منتظران ظهور
منتظران ظهور

منتظران ظهور

مهدویت

پیامبر اکرم، بزرگترین مایه وحدت

پیامبر اکرم، بزرگترین مایه وحدت

حضرت محمد

وجود نبی مکرم اسلام صلی الله علیه واله، بزرگترین مایه ی وحدت در همه ی ادوار اسلامی بوده است و امروز هم می تواند باشد؛ چون اعتقاد آحاد مسلمانان به آن وجود اقدس بزرگوار، با عاطفه و عشق توأم است و لذا آن بزرگوار، مرکز و محور عواطف و عقاید همه ی مسلمانهاست و همین محوریت، یکی از موجبات انس دلهای مسلمین و نزدیکی فرق اسلامی با یکدیگر به حساب می آید .

 

بزرگترین تبلیغ اسلام

ابعاد شخصیت نبی اکرم را هیچ انسانی قادر نیست به نحو کامل بیان کند و تصویر نزدیک به واقعی از شخصیت آن بزرگوار ارایه نماید . آنچه ما از برگزیده ی پروردگار عالم و سرور پیامبران سراسر تاریخ شناخته و دانسته ایم، سایه و شبحی از وجود معنوی و باطنی و حقیقی آن بزرگوار است؛ اما همین مقدار معرفت هم برای مسلمانان کافی است تا اولا، حرکت آنها را به سمت کمال تضمین کند و قله ی انسانیت و اوج تکامل بشری را در مقابل چشم آنان قرار بدهد و ثانیا، آنها را به وحدت اسلامی و تجمع حول آن محور تشویق کند .

بعد از دوران قرون وسطی که در دنیای مغرب زمین و مسیحیت، تهاجم تبلیغاتی وسیعی نسبت به شخصیت رسول اکرم انجام گرفت و دشمنان سوگندخورده ی اسلام فهمیدند که یکی از راههای مبارزه با اسلام این است که چهره ی نبی مکرم اسلام صلی الله علیه واله را مخدوش بکنند و کارهای زیادی هم در این زمینه انجام گرفت، تا امروز که دشمن به نحو مستمر و با شیوه های مختلف، روی امحای شخصیت پیامبر از ذهنهای آزادگان عالم کار کرده است، مردم بسیاری در دنیا هستند که اگر پیامبر اسلام را به همان اندازه یی که مسلمانها می شناسند یا حتی کمتر از آن بشناسند یعنی حقیقتا فقط شبحی از آن چهره ی منور بر دلهای آنان آشکار بشود، عقیده و گرایش آنها نسبت به اسلام و معنویت اسلامی تضمین خواهد شد.

اگر حقیقتا لازم است که مسلمین عالم با یکدیگر اتحاد پیدا بکنند و اگر این اتحاد به حال اسلام و مسلمین مفید است که ظاهرا در نظر عقلا و مصلحان عالم اسلام، جای شکی در این حرف نیست پس باید مطمئن بود که امروز توطئه ی دشمن علیه این وحدت، از همیشه بیشتر است

بزرگترین تبلیغ برای اسلام، شاید همین باشد که ما چهره ی پیامبر اسلام را برای بینندگان و جویندگان عالم روشن کنیم و بسیار بجاست قبل از آن که دشمنان و مخالفان، با روشهای و شیوه های فرهنگی و هنری پیچیده ی خود، چهره ی آن بزرگوار را در اذهان مردم بی خبر عالم مخدوش کنند، مسلمانان هنرمند و مطلع و وارد به شیوه های گوناگون در عالم، با بیان و تبلیغ و تبیین راجع به آن شخصیت معظم و مکرم، کار علمی و فرهنگی و هنری و تبلیغی بکنند. باید روی معرفی شخصیت رسول اکرم کار کنیم، و نه فقط شخصیت آن بزرگوار به معنای زندگی آن حضرت، بلکه ابعاد گوناگون وجود آن بزرگوار مثل: اخلاقیات و روش حکومت و مردمداری و عبادت و سیاست و جهاد و تعلیمات خاص را مورد توجه قرار دهیم . نه فقط هم کتاب بنویسیم، بلکه باید کار هنری و تبلیغی را با شیوه های جدید و با استفاده از تکنیکهای موجود شروع کنیم و نه فقط در جمهوری اسلامی، بلکه در همه ی انحای جهان اسلام، آن را انجام دهیم .

 

قاعده ای کلی

اگر وحدت و نزدیکی فرق اسلامی چیزی است که در خدمت اسلام می باشد و اگر قبول داریم که اتحاد مسلمین به حال مسلمین مفید است و در جهت عظمت اسلام می باشد، یقینا باید معتقد باشیم که از سوی دشمنان اسلام، سخت ترین تلاشها و پیچیده ترین توطئه ها، علیه این وحدت و اتحاد در جریان است . این دو از هم غیرقابل انفکاک است .

هر کاری که امروز در خدمت اسلام است، مورد نقمت دشمنان اسلام می باشد . وحدت میان مسلمین، یکی از مصادیق این قاعده ی کلی است . اگر حقیقتا لازم است که مسلمین عالم با یکدیگر اتحاد پیدا بکنند و اگر این اتحاد به حال اسلام و مسلمین مفید است که ظاهرا در نظر عقلا و مصلحان عالم اسلام، جای شکی در این حرف نیست پس باید مطمئن بود که امروز توطئه ی دشمن علیه این وحدت، از همیشه بیشتر است .

وحدت

امروز، پولهای دستگاه استکبار و ایادی آنها، در دنیا و بیشتر از همه در دنیای اسلام، برای ایجاد تفرقه بین مسلمین خرج می شود تا اگر بتوانند که نخواهند توانست بین ایران اسلامی و مسلمانان عالم، اختلاف ایجاد کنند و فاصله بیندازند. جنگ دشمن ساخته ی شیعه و سنی، به برکت انقلاب اسلامی بحمدالله رو به خمود و خاموشی رفت و برادران شیعه و سنی در میدانهای مختلف در کنار هم قرار گرفتند و به یکدیگر کمک کردند و برادروار با هم حرکت کردند که حق هم همین بود ولی امروز تبلیغات جهانی سعی می کند باز هم این شعله را مشتعل تر و این آتش را برافروخته تر کند و این اختلاف را که رو به از بین رفتن است، دوباره زنده نماید.

مسلمانانی که بصیرند، اینها را می فهمند و می دانند که در این صورت، اگر پرچم وحدت اسلامی بلند شد، دلهای مسلمانان به طور قهری به آن جایی متوجه خواهد شد که حقیقتا اسلام حاکم است و ملاکها و معیارها از اسلام گرفته شده و ملاک حاکمیت و مدیریت و مسؤولیت، مسلمان بودن است و این آیه ی شریفه که: «الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلوة و اتوا الزکوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر»(حج/41) صادق است .

لذا امروز، تمام تشکیلات تبلیغاتی وابسته به استعمار و استکبار و ایادی آنها در همین منطقه ی اسلامی، دست به دست هم داده اند تا با تبلیغات مضر، وحدتی را که مورد نظر اسلام است و نظام اسلامی کمربسته ی آن می باشد، بشکنند . علمای اسلام باید مواظب باشند . مراقب این مذاهب اختراعی و جعلی که نقض وحدت است باشید . مواظب این دلارهای نفتی که برای ایجاد تفرقه به کار می رود، باشید . مواظب این دستهای پلید و مزدور که سعی می کنند «عروةالوثقی» ی وحدت بین مسلمین را بگسلند و پاره کنند، باشید . با اینها برخورد کنید . این، لازمه ی علاقه به وحدت و پیمودن راه وحدت اسلامی است . بدون این، ممکن نیست .

