد الله علی القصیمی ج1، ص374.

4- الغدیر ج3ص309و308

5- اصول کافى، ج2، ص118؛ ؛ کتاب الغیبة، شیخ طوسى، ص232. (مرآة العقول فى شرح اخبار آل الرسول) علامه مجلسى ج4/2 دارالکتب الأسلامیة تهران. .   ؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص348؛

6- اصول کافى، ج2، ص141

7- شیخ طوسى، کتاب الغیبة، ص162.

8- اصول کافى، ج2، ص140؛ ابن ابى زینب، غیبت نعمانى، ص188.

9- طبرى، دلائل إلامامه، ص291.

10- بحارالأنوار، ج 99، ص 108) 14.   کتاب الغیبة، شیخ طوسى، ص263



نزدیک بودن ولادت مهدی موعود


به نرجس سلام الله علیها عرض کردم: حالت چگونه است؟ فرمود: (امری که مولا و سرورم تو را به آن خبر داده، آشکار شد)، به نرجس سلام الله علیها نزدیک شدم و با توجه کامل مشغول خواندن سوره قدر که امام سفارش کرده بود شدم، شنیدم جنین هم در رحم نرجس سلام الله علیها همین سوره را همراه من تلاوت می کند، و به من سلام کرد. من از آنچه شنیدم، هراسناک شدم.


امام زمان (عج)

حضرت حکیمه(1) می گوید: کنیزی به نام نرجس در خانه من بود، روزی برادرزاده ام امام حسن عسکری علیه السلام به دیدار من آمد، و به پیش شتافت و به نرجس سلام الله علیها نگاه کرد، به آن حضرت عرض کردم: (ای آقای من، گویی خواهان نرجس سلام الله علیها هستی، تا او را به خدمت شما بفرستم؟)

امام حسن علیه السلام: نه ای عمّه، ولی در مورد این خانم شگفت زده شده ام.

حکیمه: چرا از او شگفت زده شده ای؟

امام حسن: به زودی از این خانم فرزند بزرگواری که در پیشگاه خداوند، ارجمند است، متولّد می شود.که خداوند به وسیله او سراسر زمین را همان گونه که پر از ظلم وجور شده پر از عدل و داد کند.

حکیمه: ای آقای من، او را به خدمت شما می فرستم.

امام حسن: در این مورد از پدرم اجازه بگیر، اگر اجازه داد چنین کن.

حکیمه گوید: لباسم را پوشیدم و به خانه امام هادی علیه السلام رفتم و سلام کردم ودر محضرش نشستم، هنوز سخنی نگفته بودم به من فرمود: (ای حکیمه، نرجس را نزد پسرم ابومحمّد بفرست).

حکیمه: ای آقای من، به همین منظور، برای طلب اجازه به محضر شما آمده بودم.

امام هادی علیه السلام: ای مبارکه(2) خداوند متعال دوست دارد که تو را در پاداش این پیوند شریک سازد، خیر و بهره ای از این وصلت، نصیبت شما فرماید.

حکیمه: درخانه امام هادی علیه السلام چندان نماندم، برخاستم و به خانه ام بازگشتم، نرجس را زینت نمودم و زفاف امام حسن علیه السلام با نرجس را در خانه ام برقرار ساختم، آن حضرت چند روز در خانه ما بود، سپس عازم خانه پدرش امام هادی علیه السلام گردید، من حضرت نرجس را همراه آن حضرت به خانه امام هادی علیه السلام فرستادم.

پس از مدتی امام هادی علیه السلام از دنیا رفت، و امـام حسن عسکری علیه السلام جانشین پدر شد، من گاه و بی گاه به زیارتش می رفتم، همان گونه که به زیارت پدرش امام هادی علیه السلام می رفتم، روزی حضرت نرجس سلام الله علیها نزد من آمد و خم شد تا کفش مرا از پایم بیرون آورد، و به من فرمود: (ای سرور من، کفشت را به من بده).

به او عرض کردم: بلکه تو سرور من و خانم من هستی، سوگند به خدا، پایم را به سوی تو دراز نمی کنم که کفشم را از پایم بیرون بیاوری، و نمی گذارم تو برای من خدمت کنی، بلکه من تو را خدمت می کنم و منّت تو را به دیده می نهم.

امام حسن علیه السلام:

هنگامی که وقت فجر فرا رسید، آن حمل برای تو آشکار می گردد، زیرا مَثَل نرجس سلام الله علیها همانند مَثَل مادر موسی علیه السلام است،که اثر حمل موسی علیه السلام در مادرش ظاهر نشد، وهیچ کس تا هنگام ولادتش، به آن اطلاع نیافت، زیرا به دستور فرعون شکم های زنان حامله را برای یافتن موسی علیه السلام می شکافتند، ماجرای این فرزند نیز همانند ماجرای موسی علیه السلام است

حکیمه گوید: در این هنگام امام حسن عسکری علیه السلام سخن مرا شنید، به من فرمود: (ای عمه، خداوند بهترین پاداش را به تو بدهد). به محضر امام حسن علیه السلام رفتم و تا غروب در محضرش نشستم، در این هنگام، حضرت نرجس را صدا زده و گفتم: لباس هایم را بیاور تا بیرون روم.

امام حسن علیه السلام فرمود: نه، ای عمّه جان، امشب در خانه ما بمان، زیرا همین امشب به زودی نوزادی که در پیشگاه خدا، بزرگوار وارجمند است، و سراسر زمین را پس از مرگ زمین، زنده می سازد، چشم به این جهان می گشاید.

حکیمه: ای آقای من، این فرزند از کدام مادری متوّلد می شود؟ ومن هیچ گونه اثر حمل را از نرجس نمی بینم.

امام حسن: این فرزند را فقط نرجس سلام الله علیها، به دنیا می آورد.

حکیمه: من در این وقت به سوی نرجس رفتم و پشت و شکم نرجس را ملاحظه کردم، هیچ گونه اثر حمل و بارداری مشاهده نکردم. به محضر امام حسن علیه السلام بازگشتم و عـرض کردم: اثری از حمـل در نـرجس سلام الله علیها نمی بینم.

امام حسن علیه السلام لبخندی زد و آن گاه به من فرمود: هنگامی که وقت فجر فرا رسید، آن حمل برای تو آشکار می گردد، زیرا مَثَل نرجس سلام الله علیها همانند مَثَل مادر موسی علیه السلام است،که اثر حمل موسی علیه السلام در مادرش ظاهر نشد، وهیچ کس تا هنگام ولادتش، به آن اطلاع نیافت، زیرا به دستور فرعون شکم های زنان حامله را برای یافتن موسی علیه السلام می شکافتند، ماجرای این فرزند نیز همانند ماجرای موسی علیه السلام است.

حکیمه گوید: به حضور نرجس رفتم، وگفتار امام حسن علیه السلام را برای او بازگو کردم، فرمود: چیزی و اثری از حمل دیده نمی شود.

امام زمان (عج)

آن شب را در خانه امام حسن علیه السلام ماندم، و در محضر امام شام خوردم، وسپس در کنار حضرت نرجس سلام الله علیها خوابیدم، و هر ساعت مراقب او بودم، او خوابیده بود، حیرت زده بودم و هرچه زمان می گذشت به حیرتم افزوده می شد، در آن شب، بسیار به نماز و مناجات و دعا پرداختم، وقتی که در نماز شب به نماز وِترْ رسیدم، نرجس سلام الله علیها از خواب برخاست، و وضو گرفت و مشغول نماز شب شد، به فضا نگاه کردم دیدم فجر اوّل طلوع کرده است، در قلبم شکی راه یافت، که نزدیک اذان صبح شده ولی از نرجس سلام الله علیها در مورد ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خبری نیست.

ناگاه امام حسن علیه السلام در حجره صدا زد: (ای عمّه، شتاب نکن، که حادثه ولادت، نزدیک شده است). در این هنگام نرجس سلام الله علیها را مضطرب دیدم، او را در برگرفتم و به سینه ام چسباندم، و نام اِلاهی را بر او خواندم، امام حسن علیه السلام صدا زد: (سوره قدر را بر او بخوان). متوجّه حضرت نرجس سلام الله علیها شدم وسوره (انّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ..). را بر او خواندم، و به نرجس سلام الله علیها عرض کردم: حالت چگونه است؟ فرمود: (امری که مولا وسرورم تو را به آن خبر داده، آشکار شد).، به نرجس سلام الله علیها نزدیک شدم و با توجه کامل مشغول خواندن سوره قدر که امام سفارش کرده بود شدم، شنیدم جنین هم در رحم نرجس سلام الله علیها همین سوره را همراه من تلاوت می کند، و به من سلام کرد. من از آنچه شنیدم، هراسناک شدم.

امام حسن علیه السلام صدا زد: (از امر خداوند متعال تعجّب نکن، خداوند متعال، در کودکی حکمت را برای ما گویا کرد، و ما را وقتی بزرگ شدیم حجّت خود در زمین قرار داد). هنوز سخن امام حسن علیه السلام تمام نشده بود که نرجس سلام الله علیها از برابر چشمانم پنهان شد، او را ندیدم، گویی بین من و او پرده ای آویزان گردید. فریاد کنان به محضر امام حسن علیه السلام رفتم، به من فرمود: (ای عمّه، باز گرد، که به زودی نرجس سلام الله علیها را در مکان خود می یابی). بازگشتم، دیدم پرده ای که بین من و او حایل شده بود، برداشته شده است، ناگاه نرجس سلام الله علیها را دیدم، و نوری که چشمانم را خیره می کرد، در او مشاهده کردم، ناگهان کودکی را درکنار نرجس سلام الله علیها دیدم که به سجده افتاده و زانوانش را بر زمین نهاده، و دو انگشت سبّابه اش را به سوی آسمان بلند نموده و چنین می گوید:

(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَه، واَنَّ جَدّی مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ، واَنَّ اَبیِ اَمیِرُ الْمُؤمِنیِنَ..).