فرق گوناگون مسلمین سعی کنند خودشان را به یکدیگر نزدیک کنند و تفاهم ایجاد نمایند و مذاهب فقهی را با هم مقایسه و منطبق کنند . بسیاری از فتاوای فقها و علما هست که اگر مورد بحث فقهی عالمانه قرار بگیرد، ممکن است با مختصر تغییری، فتاوای دو مذهب به هم نزدیک شود

معنای وحدت

ما در مسأله ی وحدت، جدی هستیم . ما اتحاد مسلمین را هم معنا کرده ایم . اتحاد مسلمین، به معنای انصراف مسلمین و فرق گوناگون از عقاید خاص کلامی و فقهی خودشان نیست؛ بلکه اتحاد مسلمین به دو معنای دیگر است که هر دوی آن باید تأمین بشود:

اول این که فرق گوناگون اسلامی (فرق سنی و فرق شیعه) که هر کدام فرق مختلف کلامی و فقهی دارند حقیقتا در مقابله با دشمنان اسلام، همدلی و همدستی و همکاری و همفکری کنند .

دوم این که فرق گوناگون مسلمین سعی کنند خودشان را به یکدیگر نزدیک کنند و تفاهم ایجاد نمایند و مذاهب فقهی را با هم مقایسه و منطبق کنند . بسیاری از فتاوای فقها و علما هست که اگر مورد بحث فقهی عالمانه قرار بگیرد، ممکن است با مختصر تغییری، فتاوای دو مذهب به هم نزدیک شود .

علمای اسلامی باید کوشش کنند . فقها و متکلمین و فلاسفه ی اسلامی بنشینند آراء را با یکدیگر تطبیق کنند و آنها را در مجموعه هایی جمع نمایند تا نظرات فرق مختلف اسلامی در مجموعه ی واحد و با نگاه مساعد به یکدیگر، در اختیار همه ی مسلمین قرار بگیرد . این، از جمله کارهای بسیار لازم و ضروری است و امیدواریم که همت صاحب همتان، این کار را به انجام برساند .

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


اَدب حضور در محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

اَدب حضور در محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

حضرت محمد

از آنجا که مجلس رسول اکرم صلی الله علیه و آله، مجلس علم و حکمت است، نه محفل بزم و اُنس (و سرگرمی)، خدای سبحان پس از آنکه شرط ورود به محضر آن حضرت را اذن و دعوت ایشان بیان کرده: «یا أیّها الّذین امنوا لاتدخلوا بیوت النّبی إلاّ أن یؤذن لکم... إذا دعیتم فادخلوا...»(احزاب/ 53)، تشرّف‌ یافتگان به محضر نورانی پیامبر گرامی‌ صلی الله علیه و آله را از اعمال، سخنان، افکار و خاطراتی که آن حضرت را می‌رنجاند نهی فرموده است: «...و لا مستأنسین لحدیث إنّ ذلکم کان یؤذی النّبی»(1) و در آیاتی، مؤمنان را امر به مراعات ادب حضور پیامبر گرامی‌ صلی الله علیه و آله کرده، می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در پیشگاه رسول اکرم‌ صلی الله علیه و آله صدایتان را از صدای آن حضرت بلندتر نکنید: «یا أیّها الّذین امنوا لا ترفعوا أصواتکم فوق صوت النّبی» (حجرات/2). از آنجا که زندگی ومرگ پیامبر یکسان است، اکنون نیز کسانی که به حرم آن حضرت مشرف می‌شوند، باید ادب حضور رسول گرامی صلی الله علیه و آله را مراعات کنند. اصولا‌ً انسان وزین با صدای بلند سخن نمی‌گوید، مگر ضرورتی آن را ایجاب کند.

خداوند در پایان این آیه تهدید می‌کند که اگر ادب محضر رسول اکرم صلی الله علیه و آله را مراعات نکنید، ممکن است اعمالتان حبط و باطل شود: «ولا‌تجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض أن تحبط أعمالکم وأنتم لا‌تشعرون»؛ چنانکه مراعات ادب مذکور، نشانی از تقوای دل بوده و غفران و پاداش الهی را به دنبال دارد: «إنّ الّذین یغضّون أصواتهم عند رسول الله أولئک الّذین امتحن الله قلوبهم للتقوی لهم مغفرة وأجر عظیم». امتحان تقوای دل و پیروز شدن در این آزمون، از پر‌افتخارترین کمالهای انسانی است.

آنگاه در ادامه می‌فرماید: کسانی که ادب حضور پیامبر را، که شعار رسمی اسلام است، محترم نمی‌شمارند و از راه دور و با صدای بلند با پیامبر سخن می‌گویند، از خِرَد برخوردار نیستند. بهتر آن بود که اینان انتظار می‌کشیدند تا تو‌ (ای رسول) از منزل بیرون آیی آنگاه از نزدیک مطالب خود را بیان کنند: «إنّ الّذین ینادونک من وراء الحجرات أکثرهم لا یعقلون‌* ولو أنّهم صبروا حتی تخرج إلیهم لکان خیراً لهم والله غفور رحیم». (حجرات/3)

تجلیل از پیامبر گرامی‌ صلی الله علیه و آله به عنوان یک شعار اسلامی، همیشه ـ‌ در زمان حیات آن حضرت و پس از آن ‌ـ زنده است؛ زیرا مقام رسالت رسول اکرم‌ صلی الله علیه و آله همواره زنده است

بر اساس آیات مذکور و نیز برخی آیات دیگر، مانند: «إنّا أرسلناک شاهداً ومبشراً ونذیراً‌* لتؤمنوا بالله ورسوله وتعزروه وتوقّروه» (فتح/8 ـ 9)، تجلیل از پیامبر گرامی‌ صلی الله علیه و آله به عنوان یک شعار اسلامی، همیشه ـ‌ در زمان حیات آن حضرت و پس از آن ‌ـ زنده است؛ زیرا مقام رسالت رسول اکرم‌ صلی الله علیه و آله همواره زنده است. از این‌رو نقل شده که روزی منصور دوانیقی در مسجد‌النّبی با مالک‌ (رئیس فرقه‌ی‌ مالکیه‌ ی‌ اهل سنّت) به مناظره پرداخت. در اثنای گفتگو مالک به وی گفت: خدای سبحان مسلمانان را به آداب الهی مؤدّب کرد و فرمود: صدایتان را از صدای پیامبر بلندتر نکنید و کسانی را که در حضور وی به آرامی سخن می‌گفتند، ستود و آنان که آن حضرت را با صدای بلند و از پشت حجره صدا می‌زدند، مذمت کرده است.(2)

 