گواهی می دهم که معبودی جز خدای یکتا نیست، او همتا ندارد، و جدّم محمّد صلی الله علیه وآله رسول خداست، و پدرم امیرمومنان است؛ سپس نام همه امامان علیهم السلام را یک به یک به زبان آورد وبه امامت آنها گواهی داد. وقتی به خودش رسید گفت:

خداوندا، وعده نصرتی را که به من داده ای به آن وفا کن، و امر خلافت و امامت مرا تمام کن، و تسلّط بر زمین و انتقام از دشمنانم را برای من ثابت و استوار گردان، و سراسر زمین را، به وسیله من پر از عدل و داد کن)(3)


پی نوشت ها:

1) خواهر امام هادی علیه السلام.

2) معمولاً به بانوانی که شریف و پر برکتند در عرب مرسوم و معمول است چنین بانوانی را با این لقب (مبارکه) خطاب می کنند، (ویراستار).

3) برگرفته از  کمال الدین، ص 426-428 باب ماورد فی میلاد القائم، روضة الواعظین، ص 258.


آیا سرداب مقدس است؟

چرا سرداب برای شیعیان تقدس دارد؟ و برای ورود به آن اذن دخول میخواهند؟


متبرک و مقدس بودن سرداب سامرا به خاطر زندگی کردن سه امام آخر شیعیان در آن محل است. سرداب مقدس جایی است که ائمه ما در آنجا عبادت و اقامت کرده‌اند، لذا برای شیعیان عزیز و محترم است.


امام زمان (عج)

سرداب سامرا هیچ گونه ارتباطی با مسأله غیبت، ظهور و سکونت امام زمان (علیه السلام) در دوران غیبت ندارد. پس سؤالی که اینجا مطرح می شود این است که اگر سرداب نه محل ظهور امام مهدی(علیه السلام) است و نه محل سکونت و مخفی‌‌گاه او، چرا شیعیان آن مکان را متبرک می‌دانند و زیارت می کنند و در کتب ادعیه آنها برای آن مکان زیارتها و دعاها و اعمال مخصوص ذکر شده است؟ برای ورود به سرداب اذن دخول می خوانند و در آنجا به ائمه و مخصوصاً امام مهدی(علیه السلام) سلام می دهند و آنها را مورد خطاب قرار می دهند ؟و چرا به آن احترام زیادی میگذارند ؟

پاسخ :

سرداب خانه امام عسکرى(علیه السلام) از آن جهت که محل سکونت و عبادت سه نفر از امامان شیعه یعنى امام هادى، امام حسن عسکرى و امام مهدى(عج) بوده همواره در طول تاریخ مورد توجه و احترام مردم واقع شده است. علاوه بر آن به شهادت اسناد معتبر تاریخى، قبر بیش از بیست و دو تن از امام ‌‌زادگان نیز در آن محل واقع شده که این امر در نوع خود نشانگر اهمیت و ارج این مکان شریف در نزد اولیاى الهى است. بر این اساس، شیعیان همیشه پس از زیارت مرقد نورانى حضرت هادى(علیه السلام) و حضرت عسکرى(علیه السلام) در این سرداب حاضر مى‌‌شوند و در آنجا به نیایش و عبادت مى‌‌پردازند.

اگر بخواهیم دلایل توجه شیعیان به این سرداب را دسته‌‌بندى کنیم، به ترتیب زیر خواهد بود:

1- مقدّس بودن سرداب سامرا به این دلیل است که منزل مسکونی امام عسکری (علیه السلام) و محل رفت و آمد و زندگی امام (علیه السلام) و مکان عبادت آن امام هُمام و محل ولادت امام زمان علیه السلام بوده است. این مکان شریف به قدوم مبارک سه تن از اهل بیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و همینطور بندگان صالح و پرهیزگارى چون حضرت سوسن مادر امام حسن عسکری (علیه السلام) وحضرت حکیمه خاتون، عمه امام عسکرى(علیه السلام) و حضرت نرجس خاتون مادر بزرگوار حضرت مهدى(علیه السلام) متبرک شده است و افراد بسیار با ایمانی که یاران امامان بوده اند در این خانه رفت و آمد داشته اند و در نتیجه مى‌‌توان گفت این سرداب با توجه به تمام ویژگیهایى که دارد مصداق بسیار روشنى است براى آیه « فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ » (نور، 36)

علامه امینى؛ مى‏فرماید:این سرداب به طور خصوص از آن جهت شرف پیدا نموده که به سه نفر از امامان دین منسوب است، خانه‏اى که خداوند متعال اذن داده که ارتفاع معنوى یافته ودر آن اسم و ذکر خدا برده شود».(1)

در خانه‌‌هایى که خداوند اذن داده است تا رفعت داده شوند و نام و یاد خداوند در آنها ذکر شود... این آیه، قوی‌ترین دلیل بر بزرگداشت منازل و زیارت‌ گاه‌های ائمه می‌باشد.

پس متبرک و مقدس بودن سرداب سامرا به خاطر زندگی کردن سه امام آخر شیعیان در آن محل است. سرداب مقدس جایی است که ائمه ما در آنجا عبادت و اقامت کرده‌اند، لذا برای شیعیان عزیز و محترم است.

مانند هر جایی که بدانیم ائمه در آنجا حضور داشته اند و با قدوم خود آنجا را مزین و متبرک کرده اند مانند بیت النور در شهر مقدس قم که چون روزگاری هر چند کوتاه محل زندگی حضرت معصومه(علیها السلام) بوده است و برای شیعیان مبارک و محل زیارت است، یا تمام اماکنی که گفته می شود هنگام حرکت دادن رأس مطهر امام حسین(علیه السلام) از کربلا به شام در آنجا به زمین گذاشته شده است مقام رأس الحسین است و برای شیعیان قداست و احترام دارد ...پس این احترام گذاشتن عجیب وبی سابقه نیست  و ارتباطی با غیبت و ظهور امام زمان (علیه السلام) ندارد .

مسجد جمکران

علامه امینى؛ مى‏فرماید:این سرداب به طور خصوص از آن جهت شرف پیدا نموده که به سه نفر از امامان دین منسوب است، خانه‏اى که خداوند متعال اذن داده که ارتفاع معنوى یافته ودر آن اسم و ذکر خدا برده شود».(1)

2- احترام کردن به آن مکان شریف و در حقیقت اظهار محبت به امام زمان(علیه السلام) و پدران بزرگوارشان است؛ چون از جمله نشانه‌‌هاى دوست داشتن و اظهار محبت، احترام کردن به آن چیزهایى است که به محبوب منتسب است.

3- این کار حکایت از معرفت به حق و مقام و منزلت ائمه اطهار(علیه السلام) دارد؛ چون بدون اطلاع از فضائل و کمالات افراد محال است که بتوان آنها را به طور کامل مورد تکریم و احترام و محبت قرار داد و به اصطلاح پایه محبت زیاد، شناخت بیشتر است.

بنابراین، وقتى کسى فردى را به اندازه‌‌اى دوست دارد که حتى محل زندگى و یا نشست و برخاست او را مورد تقدیس قرار مى‌‌دهد این کار نشانه آن است که از ابعاد مختلف شخصیت آن فرد اطلاع کامل دارد و به فضائل و کمالات او آشناست که این همه احترام به او قائل مى‌‌شود.

مورد خطاب قرار دادن ائمه و مخصوصاً امام زمان(عج) نیز بخاطر حضور معنوی در همه جاست. طبق عقیده شیعه هر جا که باشیم، امام صدای ما را می شنود و جواب همه را می دهد اما ما صدای امام را نمی شنویم لذا می‌توان امام را مورد خطاب قرار داد

4- گذشته از همه اینها، حفظ و تکریم اینگونه اماکن هم به لحاظ روانى و هم به لحاظ اجتماعى و تاریخى در ترویج و تبیین و نشر فرهنگ اسلامى بسیار مؤثر است لذا در همه جوامع، صرف‌‌نظر از اینکه چه اعتقاد و تفکرى دارند به آثار به جاى مانده از گذشتگان، چون نماد فرهنگ و اندیشه و افتخارات آن ملت و جامعه محسوب مى‌‌شوند به دیده احترام مى‌‌نگرند و در حفظ، آبادانى و تکریم آن دقت بیشتر مبذول مى‌‌دارند و آنها را سند عینى تمدن و تفکر و رشد فرهنگى و وسیله حفظ و تداوم فرهنگ و اعتقادات ملى و مذهبى خود به حساب مى‌‌آورند.

5- بهترین تعبیرى که مى‏توان درباره سرداب مقدس و زیارت مردم از آنجا داشت این است که حضرت مکان خاصّى ندارند، لذا شیعیان در محل‏هاى اختصاصى آن حضرت همچون مسجد سهله و مسجد جمکران و... دور هم جمع مى‏شوند و به یاد آن حضرت ندبه کرده و از او درخواست ظهورش را مى‏نمایند زیرا میدانیم که امام زمان بر اعمال بندگان آگاه است و سخنان آنان را می شنود در آنجا شیعیان گرد هم جمع مى‏شوند و از خداوند طلب خروج او را مى‏نمایند.