طعام معنوی پیامبر اکرم

خدای سبحان درباره‌ ی‌ شرط استفاده ی‌ از تغذیه علمی و معنوی آن حضرت می‌فرماید: در حضور پیامبر، با یکدیگر مؤانسه نکرده، سخنی را که در آن اثری از حکمت و معرفت نیست ترک کنید. مجلس پیغمبر، مجلس علم و حکمت است، نه محفل اُنس و سرگرمی«ولا مستأنسین لحدیث». اینجا باید سمیع (و شنوا) و بصیر (و بینا) بود، نه اینکه اوقات خود را به گفت و شنود درباره‌ ی‌ مسائل دنیا و مؤانسه‌های صوری (و سرگرمی های ظاهری) بگذرانید. آیا بدینجا‌ (مدینه) آمده‌اید تا حرف رسول اکرم‌ صلی الله علیه و آله را بشنوید یا حرف خود را بزنید؟ اگر برای فراگیری معارف و نیل به کمالات آمده‌اید پس سخنی که پیغمبر را می‌رنجانَد بر زبان نیاورید: «ولا مستأنسین لحدیث إنّ ذلکم کان یؤذی النبیّ فیستحیی منکم». اگر شب، درهای حرم مطهر رسول اکرم صلی الله علیه و آله را بستند، راه زیارت بسته نیست و می‌توان بار (و اجازه) ‌یافت. پشت دیوار حرم نیز می‌توان زیارت جامعه را زمزمه کرد. اگر در و دیوار و مانند آن، حاجب و مانع باشد زائر نمی‌گفت: من شهادت می‌دهم که تو مقام مرا می‌بینی و سلام و کلامم را می‌شنوی و جواب می‌دهی: «اللّهم إنّى... وأعلم أن رسولک وخلفائک‌(علیهم السلام) أحیاء عندک یرزقون، یرون مقامى ویسمعون کلامى ویردّون سلامى...». (3)

کسانی که پیغمبر را می‌رنجانند از رحمت خاصّ به‌دورند. ساده‌ترین کاری که می‌توان با انجام آن از موجب آزار پیامبر صلی الله علیه و آله جلوگیری کرد، این است که زائر مواظب خوراک و گفتارش باشد

بدخوری و پرخوری، استیناس و مؤانسه (و خوگرفتن های بی مورد)، مجلس انس داشتن در مسافرخانه‌ها، پرسه ‌زدن در کوی و برزن و مانند اینها مانع احساس لذت مناجات و زیارت در مدینه است.

شخصی در محضر رسول اکرم‌ صلی الله علیه و آله آروغ زد، آن حضرت فرمود:  این چنین در حضور دیگران آروغ نزن. در غذا خوردن به مقدار لازم اکتفا کن. آنان که همیشه سیرند، در قیامت گرسنگی فراوانی در پیش دارند: «اکفف جشاءک، فإن أکثر الناس فى الدنیا شبعاً أکثرهم جوعاً یوم القیامة».(4)

خلاصه اینکه، کسانی که پیغمبر را می‌رنجانند از رحمت خاصّ به ‌دورند. ساده‌ترین کاری که می‌توان با انجام آن از موجب آزار پیامبر صلی الله علیه و آله جلوگیری کرد، این است که زائر مواظب خوراک و گفتارش باشد؛ زیرا همان‌گونه که امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب‌ صلوات الله وسلامه علیه فرمود: «پرخوری» با «هوشمندی»، و «تبعیت از شهوت نفسانی» با «حکیم بودن»، و «مصمم بودن» با «سورچرانی» سازگار نیست:

«لا تجتمع الفطنة والبطنة»، و «لا‌تجتمع الشهوة والحکمة»، و «لا تجتمع عزیمة و ولیمة» (5)، پس مهمان پیامبر بودن با شکمِ پُر، ممکن نیست.

 

پی نوشت:

1) احزاب/ 53؛ «...نه آنکه براى سرگرمى سخن آغاز کنید. هر آینه این کارها پیامبر را آزار مى‏دهد و او از شما شرم مى‏دارد»

2) بحارالانوار، ج 17، ص 32.

3) مفاتیح الجنان، اذن دخول حرمهای شریفه.

4) بحارالانوار، ج 63، ص 332.

5) شرح غرر الحکم،ج 6، صص 370-371.


سر خوش آن عیدی که آن بانی نور                 از کنار کعبه بنماید ظهور

قلب ها را مهر هم عهدی زند                         از حرم بانگ اناالمهدی زند

 


سالروز آغاز ولایت و امامت و زعامت آخرین سحاب رحمت و یگانه ذریه ذخیره دودمان آل طاها، حضرت مهـدی مـوعـود(عج) بر منتظران و چشم انتظــاران ظهــور تبریک و تهنیت باد.


مهدیا!

جانها، شورانگیز از یاد دلربای توست. شقایق های شادی بشر، در شبستان شیدایی تو می کاود و شایسته ترین بندگان خدا، شب ها و روزها، شرط تداوم حیات خویش را در آویختن به شاخه طوبای محبت تو می دانند.

یارا!

دلها به یاد تو می تپد و روشنی نگاه منتظران به افق خورشید ظهور توست ... ای برترین افق برای

پرواز پرندگان آرزو، ای تجلی آبی ترین آسمان امید، ای منتهای برترین خیال هستی، ای آرمان همه

چشم انتظاران، دنیا نیازمند ظهور توست، و قلب انسانها به شوق زیارت روی دلربای تو می تپد.

ای قلب عالم امکان، بیا و گـَرد گامهایت را توتیای چشمانمان قرار ده. بیا که نوای دل انگیز توحیدت را با

گوش جان شنواییم.


*******************


بگذار تا به لهجه باران بخوانمت           مانند عشق از دل و از جان بخوانمت

تا کوهها صدای مرا منتشر کنند           همراه بادهای پریشان بخوانمت

چشمم سفید گشت و تو از ره نیامدی           یعقوب وار، یوسف کنعان بخوانمت

بگذار تا به یمن ظهورت، بهار           بر گوش شاخه های زمستان بخوانمت

آهنگ التهاب سراب است در دلم           بگذار تا به لهجه باران بخوانمت



سامره امشب تماشایی شده


http://s1.picofile.com/file/7277217953/20120201093757984_04.jpg



سامره امشب تماشایی شده

جنت گل هـای زهرایی شده

لحظه لحظه، دسته دسته از فلک

همچو باران از سمـا بارد ملک

می زنند از شوق دائم بال و پر

در حضـور حجت ثانـی عشر

ملک هستی در یم شادی گم است

بعثت است این، یا غدیر دوم است

یوسف زهرا بـه دست داورش

می نهد تاج امـامت بـر سرش

عید «جاء الحـق» مبارک بر همه

خاصـه بـر سـادات آل فاطمه

عید آدم عیـد خاتم آمده

عید مظلومـان عالم آمده

عید قسط و عید عدل و دادهاست

لحظه هـایش را مبـارک بادهاست

عیـد قرآن، عید عترت، عید دین

عیــد زهـرا و امیــرالمؤمنین 

عیــد یــاران فداکار علی است

عید محسن، اولین یار علی است

عیــد فتـحِ «میثـم تمار»هاست

عید عمرو مالک و عمارهاست

عید مشتاقان سرمست حسین

عید ذبح کوچک دست حسین

عید باغ یاسمن های کبود

عید شادیِ بدن های کبود

عید سردار رشیـد علقمه

عید سقـای شهیـد علقمه

عید ثـارالله و هفتـاد و دو تن

عید سربازان بی غسل و کفن

عید هجــده آفتـاب نـوک نی

کرده نوک نی چهل معراج طی

عید طاهـا عید فرقان عید نور

عید قرص مـاه در خاک تنور

عید عزت عیـد مجد و افتخار

عید مردان بـــزرگ انتظـار

آی مهدی دوستـان! عید شمـاست

این شعاع حسن خورشید شماست

آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش

حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش

وعده فیض حضور آید به گوش

مـژده روز ظهـور آیـد به گوش

تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را

کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را

می کشد چون شیر حق از دل خروش

می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش

می برد از دل شکیب کعبه را

می کشد اول خطیب کعبه را

روی او آیینه روی خــداست

پشت او محکم به نیروی خداست

پیش رو خوبان عالم، لشکرش

پشت سر دست دعای مادرش

بـر سـرش عمـامه پیغمبر است

ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است

پرچمش پیراهـن خـون خداست

نقش آن رخسار گلگون خداست

رشته هایش از رگ دل پاک تر

از گل پرپر شده صـدچاک تر

حنجـر او نینـوای زینبین

نعر? او «یا لثارات الحسین»

اشک چشمش خون هفتاد و دو تن

چهره: تصویـر حسین است و حسن

خیمـه اش آغـوش حی دادگر

مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر

عدل از نـور جمـالش منجلی

پــایتختش کوفـه مـانند علی

آسمـان پروانـه ای دور سرش

خلق پندارند خود را در برش

آسمان چـون حلقه در انگشت او

ملک امکان قبضه ای در مشت او

فـرش راه لشکـرش بــال ملک

جــای سم مـرکبش دوش فلک

مکـه را بستانـد از نـا اهل هــا

بشکند پیشانـی از بوجهل هــا

شیعه گردد حکمران در آب و گل

کــوری این بازهـای کــور دل

عیــد موسا و عصا و اژدهاست

عید مرگ فرق? باب و بهاست

ای امـام عصـر عاشورائیـان

ای امیــد آخـر زهرائیــان

ای به عهد مهدویت مهـد مـا

ای نفس هایت دعای عهد ما

عمر ما بی تو بـه سـر آمـد بسی

ای پنـاه شیعـه تـا کی بیکسی

تـو بـه ما بینایی و ما از تو کور

تو به ما نزدیکی و ما از تو دور

ای ز چشـم مـا به ما نزدیک تر

تـا دل دشمـن شـود تاریک تر

چند میثم با تو نزدیک از تو دور؟

سیـدی مـولایی عجـل لظهـور

 


دل نوشته‌ای برای مهدی فاطمه(علیهماالسلام)




امام زمان (عج)
شعبان فرا می رسید، همه خودشان را برای جشن های اعیاد مذکور آماده می کردند تا در نهم ربیع الاول و نیمه ی شعبان، به اوج جشن و سرور و شادمانی خودشان برسند. ما هم به تبع جامه ای که در آن زندگی می کردیم، منتظر بودیم که این روزها فرا برسد تا همرنگ و هم صدا با دیگر محبّان اهل بیت(علیهم السلام)، کوچه ها را چراغانی کنیم، حجله ی امام زمان برپا کنیم، در جشن هایی که مولودی خوانده می شد شرکت کنیم و شاد باشیم از اینکه در جشن تولد و آغاز امامت اماممان شرکت کرده ایم.
در سال های اخیر به خاطر رغبت فراوان و احساس مسئولیت نسبت به اینکه من هم باید برای امامم کاری انجام بدهم و دستی بر آتش داشته باشم، با چند نفر از دوستانم در هیئت متوسلین به حضرت فاطمۀ الزهرا (سلام الله علیها) هر سال در حیاط مسجد جامع حجله ی امام زمان برپا می کردیم، برای طرح سیصد و سیزده هزار صلوات ثبت نام می کردیم، اطراف مسجد را آزین بندی می کردیم و برای شب میلاد و آغاز امامت ، سخنران و مداح دعوت می کردیم. در پایان مراسم هم به همه شربت و شیرینی تعارف می کردیم و می گفتیم الحمدلله که امسال هم جشن با شکوهی برپا شد و به اصطلاح در حریم اهل بیت (علیهم السلام) آبروداری کردیم.

اما آخرین سالی که در چنین حال و هوایی سیر می کردم ، بعد از اینکه با کمک دوستان، وسایل را جمع و جور کردیم، اصلاً درون خودم احساس شادی و رضایت نمی کردم و مدام یک نهیب درونی آزارم می داد. احساس می کردم تنها راهی که می تواند نجاتم دهد، تفکر و تعقل پیرامون این موضوع است که آیا آنچه را که انجام داده ایم مورد رضایت و خواست امام(علیه السلام) بوده است؟ با خودم فکر کردم که اگر امام روی این برنامه ها نظر دارند، چرا حتی اختلافات بین دوستان برطرف نشد؟ چرا مردمی که هر سال در این جشن شرکت می کردند، قبل و بعد از این برنامه ها هیچ تغییری نکردند؟ اگر به قائم آل محمد(صلی الله علیه وآله) می پرداختند، چرا هیچ قیامی درون وجودشان به پا نشد؟ چرا در این مدت هیچ تحولی در من ایجاد نشد و اگر نسبت به سال گذشته ام بدتر نشده باشم، بهتر نشده ام؟ چرا هنوز رفتارهایم تغییر نکرده است؟ چرا عطش ظهور مولایم هر لحظه درون وجودم شعله نمی کشد؟ و چندین چرایی دیگر... .

تا کی می خواهیم برای امام زمان(عج) جشن تولد و آغاز امامت بگیریم و آنطور که خودمان می خواهیم و دوست داریم، در قبال ایشان رفتار کنیم؟! کی می خواهیم رفتار شیعی را جایگزین رفتار محبّانه کنیم؟! آنقدر با فهم و خواست خودمان پیش رفتیم، تا اینکه افسار حبّمان را نیز به دست شیطان سپردیم و او ما را به هرسمتی که می خواهد می کشاند! در حالی که برای امام جشن می گیریم، از امام غافلیم!

هر چه با فطرتم دنبال می کردم، اصلاً رضایت و خواست امام را در این کارها نمی دیدم. تا اینکه دوستی مرا متوجه این موضوع کرد که بجای کوچه و خیابان محلّه و شهرمان، بیائیم کوچه و خیابان دلهایمان را برای امام چراغانی کنیم! تا کی می خواهیم برای امام زمان(عج) جشن تولد و آغاز امامت بگیریم و آنطور که خودمان می خواهیم و دوست داریم، در قبال ایشان رفتار کنیم؟! کی می خواهیم رفتار شیعی را جایگزین رفتار محبّانه کنیم؟! آنقدر با فهم و خواست خودمان پیش رفتیم، تا اینکه افسار حبّمان را نیز به دست شیطان سپردیم و او ما را به هرسمتی که می خواهد می کشاند! در حالی که برای امام جشن می گیریم، از امام غافلیم! در حالی که برای امام شادی می کنیم، از امام غافلیم! در حالی که به زعم خودمان داریم به اماممان می پردازیم، حجابهای درون وجودمان را در مقابل نور امام(علیه السلام) قطورتر می کنیم! به جای اینکه به اصلاح ایمانیّات، تفکرات و اخلاقیات و رفتارهایمان بپردازیم، خودمان را مشغول انجام یکسری رفتارهای کم قیمت کرده ایم! شیعه کسی است که به دنبال برپایی ظهور مولایش باشد، نه اینکه دست به زانو بنشیند به امید اینکه روزی مولایش ظهور کند. شیعه ی حقیقی کسی است که آنچنان ابعاد وجودی اش بر اساس خواست امامش شکل گرفته، که هیچ تاریکی و حجابی در مقابل نور امام درون وجودش نیست؛ مانند سلمان(ره) که امام(علیه السلام) به ایشان می فرمایند: « یا سلمان إنّ غائبنا لم یَغب » ؛ یک شیعه ی حقیقی اول به دنبال ظهور امام درون وجود خودش می گردد!