امام زمان (عج)

6- اما اذن دخول خواندن و خطاب کردن امام چنانکه از خود جملات اذن معلوم است به خاطر آن است که منزل ائمه را در غیاب و نبود آنها نیز مانند زمان حضور آنها محترم و دارای حرمت می‌دانیم و چون آنها ناظر اعمال ما هستند و حضور معنوی دارند بود و نبود ظاهری آنها برای شیعیان فرق نمی کند لذا برای ورود اجازه می گیرند نه اینکه معتقد باشند امام مهدی(عج) الآن در آنجا حضور ظاهری دارد. مورد خطاب قرار دادن ائمه و مخصوصاً امام زمان(عج) نیز بخاطر حضور معنوی در همه جاست. طبق عقیده شیعه هر جا که باشیم، امام صدای ما را می شنود و جواب همه را می دهد اما ما صدای امام را نمی شنویم لذا می‌توان امام را مورد خطاب قرار داد. و این تنها شامل امام زنده نیست، امامانی که از دنیا رفته اند نیز صدای ما را می شنوند و پاسخ می دهند، لذا ما هر چند از دور هم باشد مثلاً امام حسین را مورد خطاب قرار می دهیم و زیارت عاشورا یا زیارت وارث یا هر زیارت دیگر را می خوانیم و اینها به معنای اعتقاد به وجود امام با بدن خاکی در کنار ما نیست تا کسی این نتیجه را بگیرد که اگر در سرداب مقدس، امام زمان را مورد خطاب قرار می دهند به این خاطر است که معتقدند امام زمان(عج) در آنجا زندگی می کند و حضور ظاهری با بدن عنصری دارد.


پی نوشت:

1- الغدیر، ج 3، ص 309و3089



پیشینه غیبت امام زمان (عج)


ما با صراحت عنوان میکنیم که مساله غیبت امری عجیب نیست و در دوران گذشته در بسیاری از انسانها منجمله پیامبران الهی وجود داشته است. مـسـاله غـیـبـت هـر چـنـد در تـاریـخ 250 سـاله امامت شیعی به طور کامل و آشکار سابقه ای نداشته ، ولی مسأله ى غیبت مختص به امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ نیست


جمکران

 آیا مسأله ى غیبت مختص به امام زمان(عج) است؟

 یکی از مباحث غیبت امام زمان (عج) عدم باور آن از طرف بسیاری از مردم جهان بوده است آنها عنوان می کنند که چنین امر عجیبی تا بحال سابقه نداشته و باور آن بسیار مشکل است مادر این مقاله سعی داریم به همین شبهه جواب دهیم و ثابت کنیم که مخالفان نه تنها اشتباه می کنند بلکه ما از میان پیامبران آنها این مورد را به اثبات می رسانیم .

 

پیشینه غیبت و عادی بودن این امر :

ما با صراحت عنوان میکنیم که مساله غیبت امری عجیب نیست و در دوران گذشته در بسیاری از انسانها منجمله پیامبران الهی وجود داشته است. مـسـاله غـیـبـت هـر چـنـد در تـاریـخ 250 سـاله امامت شیعی به طور کامل و آشکار سابقه ای نداشته ، ولی مسأله ى غیبت مختص به امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ نیست در تاریخ زندگی امّتهای پیشین در ارتباط با انبیا و جانشینان آنان کم و بیش به چشم می خورد. طبق بیان قرآن کریم و روایات فراوان، تعدادى از پیامبران گذشته، از جمله: صالح، یونس، موسى، عیسى و خضر(علیهم السلام) نیز به عللى، هم چون امتحان امت خود، غیبت اختیار کرده، از انظار مردم پنهان شده اند

در پاره ای از روایـات رسـیـده از امـامـان عـلیـهـم السـّلام از مـساله غیبت رهبران الهی به عنوان یک سنّت پـروردگـار یـاد شـده کـه در مـیـان تـمـامـی امـتها به وقوع پیوسته و جریان داشته است.در این رابطه احادیث فراوانی وجود دارد که در زیر به چند نمونه اشاره می شود :

 بنی امیه و بنی عباس چون باخبر شدند که زوال و پایان سلطنت آنها به دست قائم اهل بیت (عج) خواهد بود، به عداوت و دشمنی با اهل بیت برخاسته و قتل و کشتار اهل بیت را شروع کردند تا بتوانند به کشتن مهدی (عج) دست یابند لیکن خداوند مانع شد که ستمگران از آن حضرت با خبر شوند

1- سدیر صیرفی می گوید: با مفضل و ابوبصیر و ابان بن تغلب خدمت امام صادق (علیه السلام) شرفیاب شدیم. آن حضرت بر روی خاک نشسته بود و لباس خیبری بر تن داشت و همچون مادری فرزند مرده، گریه می کرد و حزن و اندوه سراسر وجود حضرت را فرا گرفته بود و در حالی که اشکهایش جاری شده بود می فرمود: ای آقای من! غیبت تو خواب را از دیدگانم سلب نموده و زندگانی را بر من تنگ کرده و آرامش را از قلبم گرفته است. ای آقای من! غیبت تو، مصائب و اندوه مرا برای همیشه دردآور نموده است. به آن حضرت عرض کردیم: ای فرزند بهترین انسانها! چرا این قدر گریان و اندوهناک هستید؟ حضرت فرمود: امروز در کیفیت تولد و غیبت طولانی قائم (عج) و گرفتاری مؤمنان و تردیدهایی که به واسطه طولانی شدن غیبت در آنان پیدا می شود و اکثر آنها از دینشان بر می گردند، تأمل کردم. رقت، قلبم را فراگرفت و غم و اندوه بر من چیره گشت. از حضرت تقاضا کردیم بیشتر توضیح دهد. فرمود: خداوند متعال در قائم ما، سه سنت از سه پیامبر قرار داده است؛ تولدی شبیه موسی (علیه السلام)، غیبتی چون عیسی (علیه السلام)، عمری مانند نوح (علیه السلام) و دلیل بر طولانی شدن عمر حضرت مهدی، عمر حضرت خضر (علیه السلام) است.

اما سنت موسی (علیه السلام) - فرعون دریافته بود که زوال حکومت او به دست موسی (علیه السلام) خواهد بود. دستور داد کاهنان جمع شوند و او را از نسب موسی (علیه السلام) با خبر نمایند. کاهنان خبر دادند موسی از بنی اسرائیل است.لذا فرعون دستور داد تا شکم زنان حامله را دریدند و بیش از هزار مولود از بنی اسرائیل را کشتند، ولی به موسی (علیه السلام) که در حفظ و حمایت خداوند متعال به سر می برد، دست نیافتند . سپس امام صادق (علیه السلام) فرمود:همچنین بنی امیه و بنی عباس چون باخبر شدند که زوال و پایان سلطنت آنها به دست قائم اهل بیت (عج) خواهد بود، به عداوت و دشمنی با اهل بیت برخاسته و قتل و کشتار اهل بیت را شروع کردند تا بتوانند به کشتن مهدی (عج) دست یابند لیکن خداوند مانع شد که ستمگران از آن حضرت با خبر شوند.

امام زمان (عج)

اما سنت حضرت عیسی (علیه السلام) - یهود و نصارا گفتند که عیسی کشته شد. لیکن خداوند آنان را تکذیب نمود و فرمود: «نه او را کشتند و نه به دار آویختند لیکن امر بر آنها مشتبه گردید».( سوره نساء ،آیه ???) همین طور است غیبت قائم، زیرا امت به واسطه طولانی شدنش، آن را انکار می کنند.

اما راجع به شباهت طولانی شدن عمر امام زمان با حضرت نوح (علیه السلام)، امام صادق (علیه السلام) فرمود: وقتی نوح (علیه السلام) برای قوم خود درخواست عذاب نمود، خداوند برای وی پیغام فرستاد که من بندگانم را هلاک نمی کنم مگر بعد از اتمام حجت بر آنان و تو صبر و تحمل پیشه کن و آنان را به سوی من دعوت کن که ثواب و پاداش تو را عطا خواهم کرد. این آزمایش الهی به قدری طولانی شد که عده بسیاری از دین خدا برگشتند، تا جایی که فقط هفتاد و دو نفر از امت بر دین نوح (علیه السلام) باقی ماندند. آن گاه امام صادق (علیه السلام) فرمود: برنامه غیبت قائم (عج) نیز چنین است. زیرا به قدری طولانی می شود که برای بسیاری از شیعیانی که دارای نفاق هستند تردید حاصل می شود و مؤمنان خالص از دیگران جدا می گردند.