با خودم فکر کردم که چگونه می توانم کوچه های دلم را برای امام چراغانی کنم! مگر می شود بدون اتصال به منبع نور، چراغی را روشن کرد؟! مگر بجز امام در عالم نوری هست که بتوانم با اتصال به آن ، وجودم را نورانی کنم؟! اگر حتی یکی از ایمانیّات من جزء ایمانیات مهدوی باشد، همان یک ایمان می شود چراغی که وجودم را روشنی خواهد بخشید! پس تا ایمانیاتم، تفکراتم، اخلاقیاتم و رفتارهایم مهدوی نباشد، هیچ چراغی درون وجودم روشن نخواهد شد و هیچ تاریکی و ظلمتی از وجودم رخت بر نخواهد بست !!!....

خدایا ایمانیّاتمان را ایمانیّات مهدوی قرار بده!

خدایا تفکراتمان را تفکرات مهدوی قرار بده!

خدایا اخلاقیاتمان را اخلاقیات مهدی قرار بده!

خدایا ما را جزء برپا کنندگان ظهور مولایمان قرار بده!



اناالمهدى

http://s1.picofile.com/file/7277213438/20120201093757609_02.jpg


انا المهدى؛ من موعود زمانم، صاحب عصر، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا.

من مهدى، قائمه گیتى، خرد هستى و ادامه خدایم.

شکیب شما در سراشیب عمر. میوه باغ آفرینش، فراخى آسمانها و نجابت زمین.

من گریه‏هاى شما را مى‏شناسم.

با انتظار شما هر شام دیدار مى‏کنم.

نغمه‏گر ندبه‏هاى شما در میان کاج هاى غیبتم.

اشک هاى شما آینده من است.

دلتنگی هاى من، گشایش بخت ‏شماست.

من موى گره در گرهم را نذر پریشان شمایان کرده‏ام .

انا المهدى؛ من موعود زمانم، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا.

با من از همه آنچه در دل دارید بگویید.

از گرانى بار انتظار؛

از تیرگى شبهاى غیبت؛

از هیمنه جور؛

از هیبت گناه، از فریب سراب، از دروغ خنده‏ها و از دورى اقبال.

من با ندبه‏هاى شما مى‏بالم.

من تنگى دل شما را مى‏شناسم.

من برق چشم شما را مى‏ بینم .

گرمى دست‏هاى شما، چراغ خیمه صحرایى من است.

انا المهدى؛ من موعود زمانم، صاحب عصر، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا.

از دورى و دیرى با من بگویید. جز من کسى حرف شما را باور نمى‏کند.

جز من کیست که بداند روزگار شما چگونه روزگارى است؟

جز من کیست که بداند زخم شما، شکوفه کدام غم است؟

گریه شما، جارى چه اندوهى است؟

و خنده شما تا کجا شکوهمند است؟

مرا باور کنید.

من تنهایى شما هستم.

اسب آرزوهاى شما، تنها در چمن ظهور من چابک است.

پرنده امید شما را من پرواز مى‏دهم.

و آشناترین رهگذر شهر شما منم.

اناالمهدى؛ من موعود زمانم، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا.

مرا بخوانید و بخواهید.

مرا تا صبح ظهور، انتظار کشید.

مرا که چون پدران روستایى، با دستمالى از مهربانى به سوى شما مى‏آیم.

با یک سبد انار؛

یک طبق سیب؛

و یک سینه سخن.

من شما را از گریه‏هاى شما مى‏شناسم و شما مرا از اجابت‏هایم.

امسال، باران گرسنه خاک است.

ابرها دیگر نمى‏بارند.

خورشید به ناز نشسته است.

بهار خرمى نمى‏کند.

آیا از یاد برده‏اند که شما جمعه‏ شناسان هفته انتظارید؟

نمى‏دانند شما شب ها مرا به خواب مى‏بینید؟

و روزها

زمین را با آهن اندوه مى‏شکافید؟

امسال زمین رکاب نمى‏دهد،

و گریه انتظار، شما را امان.

من مى‏آیم، که هر سال، بهار آمدنى است.

من مى‏آیم که سفره شما بى ‏نان نباشد.

و هفته شما، بى ‏جمعه.

اناالمهدى؛ من موعود زمانم. صاحب عصر، قائمه گیتى، خرد هستى، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا.

اناالمهدى

 

هدایت‏های حضرت مهدی (عج)


وجود امام زمان(عج)، هر چند غایب‏اند، دو گونه فایده‏ تکوینی و تشریعی دارد. فائده‏ تشریعی وجود آن حضرت، بر سه گونه است. مهم‏ترین آن هدایت‏ خلق است و مشهورترین لقب آن حضرت، یعنی «مهدی‏»، بر آن دلالت می‏کند این هدایت‏ها به سه دوره تقسیم شده است: 1- از ولادت تا پایان غیبت صغرا 2- دوران غیبت کبرا 3- هدایت‏های پس از ظهور .

این مقاله، به پنج نمونه از هدایت‏های دوره‏ نخست پرداخته است .

سلیمان اعمش می‏گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: «چگونه مردم از حجت غایب بهره می‏برند؟» فرمود: «همانگونه که از آفتاب زیر ابر بهره می‏برند.» (1)

در این روایت، امام غایب، به آفتاب زیر ابر تشبیه شده و فوائد او به فوائد آفتاب پنهان در زیر ابر . پس در این تشبیه، دو وجه شباهت وجود دارد: یکی، اصل بهره‌برداری مردم از نور و گرما و اشعه‏ مفید خورشید است که در روزهای ابری بر زمین می‏تابد و دیگری کمتر بودن مقدار آن بهره نسبت ‏به روزهای آفتابی است.

همانگونه که در روزهای آفتابی، بهره‏ مردم از آفتاب، بیشتر است، در عصر ظهور، بهره آنان از برکات وجود امام معصوم، بیشتر‏ خواهد بود .

البته، برکات و فوائدی که از حجت غائب، امام مهدی، روحی فداه، به جهان خلقت و مردم می‏رسد، بحث مهمی است، ولی ما، در مقام استقصای این بحث نبوده و تنها برای روشن شدن موضوع مقاله، به بررسی آن می‏پردازیم اینک، با نگاهی به دلایل عقلی و نقلی، این فوائد را بر دو گونه می‏یابیم: (2)

1- فواید تکوینی

امام زمان علیه السلام، به عنوان یکی از چهارده معصوم، علت غایی آفرینش انسان و جهان است؛ زیرا، همانگونه که مخلوقات، در پیدایش خود، نیازمند علت غایی هستند، در تداوم خلقت نیز به آن محتاج‏اند؛ یعنی، لطف و عنایت‏ خداوند متعال، به خاطر وجود یکی از آن حضرات بر روی زمین است. در زیارت جامعه آمده است:

«بکم فتح الله و بکم یختم و بکم ینزل الغیث و بکم یمسک السماء ان تقع علی الارض ... .»

ذکر این فوائد، خارج از هدف این مقاله است .

2- فواید تشریعی

ما، در این مقاله، به سه گونه‏ فواید اشاره می‏کنیم:

الف) احکام ولایی؛ آن حضرت، گاهی به واسطه‏ افرادی خاص، در مسائل مهم، حکم نهایی را بیان فرموده و گاه بی واسطه، حکم و اختلافی را برطرف کرده است. این گونه احکام، مخصوصا، در عصر غیبت صغرا، نمونه‏های زیادی دارد .

ب) دعا یا استغفار آن حضرت برای مؤمنان و صالحان و مستضعفان و یا لعنت ایشان بر کافران و ظالمان؛ به این فایده، در روایات «عرض اعمال بندگان بر امام زمان علیه السلام‏» تصریح شده است. نیز دعاهایی که آن حضرت در شب قدر و عرضه‏ مقدرات سالانه بر ایشان، برای افراد شایسته می‏کند، از این دسته است .

ج) هدایت‏های عمومی و خصوصی آن حضرت به ره‌جویان و حق‌طلبان در عصر غیبت صغرا و کبرا؛ هدایت عمومی و جهانی‌شان، پس از ظهور، مهم‏ترین فایده‏ وجودی آن حضرت است، به همین جهت، مشهورترین لقب آن حضرت - که در روایات متواتر آمده - «مهدی‏» است . هر چند همه‏ امامان ما، «مهدی‏» هستند، همان طور که همه‏ آنان، سجاد و باقر و صادق و کاظم و رضا و تقی و نقی هستند، ولی این صفت، به صورت ویژه، بر خصوص امام دوازدهم «موعود منتظر» اطلاق شده است .

امام زمان علیه السلام

در این که لقب مذکور، به معنای اسم مفعول است ‏یا به معنای فاعلی، دو نظر وجود دارد. روایت جابر از امام محمد باقر علیه السلام نظر نخست را تایید می‏کند؛ زیرا، در آن آمده است:

«انما سمی المهدی لانه یهدی الی امر خفی ... .» (3)

از این روایت استفاده می‏شود که «مهدی‏» به معنای اسم مفعول است، ولی گاهی اسم مفعول، به جهت مبالغه، به معنای اسم فاعل می‏آید، مانند «محصن‏» به معنای «شخصی عفیف و خویشتن‌دار.» در این جا نیز «مهدی‏» به معنای «هادی‏» است. البته کسی که از هر جهت هدایت ‏شده باشد؛ هادی همه جانبه نیز خواهد بود . حکمت اختصاص این لقب به امام زمان علیه السلام آن است که علاوه بر علوم و انواری که خداوند به همه‏ ائمه علیهم السلام عنایت فرموده، الطاف و هدایت‏های ویژه‏ای به آن حضرت دارد که پس از ظهور، مردم جهان را با همه‏ تنوع فکری و تفاوت نژادی و فرهنگی، به زیر فرمان خدای متعال رهبری می‏کند و راه سعادت را به همگان نشان خواهند داد. از این رو، طبری، در دلائل الامامة، از انس ابن مالک نقل می‏کند که:

روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نزد ما آمد. وقتی علی علیه السلام را دید، دست ‏بر دوش او گذاشت و فرمود: «ای علی! اگر از دنیا جز یک روز باقی نماند، خداوند، آن روز را آن قدر طولانی کند که مردی از نسل تو به حکومت ‏برسد که به او «مهدی‏» گفته می‏شود. او، به سوی خدای عزوجل هدایت می‏کند، و عرب به واسطه‏ او، هدایت می‏شود، چنان که تو - یا علی! - کافران و مشرکان را از گمراهی نجات دادی و هدایت کردی ... (4)

از این روایت استفاده می‏شود که این لقب، به معنای اسم فاعل است، ولی بهتر آن است که بگوییم، این لقب شریف، به هر دو معنای اسم فاعلی و اسم مفعولی، در حق آن جناب آمده است .

آری، او، هدایت ‏یافته‏ کامل و هدایت کننده‏ تمام عیار بشر از جانب پروردگار جهان است .

قبل از بیان مصادیق این هدایت‏ها، لازم است ‏به دو نکته اشاره کنیم:

1- در عصر غیبت کبرا، مردم، موظف‏اند برای تشخیص وظایف شرعی، یا خود به کتاب و سنت مراجعه کنند و یا از مجتهدان متخصص تقلید کنند، و هیچ نظر و حکمی، با ادعای صدور آن از امام غایب اعتباری ندارد. این قاعده‏ مسلم، به مقدار زیادی، مانع فرصت‏طلبی شیادان و توطئه‏ دشمنان و هرج و مرج فرهنگی شده است .

ادامه مطلب ...

برای ظهور امام زمان(عج) چگونه مهیا شویم؟




نصرت و یارى حضرت قائم علیه السّلام با مرابطه

در «کافى» روایت شده از حضرت صادق(علیه‌السلام) که در بیان این آیه فرمود :«اِصبِرُوا عَلى الفرائض و صابروا علی المصائب و رابطو علی الائمة(علیهم‌السلام)»؛ بر سختى انجام واجبات صبر کنید، و یکدیگر را در صبر بر مصائب امر کنید؛ و تسلیت دهید، و براى ائمّه(علیهم‌السلام) مرابطه نمایید یعنى در مقام نصرت و موالات آنها باشید.

 

اقسام مرابطه

مرابطه بر دو قسم است:

قسم اوّل: که معهود است در احکام ظاهرى شرعى؛ آن است که جمعى از مسلمین و از اهل ایمان در مرزهاى ممالک اسلامى آماده باشند براى دفع دشمنان؛ که داخل در بلاد مسلمین نشده و هجوم بر آنها نیاورند .

و نصرت بودن این کیفیّت واضح است، زیرا این هم ــ یعنى دفع شر دشمنان دین و اهل آن و حفظ اسلام و مؤمنین ــ از امورى است که راجع به وجود مبارک امام(علیه‌السلام)، پس سعى در آن به هر وجه و هر درجه‌اى از درجات آن؛ نصرت و یارى آن حضرت(علیه‌السلام) است، هم نسبت به وجود مبارکش که رفع سختى و مشقّتى از ایشان نموده، و هم نسبت به عزّ و شرف ایشان، چرا که در غلبه مشرکین؛ آثار ایشان از بین مى‌رود، و در غلبه اهل دین؛ احیای امر و ظهور آثار و شئونات ایشان مى‌شود، و هم یارى ایشان است نسبت به متعلّقان و دوستان ایشان که از شرّ دشمنان از نظر جان و مال و عرض و دین حفظ مى‌شوند.

قسم دوّم :از مرابطه این است که مؤمنین در هر حال منتظر فرج ائمّه دین(علیهم‌السلام) باشند، و در تسلیم و اطاعت امر آنها و صبر بر طول زمان ظهور و فرج، و در آنچه در حال استتار آنها و امر آنها است ـ از ابتلائات ـ ثابت قدم باشند، و در این حال در حدّ امکان اسباب جهاد و اسلحه ـ و لو یک تیرى باشد ـ مهیّا نمایند، و قلباً عزم بر یارى ایشان در هنگام ظهور داشته باشند، و از نظر ظاهرى و جسمى هم در امر آنها ثابت قدم باشد .

و از شواهد بر این قسم و بر کمال فضل آن، روایتى است که در «روضه کافى» از ابوعبدالله جعفى نقل شده که جعفى گوید:

حضرت امام محمّدباقر(علیه‌السلام) فرمود: مرابطه در نزد شما چند روز است؟

گفتم : چهل روز .

فرمود:لکن مرابطه ما مرابطه ایست که همیشه روزگار است، و هر کس مرابطه نماید در راه ما ــ یعنى براى یارى ما اسبى را مهیّا نماید ــ براى او به اندازه دو برابر وزن آن ثواب و پاداش است، مادامى که آن را نگاه داشته، و هر کس براى یارى ما سلاحى را ــ یعنى اسباب جنگى را ــ مهیّا کرده و نگاه دارد؛ براى او ثوابى به اندازه وزن آن است، مادامى که نزد او هست .