اما طولانی شدن عمر بنده صالح خدا، خضر (علیه السلام) نه به نبوت و امامت اوست، بلکه چون خداوند عمری طولانی برای حضرت مهدی مقدر نمود می دانست که طولانی شدن غیبت او، موجب انکار می شود، عمر خضر را طولانی گردانید تا بدین وسیله بر طولانی شدن عمر حضرت مهدی (عج) استدلال شود و حجت خدا بر منکران تمام گردد.(1)

2. امام صادق ـ علیه السلام ـ در پاسخ این سؤال که وجه حکمت غیبت حضرت قائم(عج) چیست؟

« وجه حکمت در غیبت او، همان وجه حکمت در غیبتهایى است که توسط حجّتهاى الهى پیش از او صورت گرفته، به عبارت دیگر میتوان وجه غیبت حضرت مهدى (عج) را استمرار همان سنّت حکیمانهاى دانست که در ادوار گذشته تاریخ به غیبت بسیارى از انبیا و اولیا انجامیده است»(2)

3. امام صادق ـ علیه السلام ـ به حنان بن سدیر فرمود:«مشیت خدا بر این استقرار یافته که سنتهای پیامبران پیشین ـ علیهم السلام ـ را در مورد غیبت قائم ما جاری سازد، پس حاصل جمع مدت غیبت‎ های آنان درباره او واقع خواهد شد.»(3)

اما شباهتش به جدش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، خروج او با شمشیر و کشتن دشمنان خدا و دشمنان رسول صلی الله علیه و آله و جباران و سرکشان است

4. امام باقر(علیه السلام) فرموده اند:« به خدا سوگند آن سنت خداست و مو به مو اجرا خواهد شد هر آنچه در میان امتهای پیشین واقع شده بدون تردید در میان شما نیز واقع خواهد شد و اگر جز این بود شما بر خلاف اقوام قبلی میشدید در صورتیکه سنت خدا تغییر ناپذیر است ...»(5)شبیه همین سخن از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است

5. در مورد شباهت آن حضرت به انبیا و رسولان سلف، باقر آل محمد(علیه‌السلام) فرمود: «ابه راستی در قائم از آل محمد(صلی الله علیه و آله) شباهتی است به پنج تن از رسولان، یونس و یوسف و موسی و عیسی و محمد علیهم‌السلام.، اما شباهتش به یونس بن متی(علیهماالسلام)، بازگشت او از غیبت است در حالی که با وجود سن زیاد، جوان باشد. و اما شباهتش به یوسف بن یعقوب علیهماالسلام، پنهان زیستن آن حضرت از خاص و عام و مخفی شدن از برادران و پوشیده شدن امر او بر پدرش، یعقوب علیه‌السلام باشد و این در حالی بود که بین او و پدر، بستگان و پیروانش، فاصله کمی بود(امام زمان علیه‌السلام در بین مردم با فاصله کم از آنها مخفی و پنهان است.) و اما شباهتش به موسی علیه‌السلام، ترس دائمی داشتن از دشمنان و طولانی بودن غیبت و پنهانی بودن تولد اوست و این که پیروانش پس از او از اذیت و خواری در رنج بودند تا این که سرانجام خدای عز و جل، ظهورش را اجازه فرمود و او را بر دشمنانش یاری و نصرت بخشید.

و اما شباهتش به عیسی علیه السلام، اختلاف کسانی است که درباره او اختلاف کردند. گروهی گفتند: به دنیا نیامد، و برخی گفتند: مُرد و از دنیا رفت و عده‌ای گفتند: کشته و به دار آویخته شد.

و اما شباهتش به جدش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، خروج او با شمشیر و کشتن دشمنان خدا و دشمنان رسول صلی الله علیه و آله و جباران و سرکشان است.»(5)


پی نوشت ها:

1.کمال الدین

 2.ر ک  علل الشرایع، ص 246.

 3.علل الشرایع ، ص 245.

4. بحارالانوار ج52 ص 110 ،روزگار رهایی ترجمه علی اکبر مهدی پور ،ص 191

5. بحار الانوار، ج51، ص217؛ کشف الغمه، ج2، ص523.


اثبات حقیقت نامه های امام زمان(عج)


سید بن طاووس می نویسد: "امام زمان(علیه السلام) را بسیاری از اصحاب پدرش امام حسن عسکری(علیه السلام) دیده و از وی اخبار و احکام شرعی روایت کرده اند


امام زمان (عج)

چگونه میتوان ادعا کرد که نامه هایی که سفیران به عنوان نامه امام به مردم نشان میدادند واقعا از طرف امام زمان (عج) بوده است و چگونه میتوان اثبات کرد که آنها واقعا نایب امام بودند و دزد و شیاد نبوده اند ؟

پاسخ :

1- از لحاظ اخلاقی و رفتاری سفیران اسوه کامل و شناخته شده برای شیعیان بودند که در آن هیچ تردیدی نیست

2- نایبان خصوصا دو سفیر اول قبلا توسط امام هادی و امام حسن عسکری(علیه السلام) و خود امام زمان (عج)معرفی شده اند و مورد اطمینان بودن آنها و سفارتشان مورد تایید قرار گرفته .

3-  توقیعات کاملا مطابق دست خط امامان بود که مردم آن را می شناختند و با جوهر مخصوصی نوشته می شد. از این طریق  وکلا مى توانستند از طریق این خط به صداقت ارتباط بین نایب  با امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) پى ببرند. نامه و توقیعات بسیار بر صدق و امانت و درستی ادعاهای آنها دلالت می کند.

شیخ طوسى در این باره مى نویسد:

«توقیعات صاحب الامر علیه السلام ، توسط او و فرزندش محمد به شیعیان و خواص پدرش مى رسید. این توقیعات شامل اوامر و منهیات امام و پاسخ مسائل شیعیان بود. دست خط توقیعات عینا مشابه دست خط نامه هاى امام حسن عسکرى علیه السلام بود. شیعیان بر عدالت هر دو نفر اتفاق نظر دارند».(1)

 مردم دقیقا  با دستخط امام آشنا بودند. به همین سبب، شیعیان در عدالت و امانت پدر و پسر تردید روا نمی دارند.

لازم به ذکر است که نامه های که از طرف امام زمان (عج) به دست عثمان بن سعید و فرزندش می رسید  در کتب تاریخی متن کامل آنها آمده است.

در طول تاریخ هیچگاه امامان و وکیلان آنها پولی را به زور از مردم نگرفته اند و مردم با اختیار کامل و با عشق و علاقه کامل خود وجوهات را به عنوان نذر و خمس و زکات در راه اسلام به آنها میدادند، و تمامی این وجوهات در راه اسلام و برای مردم جامعه خرج می شد

4- کرامات بسیاری از آنها از جانب و دستور امام دیده می شد که هرگونه شک و شبهه ای را برطرف می ساخت .

کرامت ها و شواهد صدق در برخی موارد مستقیماً توسط امام مهدی(عج) و در برخی موارد با واسطه ی سفیران به شیعیان بیان می شد؛ تا شیعیان افزون بر این که به وجود امام مهدی (عج) ایمان داشته باشند، به نیابت نواب اربعه نیز مطمئن شوند.

امام زمان (عج)

سید بن طاووس می نویسد: "امام زمان(علیه السلام) را بسیاری از اصحاب پدرش امام حسن عسکری(علیه السلام) دیده و از وی اخبار و احکام شرعی روایت کرده اند. از این گذشته حضرت وکیل هایی داشت که اسم، نسب و وطن آنان معلوم بود و آنان معجزات، کرامات، پاسخ مسائل مشکل و بسیاری از اخبار غیبی را که حضرت از جدش پیامبر(صلی الله علیه و آله) روایت کرده بود، نقل کرده اند(2) اکثرا این کرامات در تاریخ ثبت شده است.

5- چه دلیلی دارد در آن جو و فشار حکومت، شخصی بی دلیل جان خود را به خطر اندازد و خود را نایب امام معرفی کند تا آنجا که می دانیم نایبان زندگی ساده و بی آلایشی داشتند و به شیعیان کمکهای فراوانی می کردند کدام ثروت را آنها برای خود اندوختند که بگوییم آنها دزد و شیاد بودند و ادعایشان دروغی بیش نیست.

در آن دوران شیعیان ادعای آنها را بادلیل و مدرک قبول کردند و شکی به خود راه ندادند حال چگونه است که در زمان حاضر عده ای در مقام قاضی و کاردان که از همه جا خبر دارد نشسته اند و قضاوت می کنند که چون نایبان از مردم پول می گرفتند آنها دزدند !!

در طول تاریخ هیچگاه امامان و وکیلان آنها پولی را به زور از مردم نگرفته اند و مردم با اختیار کامل و با عشق و علاقه کامل خود وجوهات را به عنوان نذر و خمس و زکات در راه اسلام به آنها میدادند، و تمامی این وجوهات در راه اسلام و برای مردم جامعه خرج می شد.


پی نوشت ها:

1. غیبة شیخ طوسی

2. الطرائف فی معرفة مذهب الطوائف، ج 1، ص 183 184؛ زندگانی نواب خاص امام زمان(عج)، ص 93 و 94


آیا سرداب محل تولد امام عصر(عج) است؟


یکی از قدیمیترین دروغ‌ها و افترا‌هایی که مخالفین و معاندین اهل بیت از دیرباز در کتابهای خود می آورند این است که شیعیان معتقدند سرداب محل ظهور امام زمان علیه السلام است. این یکی از سخنان بی‌اساسی که اهل سنّت، شیعه را به آن متهم می‌کنند!!


امام زمان (عج)

آیا سرداب محل ظهور امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است؟

یکی از قدیمیترین دروغ‌ها و افترا‌هایی که مخالفین و معاندین اهل بیت از دیرباز در کتابهای خود می آورند این است که شیعیان معتقداند سرداب محل ظهور امام زمان علیه السلام است.این یکی از سخنان بی‌اساسی که اهل سنّت، شیعه را به آن متهم می‌کنند!!!

 

رفع اتهام:

با این که در هیچ یک از احادیث شیعه و هیچ متنی از متون شیعی، حتی متون غیر معتبر مانند هدایة حضینی که یکی از متون غیر معتبر شیعی است، جریان سرداب نیامده است و روایتی که در الخرائج و الجرایح راوندی آمده مبتلا به اشکالات متعددی است دیدیم که حتی در این کتاب هم ادعای اهل سنت دیده نمیشود پس پى خواهیم برد که این نسبت کذب و دروغ است.  افزون بر این، روایات ما با تأکید و به صراحت می‌گویند: ظهور حضرت، از مکّه معظمه و از کنار رکن حجرالأسود خواهد بود که به بعضی از این روایات اشاره خواهد شد. با این حال جای هیچ‌گونه اتهامی بر ضدّ شیعه مبنی بر این‌که امام زمان (علیه السلام) از سرداب ظهور خواهد کرد، باقی نمی‌ماند. اینک روایاتی که به ظهور حضرت از مکّه و رکن حجرالأسود صراحت دارند:

1- از امام محمدباقر (علیه السلام) نقل شده که فرمود: حضرت مهدی شب هنگام در مکه ظاهر می‌گردد و پرچم و پیراهن و شمشیر و دیگر نشانه‌ها و نور و بیان را با خود همراه دارد. نماز عشا را که به جا آورد با رساترین صدای دلنوازش اعلان می‌دارد: مردم! در پیشگاه پروردگارتان خدای را به یاد شما می‌آورم که او حجّت خویش را بر شما تمام گرداند و پیامبران را برانگیخت و کتاب آسمانی فرو فرستاد و به شما فرمان داد چیزی را با خدا شریک قرار ندهید و همواره در مسیر اطاعت وی و اطاعت فرستاده او قرار داشته باشید و ارزش‌هایی را که قرآن زنده ساخته، زنده نگاهدارید و بدعت‌هایی را که میرانده، بخشکانید و مدد کار حق و هدایت و در مسیر تقوی کمک کار باشید، زیرا دنیا در آستانه نابودی قرار دارد و آهنگ وداع سر داده است.

امام باقر علیه السلام: به خدا سوگند گویی میبینم او را که پشت خود را به حجرالاسود تکیه داده میگوید :ای مردم ما از همه مردمان یاری میخواهیم علیه کسانی که به ما ستم کردند وحق ما را غصب نمودند ...

من شما را به اطاعت از خدا و فرستاده‌اش و عمل به کتاب او و نابود سازی باطل و زنده ساختن سنّت وی فرا می‌خوانم. حضرت مهدی در جمع سیصدوسیزده تن از یاران خود به تعداد رزمجویان بَدْر بدون اطلاع قبلی چونان ابرهای پراکنده پاییزی از راه خواهد رسید. این عدّه، پارسایان شب و شیران هستند خداوند سرزمین حجاز را به دست با کفایت مهدی می‌گشاید و او زندانیان بنی‌هاشم را آزاد می‌سازد و حاملان پرچم‌های سیاه در کوفه فرود خواهند آمد و هیئتی را برای بیعت با حضرت مهدی(عج)  نزد وی اعزام می‌دارند. مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) لشکریان خود را به جای جای گیتی گسیل می‌دارد و ستم پیشگان را از میان برمی‌دارد و شهرها به تصرف او درمی‌آیند و خداوند به دست مبارک او، قسطنطنیه را آزاد خواهد ساخت»

این روایت به صراحت بیان می‌کند که ظهور حضرت حجّت از مکّه معظمه خواهد بود و هیچ گونه اشاره‌ای به سرداب سامراء وجود ندارد.

2- امام محمد باقر (علیه السلام) همچنین فرموده اند :« به خدا سوگند گویی میبینم او را که پشت خود را به حجرالاسود تکیه داده میگوید :ای مردم ما از همه مردمان یاری میخواهیم علیه کسانی که به ما ستم کردند وحق ما را غصب نمودند ...»(1)

3- امام محمد باقر(علیه السلام) فرموده اند: « پشتش را به حجرالاسود تکیه می دهد و پرچم همیشه پیروز را به اهتزاز در می آورد »(2)

امام زمان (عج)

4- حذیفه در ضمن حدیثی طولانی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل کرده که فرمود

:«بعد از خروج سفیانی و اعمال فجوری که مرتکب می‌شود، منادی از آسمان ندا می‌دهد که خداوند زمان جباران و ستمکاران را به سر آورده و صاحب امر شما در این هنگام بهترین امت محمد (صلی الله علیه وآله)، یعنی حضرت مهدی (عج) ‌است، پس در مکه به او ملحق شوید». (3)

5- فضل بن شاذان به سند خود از امام صادق (علیه السلام) و او از امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حدیثى طولانى نقل کرده که فرمود: «...او نهمین از فرزندان توست اى حسین! که بین رکن و مقام ظهور خواهد کرد...». (4)

6- شیخ صدوق؛ نیز به سند خود از امام صادق (علیه السلام) نقل مى‏کند که فرمود: «قائم از ما کسى است که به رعب و ترس یارى شده و به نصرت، تأیید مى‏شود... در آن هنگام است خروج قائم ما. پس هنگامى که خروج کند بر کعبه تکیه زند، در آن هنگام سیصد وسیزده نفر دور او جمع مى‏شوند...».( 5)

7- بُکیر بن اعین می‌گوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: چرا خداوند حجرالاسود را در رکنی که اکنون قرار دارد نهاده و در جای دیگر قرار نداده است؟ چرا حجر بوسیده می‌شود؟ و چرا از بهشت بیرون آورده شد؟ و چرا خداوند عهد و میثاق بندگان و میثاق خویش را در حجرالاسود به ودیعه نهاده و در جای دیگر قرار نداد؟ سبب این کارها چیست؟

اماما! فدایت گردم مرا از راز و اسرار این امور آگاه ساز که در این زمینه اندیشه‌ام سخت در شگفت است.

راوی می‌گوید: امام (علیه السلام) فرمود: مساله‌ای را پرسیدی که در آن دچار ابهام شده‌ای و علل و اسباب آن را جویا گشته‌ای، اینک پاسخ آن را به دقت دریاب. دلت را کاملاً مهیا ساز و نیک گوش بسپار که به خواست خدا تو را از راز این مسائل آگاه خواهم ساخت.

امام باقر علیه السلام:

چون حضرت قائم (عج)‌در مکه قیام کند و آهنگ کوفه کند، منادی فریاد کشد که کسی خوردنی و آشامیدنی همراه خود برندارد و سنگ حضرت موسی که یک بار شتر وزن دارد، با آن حضرت است، در هر منزلی که فرود آیند، چشمه آبی از آن بجوشد که گرسنه را سیر و تشنه را سیراب کند

خدای تبارک و تعالی که حجرالاسود را در این محل قرار داد در آغاز گوهری در بهشت بود که برای حضرت آدم (علیه السلام) از بهشت خارج گردید و برای میثاق، در این رکن نهاده شد و آن‌گاه خداوند از نسل و دودمان بنی آدم در آن مکان، عهد و پیمان گرفت و در آن مکان، حجرالاسود برایشان پدیدار گشت و از همان مکان آن پرنده بر حضرت قائم فرود خواهد آمد و نخستین کسی که با وی بیعت نماید همان پرنده است. به خدا سوگند! آن پرنده همان جبرئیل (علیه السلام) است. قائم به هنگام ظهور به همان مکان تکیه خواهد زد و آن جایگاه، حجّت و دلیل بر وجود قائم است. حجرالاسود بر کسانی که در آن مکان حضور یابند و عهد و میثاقی را که خدای عزّوجل از بندگان گرفته نزد حجر ادا نمایند، شاهد و گواه خواهد بود.»(6)

 8 –امام باقر (علیه السّلام)  فرمود: چون حضرت قائم (عج) ‌در مکه قیام کند و آهنگ کوفه کند، منادی فریاد کشد که کسی خوردنی و آشامیدنی همراه خود برندارد و سنگ حضرت موسی که یک بار شتر وزن دارد، با آن حضرت است، در هر منزلی که فرود آیند، چشمه آبی از آن بجوشد که گرسنه را سیر و تشنه را سیراب کند (7)

و روایات فراوان دیگر بعلاوه روایاتی که محل اولیه بیعت قبل از قیام را مسجدالحرام و بین رکن و مقام بیان می دارد.(8) در تمامی این روایت تصریح شده که ظهور حضرت، از کنار رکن حجرالأسود در مکّه معظمه خواهد بود. با توجه به این روایات مشخص می‌شود سخن بعضی از علمای اهل سنّت که می‌گویند: شیعه قائل است امام زمان (علیه السلام) از سرداب ظهور می‌کند. اتهامی بیش نیست و شاید ناشی از ناآگاهی از کتابهای شیعه باشد.


پی نوشت ها:

1- غیبت نعمانی ص 150 الزام الناصب ص 176و226بشارةالاسلام ص 102و227الامام المهدی ص225 بحارالانوار ج 52 ص 223و238و315و341و406

2- بشارة الاسلام ص 206 و199 والزام الناصب ص 189

3- عقدالدرر، باب 2، حدیث 42، (به نقل از المهدی الموعود المنتظر ....ص17.

4- ج 3، ص 23، ح 578

5- کمال الدین، ص 331، ح 16 ؛ اعلام الورى، ج 2، ص 292

6- رجوع شود به بحارالانوار ج 52ص 279و285وج 53ص 8والزام الناصب ص 23وبشارة الاسلام ص 259و227و269

7- اصول کافی،ج 1، ص336.

8- بحارالانوار، ج 52، ص306، ح78- ص304 ح73- ص294 ح42-ص290 ح30- ص334ح64


چگونگی غیبت امام زمان(عج)؟


اگر استنادتان سخن گروهی مانند شیخ مفید است باید عرض کنیم که منظور گروهی مانند شیخ مفید فقط این بوده که چون امام زمان (علیه السلام) تولدشان مخفیانه و زندگیشان مخفیانه بود و تعدادی اندکی از وجود وی اطلاع داشته اند این خود نوعی غیبت البته نسبی حساب می شود...و این سخن شیخ مفید درست و منطقی جلوه می کند و نمی توان به آن خرده گرفت زیرا ایشان غیبت نسبی امام را از زمان تولد و غیبت کامل و واقعی ایشان را از زمان وفات امام حسن عسکری (علیه السلام) میدانند ....