و نیز در «بحارالانوار» از «غیبت نعمانى» روایت شده که امام صادق(علیه‌السلام) فرمود:

 هر یک از شما براى ظهور قائم(علیه‌السلام) ابزار جنگی مهیّا کنید، اگر چه یک تیر باشد، امید است همین که این نیّت را داشته باشد، حقّ تعالى او را از اصحاب و یاوران او قرار دهد.

بعضى از این امور مباح در بعضى از مقامات فضل و شرافت پیدا مى‌کنند، و اجر و ثواب بر آن مترتّب مى‌شود، بدون آن که در آن قصد عبادت کند، مثل خواب عالم که عبادت است، و این از جهت شرافت علم او است، و مثل خوابیدن شخص روزه‌دار که از جهت شرافت روزه است، و مثل خوابیدن در ماه مبارک رمضان که از جهت شرافت آن ماه شریف است، و امثال آنها .

افعال انسان در مقام رتبه ثواب و اجر

بنابر آنچه در معناى مرابطه ذکر و نیز از حدیث امام محمّدباقر(علیه‌السلام) و احادیث دیگر استفاده مى‌شود، ظاهر مى‌گردد که تقوا و برخی امور دیگه مرابطه محسوب مى‌شوند؛ به این بیان که: افعال صادره از انسان در مقام ترتّب اجر و ثواب بر آنها، بر چهار قسم است :

1- افعالى است که ذاتا جنبه عبادى ندارند، یعنى در جمله عبادات متعارف و معیّن در شرع محسوب نمى‌شوند، پس اجر و ثوابى هم بر آنها مترتّب نمى‌شود، مگر در حالتى که در آنها قصد عبادت بشود، و به یک عنوان از عناوین عبادت او را در آورند.

و این قسم مثل کلیّه اُمور مباح ــ  مانند خوردن و آشامیدن و خواب و رفت و آمد و معاشرت و امثال آنها ــ هر گاه در مقام مقدّمه امر مستحبى یا واجبى واقع شوند در آنها قصد عبادت کند؛ اجر و ثواب بر آن مترتّب شده؛ و از عبادات محسوب مى‌شود، مثل آن که چیزى را بخورد یا بیاشامد، یا مباحى را انجام دهد از جهت خواهش یا شادی مؤمنى؛ که در این حال استحباب پیدا مى‌نماید، و فضل و اجرهاى بزرگ و مهم بر آن مترتب مى‌شود، یا آنکه مقدارى که به حدّ ضرورت است از خوردنی و نوشیدنی و خواب یا معاملات را از جهت رفع ضرورت از جهت مقدمه عمل به فرائض و تکالیف الهی بجاى آورد، پس در این حال عنوان وجوب پیدا مى‌کند.

بعضى از این امور مباح در بعضى از مقامات فضل و شرافت پیدا مى‌کنند، و اجر و ثواب بر آن مترتّب مى‌شود، بدون آن که در آن قصد عبادت کند، مثل خواب عالم که عبادت است، و این از جهت شرافت علم او است، و مثل خوابیدن شخص روزه‌دار که از جهت شرافت روزه است، و مثل خوابیدن در ماه مبارک رمضان که از جهت شرافت آن ماه شریف است، و امثال آنها .

قسم دوّم: افعالى است که صورت عبادت دارد، ولکن اگر در آنها قصد عبادت نکند عبادت نمى‌شود و اجر و ثوابى بر آن مترتّب نمى‌شود، و این قسم مثل همه عبادات ــ مانند روزه و نماز ــ مى‌باشد که هر گاه قصد قربت در آن نشود از عبادت بودن خارج مى‌شوند، اگر چه ظاهرا عبادت است بر حسب آنچه در تفصیل نیّت در کتب فقهى بیان شده است .

قسم سوّم : افعالى است که خصوصیّتى دارد که ذاتا محبوب الهى است، ولو آنکه قصد قربت در آن نشود، و با قصد قربت افضل و اکمل خواهد شد، مثل احسان کردن که آن ذاتا امرى محبوب و مطلوب است حال از هر کس که صادر شود ـ ولو از کافر باشد ـ جزاى خیرى مترتّب بر آن مى‌شود چه در دنیا و چه در آخرت، ولو به تخفیف عذاب باشد .

اما هر یک از امور مزبور که فى نفسه از جمله عبادات باشد، که جنبه عبادى آن به غیر عنوان نصرت باشد، به حسب مصداق خارجى آن، چون تقوا و همه فرائض الهى، یا از جمله عباداتى باشد که عنوان نصرت هم قهراً بر آن مترتّب مى‌شود ولو بدون قصد آن ــ  مثل هدایت جاهلین و امر به معروف و نهى از منکر ــ پس در این نوع هر گاه بنده بالخصوص قصد نصرت و یارى نماید، این موجب کمال درجه اجر و ثواب او به چندین برابر مى‌شود.

پس در این قسم هر گاه بنده مؤمن اقدام کند، و قصد قربت هم در آن بنماید؛ موجب کمال اجر و ثواب آن مى‌شود، و وسیله ارتفاع مقام او در درجات عالی بهشت مى‌شود .

قسم چهارم: افعالى است که در عنوان و مصداق خارجى یک عمل است، ولکن به حسب نیّت و قصد اگر انسان مصداق اعمال متعدد قرار دهد؛ پس اجر و ثواب کامل هر یک را دریابد . مثل آن که شخصى مؤمن باشد، سیّد باشد، عالم باشد، مضطرّ هم باشد، پس احسان به او در عنوان و مصداق خارجى یک عمل است، ولکن عنوان احسان به مؤمن، و احسان به ذریّه رسول خدا(صلى الله علیه و آله)، و احسان به عالم، و احسان به مضطرّ، و احسان به مظلوم، و اگر رحمیّت هم باشد؛ احسان به رحم است، و هر چه از این عنوان‌ها باشد؛ هر کدام عمل و عبادتى مستقل است که هر گاه انسان به هر یک در هر مورد خاصّى اقدام کند؛ اجر کامل دارد، ولکن ممکن است در چنین موردى همه آن عناوین را قصد کند، و اجر هر یک را کاملا دریابد .

بنابراین این اعمال در جهت یاری حضرت ولى عصر(علیه‌السلام) است. یعنی هر گاه عملی ذاتا از اُمور مباح باشد؛ به واسطه همان که قصد نماید در آن حصول نصرت ولى عصر(علیه‌السلام) را در مقامى که امید حصول آن باشد، عمل او نصرت آن حضرت مى‌شود، و عنوان مرابطه پیدا مى‌کند، و بوسیله آن داخل در انصار ایشان و مرابطین در امر ایشان مى‌شود، و فضیلت نصرت و مرابطه با ایشان را در مى‌یابد، خصوصاً در حالى که در خارج هم اثر نصرت بر آن مترتّب شود .