زیارت امام زمان (عج)

 عده ای از شیعیان مانند شیخ مفید(ره) آغاز غیبت صغری را از هنگام ولادت حضرت مهدى(عج) به شمار آورده اند(1). زیرا از همان سالهاى آغازین ولادت آن حضرت غیبت نسبى داشت و شمارى اندک از یاران وى را مشاهده کردند. و مدت طول آن را تا زمان وفات چهارمین سفیر میدانند بنابراین نظر دوره غیبت صغرا تقریباً 74 سال مى شود یعنى از آغاز ولادت تا پایان سفارت آخرین سفیر حضرت.

اما جالب است که بدانیم اهل سنت با غرض ورزی یا از روی جهالت همین سخنان را تغییر داده و به دروغ و داستان سرایی شیعیان را مسخره میکنند که: شیعیان اعتقاد دارند امام زمان در بدو تولد در آغوش مادرش غایب شده است حتی این ریشخند سالها قبل هم وجود داشت مثلا :

ابن خلدون نویسنده سنی مذهب در این زمینه می‌نویسد:

«غلو کنندگان شیعه مخصوصاً دوازده امامی‌ها می‌پندارند: دوازدهمین امامشان که محمد بن حسن العسکری است که از او به لقب مهدی یاد می‌کنند، داخل سرداب خانه‌شان در شهر حله متولد شد و در حالی که در آغوش مادرش مخفی بود غائب گشت و او در آخرالزمان ظهور و زمین را از عدل و داد پر می‌کند...»(2) و در ادامه گفتارش اضافه می‌کند که:

«...شیعیان هم‌اکنون نیز بعد از نماز مغرب جلو در این سرداب، با اسب‌های آماده جمع می‌شوند و او را به اسم صدا می‌زنند که: ای سرور ما اکنون ما آماده‌ایم ظهور کن...!!!»

من با صراحت میگویم اگر کتب اهل سنت و شیعیان را بررسی کنیم در می یابیم که این سخن مسخره ای است که اولین بار دشمنان حضرت و اهل سنت آن را ساخته و پرداخته اند و به شیعیان نسبت داده اند تا با مضحک نشان دادن آن وجود مقدس امام زمان (عج) را زیر سئوال ببرند !!!

رفع اتهام :

اولا سئوالی که از دانشمندان اهل سنت داریم این است که شما در کدام یک از کتب اهل تشیع این سخن (غایب شدن در آغوش مادر در سرداب ) را دیده اید که آن را به آنها نسبت میدهید ؟!!در تمامی کتب شیعیان چنین سخنی دیده نمیشود که امام زمان در آغوش مادرش هنگام تولد غایب گشته چه برسد به اینکه این واقعه در سرداب رخ داده است در ثانی شیعیان اعتقاد راسخ دارند امام زمان (عج) در سامراء بدنیا آمدند و فقط در خفا زندگی می کردند و هیچ وقت در آغوش مادرش در سرداب غیب نشدند !!!! و بودند کسانی که ایشان را چند روز پس از تولد در حضور پدرش ملاقات می کردند سخنان حکیمه خاتون و بسیاری دیگر در این زمینه آمده است . و حتی امام زمان (عج) در زمان شهادت پدر بزرگوارشان بر پیکر پدر نماز خواندند و همگی شاهد این واقعه بودند و همه اینها مدارکی قابل استناد است که حتی در بسیاری از منابع اهل سنت هم به آن اشاره شده !!
امام زمان

اگر استنادتان سخن گروهی مانند شیخ مفید است باید عرض کنیم که منظور گروهی مانند شیخ مفید فقط این بوده که چون امام زمان (علیه السلام) تولدشان مخفیانه و زندگیشان مخفیانه بود و تعدادی اندکی از وجود وی اطلاع داشته اند این خود نوعی غیبت البته نسبی حساب می شود...و این سخن شیخ مفید درست و منطقی جلوه می کند و نمی توان به آن خرده گرفت زیرا ایشان غیبت نسبی امام را از زمان تولد و غیبت کامل و واقعی ایشان را از زمان وفات امام حسن عسکری (علیه السلام) میدانند ....

و ما در این سخنان هرگز کلمه سرداب و غیبت کامل در آغوش مادر را نمی بینیم !!!پس اهل سنت این سخن احمقانه را از کجا در آورده اند !!!سخنی که متاسفانه دست آویزی برای فرقه های مختلف دشمن اسلام مانند وهابیون و غیره شده و در فرصتهای مختلف برای استهزاء شیعیان استفاده می شود !!

من با صراحت میگویم اگر کتب اهل سنت و شیعیان را بررسی کنیم در می یابیم که این سخن مسخره ای است که اولین بار دشمنان حضرت و اهل سنت آن را ساخته و پرداخته اند و به شیعیان نسبت داده اند تا با مضحک نشان دادن آن وجود مقدس امام زمان (عج) را زیر سئوال ببرند !!!


پی نوشت ها:

1. ارشاد مفید ج2ص 340

2. مقدمه ابن خلدون، صفحه 157.



نصب حجر الاسود توسط حضرت مهدی(عج)


به سوی مکّه حرکت کردم و به مکّه رسیدم، مبلغی پول به خدمتکاران کعبه دادم، تا هنگام نصب حجرالاسود، مرا یاری کنند، و کسی جلو مرا نگیرد تا بتوانم خود را نزدیک نصب کننده حجرالاسود برسانم. وقت نصب حجرالاسود فرا رسید، خدمتکاران مرا فرا گرفتند و یاری کردند، در میان ازدحام جمعیت، جلو رفتم، دیدم هر کسی جلو می آمد و حجرالاسود را نصب می کرد، امّا حجرالاسود در جای خود قرار نمی گرفت و می لرزید و می افتاد، تا این که ...


جمکران امام زمان (عج)

قطب راوندی از جعفر بن محمد قولویه(1) نقل می کند که گفت: وقتی که قرامطه(2)کعبه را خراب کردند و حجرالاسود را به کوفه آوردند و در مسجد کوفه نصب نمودند. من در سال 337 هـ. ق به بغداد رفتم، و تصمیم داشتم برای انجام مراسم حج، به مکّه بروم، همان سالی بود که قرامطه می خواستند حجرالاسود را، که بیست سال قبل، کعبه را ویران و حجرالاسود را به مسجد کوفه برده و در مسجد کوفه نصب کرده بودند به مکّه باز گردانند، و در کعبه نصب کنند و این زمان، اوایل غیبت کبرا بود.(3)

در این جریان بزرگترین چیزی که فکر مرا مشغول کرده بود، این بود که چه کسی حجرالاسود را نصب خواهد کرد، زیرا مطابق احادیث می دانستم که هرگاه حجرالاسود از جای خود منتقل شود، حجّت خدا آن را در جای خود نصب می کند، چنان که (در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کعبه بر اثر سیل ویران شد و پس از بازسازی، پیامبر (صلی الله علیه و آله)حجرالاسود را در جایش نصب نمود و در عصر حَجّاج بن یوسف ثقفی و آسیب رسانی کعبه به دستور او، پس از بازسازی، امام سجّاد علیه السلام حجرالاسود را در جای خود نصب نمود، و ثابت ماند.

(بر همین اساس می خواستم به این وسیله دستم به حجّت خدا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که نصب کننده حجرالاسود در جای خود هست برسد، و او را زیارت کنم، و از این فرصت طلایی استفاده نمایم).

متأسفانه، این مسئله زمانی پیش آمد که من چنان بیمار شدم که از جان خود ترسیدم، و فکر کردم این بیماری مرا خواهد کشت بنابر این، نمی توانم به مکّه سفر کنم و به هدف خود برسم، از این رو شخصی را که معروف به ابن هشام بود به نیابت گرفتم، تا او به نیابت از من به مکّه رود و مراسم حج را به جا آورد، نامه ای به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نوشتم، و در آن نامه خواستم که آن حضرت بفرماید که آیا امسال من بر اثر این بیماری می میرم؟ یا نه؟ چند سال عمر می کنم؟ همه فکرم این بود که این نامه به دست آن کسی که حجرالاسود را نصب می کند، برسد، و جواب آن را بدهد، نامه را به نایبم ابن هشام دادم، و هدفم را برای او بیان کردم، و تأکید نمودم که نامه را به نصب کننده حجرالاسود برساند، و جوابش را از او بگیرد.

 آن جوان به جایی رسید که غیر از من و او کسی در آن جا نبود، آن گاه به من توجه کرد و فرمود: (آن نامه را که همراه داری به من بده). نامه را به دستش دادم، آن را باز نکرد، و فرمود: (به او (جعفر بن محمّد بن قولویه) بگو از این بیماری، ترسی بر تو نیست، و سلامتی خود را باز می یابی، و سرانجامِ عمر تو، بعد از سی سال است

ابن هشام می گوید: به سوی مکّه حرکت کردم و به مکّه رسیدم، مبلغی پول به خدمتکاران کعبه دادم، تا هنگام نصب حجرالاسود، مرا یاری کنند، و کسی جلو مرا نگیرد تا بتوانم خود را نزدیک نصب کننده حجرالاسود برسانم. وقت نصب حجرالاسود فرا رسید، خدمتکاران مرا فرا گرفتند و یاری کردند، در میان ازدحام جمعیت، جلو رفتم، دیدم هر کسی جلو می آمد و حجرالاسود را نصب می کرد، امّا حجرالاسود در جای خود قرار نمی گرفت و می لرزید و می افتاد، تا این که جوانی زیبا چهره و گندم گون را دیدم به پیش آمد و حجرالاسود را گرفت و در جای خود نصب کرد، حجرالاسود آن چنان محکم در جای خود قرار گرفت که گویی همیشه در آن جا بوده است، آن گاه آن جوان از میان جمعیت رفت. خروش و صدا از مردم بلند شد، و دسته، دسته از مسجدالحرام بیرون می آمدند، من عقب آن جوان به سرعت روانه شدم، بین مردم را می شکافتم و از راست و چپ دور می کردم و می دویدم به طوری که مردم گمان می کردند دیوانه شده ام، چشمم را از آن جوان برنمی داشتم، تا مبادا از من غایب شود، تا این که از میان مردم بیرون رفتم، آن جوان با کمال آهستگی می رفت، و من با سرعت حرکت می کردم، ولی هرچه می دویدم به او نمی رسیدم، تا این که آن جوان به جایی رسید که غیر از من و او کسی در آن جا نبود، آن گاه به من توجه کرد و فرمود: (آن نامه را که همراه داری به من بده). نامه را به دستش دادم، آن را باز نکرد، و فرمود: (به او (جعفر بن محمّد بن قولویه) بگو از این بیماری، ترسی بر تو نیست، و سلامتی خود را باز می یابی، و سرانجامِ عمر تو، بعد از سی سال است.

امام زمان (عج)

وقتی که این سخن معجز نشانش را شنیدم و آن شکوه را در او دیدم، به سختی ترسیدم به طوری که نمی توانستم راه بروم، در آن هنگام آن حضرت از آن جا رفت و ناپدید شد.

ابن هشام، پیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را به جعفر بن محمّد بن قولویه رسانید، و او اطمینان یافت که در آن سال نمی میرد، و بر یقینش به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف افزوده شد.

وقتی که سال 367، یعنی سی سال بعد از خبر غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرا رسید، جعفر بن محمد قولویه، بیمار و بستری شد، او وصیت کرد، و کفن و حنوط و ضروریات سفر آخرت را فراهم نمود، و با افراد خداحافظی می کرد، مردم به او گفتند، بیماری تو آنقدر سخت نیست، عجله نکن و نگران نباش، در جواب می گفت: (مولایم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرموده همین امسال می میرم..).

او همان سال با همان بیماری، از دنیا رفت و به لقاء الله پیوست.(4)


پی نوشت ها:

1. ابوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی قولویه قمی (ره) از علما و محدّثین برجسته قرن چهارم، صاحب تألیفات بسیار، از جمله کتاب کامل الزّیارات است، وی استاد شیخ مفید (متوفّای 413 هـ. ق) و از رؤسای علمای شیعه بود، او در سال 368 یا: 367 هـ. ق رحلت کرد و در کاظمین پایین پای امام موسی بن جعفر علیه السلام دفن گردید. (مترجم).

2. قرامطه فرقه ای از اسماعیلیه اند، که در سال 310 هـ. ق در مراسم حج، به مکّه یورش بردند و به قتل و غارت پرداختند، حجرالاسود را از جای خود کَنْده و با خود بردند و بیست سال نزد خود نگه داشتند، و بسیاری از مسلمانان و آل ابی طالب را کشتند، حضرت علی علیه السلام در یکی از خطبه های خود از جنایات آنها خبر داده است، از جمله فرمود: (گویا حجر الاسود را می نگرم که در این جا (مسجدکوفه) نصب می شود، وای بر آنها (قرامطه) چرا که فضیلت حجرالاسود ذاتی نیست، بلکه به این است که در جای خود قرار گیرد). (بحار الانوار، ج 40، ص 191) ـ مترجم.

3. غیبت کبرا از 329 شروع شد.

4. کشف الغمّه، ج2، ص502، باب 25؛ الصراط المستقیم، ج2، ص213، الحادی عشر صاحب الزمان وحدیث 14.


ارزش دعا برای امام عصر(عج)


ما در عصر غیبت، تکالیف و وظایفی داریم که عمل به آن، ارتباط ما را با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مستحکم می کند، آن گاه می توانیم از وجود نوارنی آن حضرت بهره بیشتری ببریم، که در اینجا به چند مورد از آن می پردازیم:


امام زمان (عج)

دعا برای امام مهدی(علیه السلام)

از وظایف عصر غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دعا کردن برای او است، دعا برای این که خداوند آن حضرت را از شرّ شیطان های جن و انس حفظ کند، و در فرجش تعجیل فرماید، و او را بر کافران و ملحدان و امثال آنها پیروز و یاری نماید، چنان که دستور به چنین دعاهایی در روایات به ما رسیده است. چرا که این گونه دعاها نوعی اظهار محبّت و شوق سرشار به آن حضرت است، روایت شده یونس بن عبدالرّحمن گفت، حضرت رضا علیه السلام در مورد حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف امر می کرد که این دعا را که در مصباح المتهجد طوسی ذکر شده است، بخوانند: (اَللّهُمَّ ادْفَعَ عَنْ وَلِیّکَ وخَلیفَتِکَ وحُجَّتِکَ...).(1)

و در روایت دیگر به این دعا دستور داده شده است:

اَللّهم کُنْ لِوَلیِّکَ الحُجَّةَ بنِ الحَسَنِ العَسْکَری المهدِی صَلَواتُکَ عَلَیه وعَلی آبائهِ فِی هذهِ السّاعَةِ وفِی کُلِّ ساعةٍ وَلیّاً و حافِظاً و قائداً و ناصِراً و دَلیلاً و عَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوعاً، و تُمَتِّعَهُ فِیها طَوِیلاً

خدایا، تو خود حافظ و نگه دار ولیّت، حجّة بن الحسن العسکریِ مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف باش، و درودهای تو بر او و بر پدران و اجدادش باد، در این ساعت و در هر ساعت، سرپرست، نگهبان، پیشوا، یاور، راهنما و دیده بان او باش، تا او را در زمین خود به میل و اشتیاق مردم بنشانی، و او را به مدّت طولانی بهره دهی.(2)

 

از آثار دعا

ناگفته نماند که این دعاها بی اثر نیست، و باعث افزایش ولایت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و حفظ آن حضرت می شود، و خداوند متعال، پیشوا و یاور او می گردد و دعا برای آن حضرت، پیوند ما را با او محکم تر می سازد، و اظهار ارادت ما را نسبت به او، برقرار می نماید، وانگهی دعای ما برای او، موجب آمادگی روحی ما برای یاری او، و زمینه سازی برای ظهور، و استحکام بخشیدن به روحیه آرمان طلبی و طاغوت ستیزی ما خواهد شد.

اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ، اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ، فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ، اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ

تضرع و راز و نیاز برای حفظ ایمان

یکی دیگر از وظایف ما در عصر غیبت این است که همواره با خضوع و خشوع به سوی خدا رو آوریم و با تضرع و زاری از درگاه اِلاهی بخواهیم تا ایمان ما، و ایمان مسلمانان و مؤمنان را از نفوذ و راهیابی شیطان ها و انحراف ها در مورد اعتقاد پاک به امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف حفظ کند، و با خواندن دعاهایی که در این مورد وارد شده، به ایمان خود بیفزاییم.

شیخ کلینی از زُراره روایت کرده که گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم می فرمود: (حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در ایام کودکی قبل از قیام خود، غایب می گردد) پرسیدم: چرا؟ فرمود: ترس از دشمنان دارد. آن گاه اشاره به شکم خود کرد (یعنی دشمنان اگر به او دست یابند شکم او را می درند و او را می کشند)

سپس فرمود: (ای زُراره، او همان مُنْتَظَر است، او کسی است که در مورد ولادت او، ایجاد شک و تردید می شود، بعضی می گویند: پدرش بدون فرزند از دنیا رفت، و بعضی می گویند او قبل از وفات پدر، در رحم مادرش بود و هنوز به دنیا نیامده بود،و بعضی می گویند: او دو سال قبل از وفات پدر، متولد شد، واو است مُنتَظَر (انتظار کشیده شده) ولی خداوند می خواهد شیعیان را در این مورد امتحان کند. ای زُراره، در این جاست که باطل گرایان در وادی شک و تردید قرار می گیرند.

زُراره می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: وقتی که این زمان را درک کردم، چه کاری انجام دهم؟

امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی که این زمان را درک کردی این دعا را بخوان:

امام زمان (عج)

اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ، اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ، فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ، اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ؛. (3)

خدایا، خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خود را به من نشناسانی، رسول تو را نخواهم شناخت. خدایا، رسولت را به من بشناسان، زیرا اگر رسولت را به من نشناسانی، حجّت تو را نخواهم شناخت، خدایا، حُجّتت را به من بشناسان، زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی از دین خود گمراه خواهم شد). این دعا، طولانی است و دنباله دارد، و در کتاب مفاتیح الجنان باب غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ذکر شده است.

و در روایت دیگر آمـده است: عبـدالله بن سنان گویـد امـام صادق علیه السلام فرمود:به زودی شبهه ای در شما راه یابد، و شما بدون پرچمی که دیده شود، و بدون امامی که راهنما باشد، قرار می گیرید، در این موقعیت هیچ کس، جز آن کس که دعای غریق می خواند، نجات نیابد.(4)

پرسیدم: دعای غریق چیست؟ و چگونه است؟ فرمود؛ چنین است:

(یا اَللهُ یا رَحْمنُ یا رَحیِمُ، یا مُقَلِّبُ، الْقُلُوبِ والاَبْصارِ، ثَبِّتْ قَلْبِی عَلی دینکَ؛ ای خدا، و ای رحمان و رحیم و ای گرداننده دل ها و چشم ها، قلب مرا در راه دینت استوار گردان).

عرض کردم: (یا مُقلِّبَ القُلُوبِ والاَبْصارِ ثبَّت قَلْبِی عَلی دِینِکَ؛ ای گـرداننده دل ها و چشـم ها، قلب مرا در راه دینت ثابت و استـوار ساز).

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند متعال هم دگرگون کننده دل ها، و هم دگرگون کننده چشم هاست، ولی همان را بگو که من می گویم: (یا مُقلِّبُ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلبِی عَلی دِیِنکَ).(5)

شیخ صدوق (ره) در کتاب کمال الدین نیز این گونه نقل می کند،(6) و این مطلب دلالت دارد که انسان نباید بر دعاهایی را که از طرف امامان (علیهم السلام) نقل شده، چیزی کم وزیاد کند.


پی نوشت ها:

1. مصباح الکفعمی، ص 406، فصل 44؛ مفاتیح الجنان، ص 895 ـ بخش آخر دعای افتتاح: که در شب های ماه رمضان خوانده می شود نیز گویای همین مطلب است.

2. البلد الامین، ص 145 و203 و359؛ اقبال سید بن طاووس، ص 85؛ مصباح کفعمی، ص 146، و586، وص 630؛ فلاح السّائُل، ص 46.

3. منظور از فَرَج؛ گشایش، ورفع همه موانع برای ظهور آن حضرت، وتحقّق حکومت جهانی ودادگستر آن حضرت است، که در پرتو آن، همه آرمان های پیامبران واوصیاء تحقق می یابد، وجهان از هر جهت، سرشار از نور وصفا می گردد. (مترجم).

4. کمال الدین، ص 485؛ کشف الغمّه، ج2، ص 531 فصل سوم، الخرائج والجرائح، ص 1113؛ اعلام الوری، ص 452.

5. کشف الغمّه، ج 2، ص 522.

6. چنان که روایت شده؛ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: (اَفْضَلُ اَعمالِ اُمَّتی اِنتِظارُ الْفَرَجِ؛ بهترین اعمال امت من انتظار فرج است).



منبع: امام مهدى جلوه جمال الهى، سید محمد حسینى شیرازى


آیا قرآن مؤیّد امامت و نبوت کودک است؟

آیا قرآن مؤیّد امامت و نبوت کودک است؟

امام زمان (عج)

از نظر قرآن امامت، نبوت و ولایت در سنین کودکى نه تنها امرى ممکن است بلکه از وقوع آن نیز خبر داده است.

الف. خداوند متعال خطاب به حضرت یحیى مى‏فرماید: «اى یحیى! تو کتاب آسمانى ما را به قوت فراگیر وبه او در کودکى مقام نبوت دادیم.»( سوره مریم، آیه 12)

فخر رازى درباره حکمى که خداوند به حضرت یحیى (علیه السلام) داد مى‏گوید: «مراد از حکم در آیه شریفه، همان نبوت است؛ زیرا خداوند متعال عقل او را در کودکى محکم و کامل کرد و به او وحى فرستاد، چرا که خداوند حضرت یحیى و عیسى را در کودکى به پیامبرى برگزید، برخلاف حضرت موسى ومحمّد (صلی الله علیه و آله) که آنان را در بزرگسالى به رسالت مبعوث نمود».( 1)

ب. و نیز در مورد حضرت عیسى (علیه السلام) مى‏فرماید: «مریم [در پاسخ ملامت‏گران] به طفل اشاره کرد. آنها گفتند: چگونه با طفل گهواره‏اى سخن گوییم؟ آن طفل گفت: همانا من بنده خدایم که مرا کتاب آسمانى و شرف نبوت عطا فرمود...».( سوره مریم، آیه 30و29) قندوزى حنفى بعد از ذکر ولادت امام مهدى (عج) مى‏نویسد: «گفته‏اند که خداوند تبارک و تعالى او را در سنّ طفولیّت حکمت و فصل‏الخطاب عنایت نمود، و او را نشانه‏اى براى عالمیان قرار داد، همان گونه که در شأن حضرت یحیى (علیه السلام) فرمود: «یا یَحْیى خُذِ الکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْناهُ الحُکْمَ صَبِیّاً». و نیز در شأن حضرت عیسى (علیه السلام) فرمود: «قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِى المَهْدِ صَبِیّاً × قالَ إِنِّى عَبْدُ اللَّهِ آتانِىَ الکِتابَ وَجَعَلَنِى نَبِیّاً». خداوند، عمر حضرت مهدى (علیه السلام) را به مانند عمر حضرت خضر طولانى گردانید».(6)

فرق است بین نبى و رسول، در مورد قصه حضرت عیسى تعبیر نبى آمده نه رسول، و لذا ممکن است که طفلى در سنین کودکى به مقام نبوت رسیده باشد گر چه به جهت طفولیت هنوز به مقام رسالت نرسیده است

قطب راوندى و دیگران با سند از یزید کناسى نقل کرده‏اند که از حضرت ابى‏جعفر (علیه السلام) سؤال کردم: «آیا عیسى (علیه السلام) هنگامى که در گهواره سخن گفت حجّت خدا بر اهل زمان خود بود؟ حضرت فرمود: «عیسى در آن روز پیامبر و حجّت غیر مرسل خدا بود. آیا نشنیده‏اى قول خدا را هنگامى که فرمود: «من بنده خدایم، او کتاب [آسمانى] به من داده و مرا پیامبر قرار داده است. و مرا -هر جا که باشم- وجودى پربرکت قرار داده و تا زمانى که زنده‏ام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است.»( سوره مریم، آیه 31و30) عرض کردم: پس در آن روز عیسى حجّت خدا بر زکریّا در آن حال بود، در حالى که در گهواره به سر مى‏برد؟ حضرت فرمود: عیسى در آن حال نشانه‏اى براى مردم و رحمتى از جانب خدا براى مریم بود، آن هنگامى که سخن گفت و از او تعبیر کرد. (و نیز) پیامبر و حجت بود بر هر که کلام او را در آن حال شنید. سپس عیسى ساکت شد و تا دو سال با کسى سخن نگفت، و در این مدّت زکریا (علیه السلام) حجّت بر مردم بود. پس از فوت او یحیى (علیه السلام) در سنین کودکى وارث کتاب و حکمت شد. آیا نشنیده‏اى قول خداوند عزّوجلّ را که فرمود: «اى یحیى! کتاب [خدا] را با قوّت بگیر! و ما فرمان نبوّت [و عقل کافى] در کودکى به او دادیم.»( سوره مریم، آیه 12) عیسى وقتى به هفت سالگى رسید با اوّلین وحى که بر او نازل شد خبر از نبوت خود داد. در این هنگام او حجّت بر یحیى و تمام مردم شد. اى اباخالد! از هنگام خلقت آدم، حتّى یک روز نیز زمین خالى از حجّت خدا بر مردم نبوده است...».( 3)

کسى اشکال نکند که در مورد حضرت عیسى اگر چه قرآن لفظ ماضى را به کار برده ولى در حقیقت به معناى مضارع و زمان آینده است. زیرا در جواب مى‏گوییم:

اولاً: این احتمال خلاف ظاهر لفظ ماضى است و حمل بر خلاف آن احتیاج به دلیل و قرینه دارد در حالى که قرینه‏اى در بین نیست.

ثانیاً: فرق است بین نبى و رسول، در مورد قصه حضرت عیسى تعبیر نبى آمده نه رسول، و لذا ممکن است که طفلى در سنین کودکى به مقام نبوت رسیده باشد گر چه به جهت طفولیت هنوز به مقام رسالت نرسیده است.

امام زمان (عج) جمکران

آیا از امامان قبل، نصّى بر امامت امامان کودک بوده است؟

در مورد هر یک از امامان که در سنین کودکى به امامت رسیده‏اند از امام قبل خود به طور صریح و ضمنى بر امامت آنها اشاره شده است.

الف. نصّ بر امام جواد (علیه السلام)

محمد بن ابى نصر مى‏گوید: فرزند نجاشى به من گفت: امام بعد از صاحبت کیست؟ دوست دارم پاسخ آن را بدانم. محمّد بن ابى نصر مى‏گوید: نزد امام رضا (علیه السلام) رفتم و سؤال فرزند نجاشى را به امام عرض کردم. حضرت فرمود: «امام، فرزند من است.»(4)

ب. نصّ بر امام مهدى (علیه السلام)

محمّد بن على بن بلال مى‏گوید: «از ناحیه امام عسکرى -دو سال قبل از وفاتش- نامه‏اى به دستم رسید که در آن، خبر از جانشین بعد از خود داده بود، و نیز سه روز قبل از وفاتش نامه‏اى دیگر براى من فرستاد و در آن از جانشین بعد از خود خبر داد».(5)

عمرواهوازى مى‏گوید: امام عسکرى (علیه السلام) فرزند خود را به من نشان داد و فرمود:«این صاحب و امام شما بعد از من است.»( 6)

حمدان قلانسى مى‏گوید: «به عَمْرى عرض کردم: آیا امام عسکرى (علیه السلام) از دنیا رحلت نمود؟ فرمود: آرى، ولى کسى را به جانشینى خود قرار داد که گردنش مثل این بود. اشاره به دست خود نمود».( 7)


پی نوشت ها:

1. تفسیر فخر رازى، ج 11، ص 192

2.ینابیع المودة، ص 454

3کافى، ج 1، ص 382، ح 1

4.کافى، ج 1، ص 320، ح 5

5. کافى، ج 1، ص 328، ح 1

6.همان، ح 3

7.همان، ح 4