اما هر یک از امور مزبور که فى نفسه از جمله عبادات باشد، که جنبه عبادى آن به غیر عنوان نصرت باشد، به حسب مصداق خارجى آن، چون تقوا و همه فرائض الهى، یا از جمله عباداتى باشد که عنوان نصرت هم قهراً بر آن مترتّب مى‌شود ولو بدون قصد آن ــ  مثل هدایت جاهلین و امر به معروف و نهى از منکر ــ پس در این نوع هر گاه بنده بالخصوص قصد نصرت و یارى نماید، این موجب کمال درجه اجر و ثواب او به چندین برابر مى‌شود، علاوه بر آن که اجر و ثواب کامل آن عناوین دیگر هم که خود آن اعمال دارند؛ در مى‌یابد، پس بواسطه همین قصد نصرت، همه آن امور عنوان مرابطه پیدا مى‌نمایند، و اجر کامل آن بر هر یک از آنها مترتب مى‌شود .


برگرفته از شیوه‌هاى یارى قائم آل محمد(علیهم‌السلام)، مرحوم آیت الله میرزا محمدباقر فقیه ایمانى.


شرایط اجتماعی عصر میلاد


دوران 250 ساله امامت شیعی که با وفات پیامبر گرامی اسلام (ص) در سال 11ق. آغاز گردید و با شروع غیبت صغرا و

امام زمان (عج)

 قطع رابطه مستقیم امام معصوم(علیه السلام) با جامعه اسلامی در سال 260 ق. پایان پذیرفت، به مقاطع مختلف با ویژگی ها و خصوصیات متفاوت قابل تقسیم است.

در این میان دوران چهل ساله امامت امام هادی و امام عسکری علیهما السلام که از سال 220 ق. آغاز و تا سال 260 ق. امتداد می یابد، به لحاظ واقع شدن در آستانه دوران غیبت صغرا، جایگاه خاصی داشته و از ویژگی های متفاوتی برخوردار است.

یکی از ویژگی های این دوران شدت مراقبت و محدودیت های فراوانی است که از سوی حکّام جور نسبت به این دو امام بزرگوار اعمال می شد. اگرچه حاکمان ستم پیشه اموی و عباسی همواره بیش ترین سخت‌گیری ها را نسبت به امامان شیعه روا می داشتند و آنها را از هر جهت در تنگنا قرار می دادند، امّا در دوران امامت حضرت هادی و حضرت عسکری علیهما السلام این سختگیری ها شدت بیشتری گرفت و محدودیت های بیشتری برای این دو امام ارجمند در نظر گرفته شد تا آنجا که در سال 243 ق. به دستور متوکل عباسی، حضرت هادی (علیه السلام) به اجبار از مدینه به سامرا (عسکر) که در آن زمان مرکز خلافت بود، آورده شدند و تا زمان شهادت، یعنی سال 254 ق. در این شهر تحت نظر قرار داشتند.1

حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) نیز بیش از نیمی از ایام عمر شریف خود را در سامرا گذراندند و از سال 243 ق. که در سن یازده سالگی به همراه پدر به این شهر آمدند، تا سال 260 ق. که چشم از جهان فرو بستند، امکان خروج از این شهر را نیافتند.

امّا علت این همه سختگیری نسبت به این دو امام بزرگوار چه بود؟ و چرا دشمنان اهل بیت (علیه السلام) تا به این حد این پدر و پسر را در تنگنا قرار داده بودند؟

حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) خود در تحلیل علل و انگیزه های برخورد شدید حاکمان ستم پیشه با ائمه اهل بیت (علیه السلام) می فرماید: بنی امیه و بنی عباس به دو دلیل شمشیرهایشان را بر ضدّ ما افراشتند: نخست اینکه آنها می دانستند هیچ حقی در خلافت ندارند، و به همین دلیل همواره در هراس بودند که مبادا ما در پی به دست آوردن خلافت و برگرداندن آن به جایگاه اصلی اش برآییم ؛ و دوم اینکه، آنها بر اساس روایات متواتر این موضوع را می دانستند که پادشاهی گردنکشان و ستم پیشگان به دست قائم ما از بین خواهد رفت و تردیدی هم نداشتند که آنها از جمله گردنکشان و ستم پیشگان هستند، از همین رو برای کشتن خاندان رسول خدا(ص) و از بین بردن نسل او به تلاش وسیعی دست زدند، بدان امید که با این کارها بتوانند جلوی تولد قائم را بگیرند یا او را به قتل برسانند.

با این تدبیر حضرت عسکری(علیه السلام)، اگرچه تا مدت کوتاهی پس از وفات ایشان، شیعیان دچار حیرت شده و در میان آنها اختلاف به وجود آمد، امّا پس از آن، همه کسانی که در پیروی از اهل بیت (علیه السلام) اخلاص داشتند و در قلبشان مرض و نفاقی وجود نداشت، آخرین حجّت حق را شناختند و از طریق نواب خاص با ایشان ارتباط برقرار کردند.

امّا، خداوند از اینکه امر خود را بر یکی از آنها آشکار سازد پرهیز داشت و می خواست نور خودش را بر خلاف میل کافران به حد تمام برساند.2

با توجه به شرایط و موقعیتی که حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) در آن قرار داشت، روشن است که موضوع تعیین و انتخاب جانشین آن حضرت، یعنی آخرین امام از نسل پیامبر اکرم (ص) که بر اساس روایات تردید ناپذیر بنیاد ظلم و بیداد را برخواهد کند، از چه اهمیت و حساسیتی برخوردار است.

امام زمان(عج)

اگر دشمنان اهل بیت (علیه السلام) کوچک ترین ردّ پایی از فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) و جانشین ایشان به دست می آوردند، قطعاً در پی نابودی آن حضرت برمی‌آمدند و اجازه نمی دادند که سلسله امامت استمرار پیدا کند. بنابراین چاره ای جز مخفی نگه داشتن موضوع تولد آخرین حجّت حق نبود، و این پنهان کاری تا حدی بود که تا لحظه تولد ایشان نزدیک ترین خویشاوندان حضرت عسکری (علیه السلام) نیز هیچ اطلاعی از این موضوع نداشتند.3

پنهان کاری شدیدی که در موضوع تولد حضرت مهدی (علیه السلام) اعمال می شد اگرچه برای حفظ جان آن حضرت لازم بود، امّا از سویی دیگر ممکن بود که باعث سرگردانی و حیرت شیعیان پس از درگذشت امام حسن عسکری (علیه السلام) گردد، لذا امام یازدهم از همان لحظه تولد، یاران خاص خود را در جریان قرارداده و به آنها اطمینان دادند که در موضوع جانشینی ایشان هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد.

با این تدبیر حضرت عسکری (علیه السلام)، اگرچه تا مدت کوتاهی پس از وفات ایشان، شیعیان دچار حیرت شده و در میان آنها اختلاف به وجود آمد، امّا پس از آن، همه کسانی که در پیروی از اهل بیت (علیه السلام) اخلاص داشتند و در قلبشان مرض و نفاقی وجود نداشت، آخرین حجّت حق را شناختند و از طریق نواب خاص با ایشان ارتباط برقرار کردند.

با همه تفاصیلی که گذشت عده ای از مخالفان شیعه در پی این هستند که با طرح شبهاتی در اصل تولد امام عصر(علیه السلام) ایجاد تردید کنند و چنین القا نمایند که از نظر تاریخی نمی توان تولد آن حضرت را اثبات کرد. در حالی که اگر این به اصطلاح پژوهشگران تاریخی، خالی از هرگونه غرض سیاسی و تنها به انگیزه دستیابی به حقیقت به منابع و کتاب هایی که در سال های نزدیک به دوران غیبت صغرا تألیف شده اند، مراجعه می‌کردند؛ درمی یافتند که هیچ جای تردیدی در موضوع تولد امام دوازدهم وجود ندارد.

چنان که شیخ مفید (336 ـ 413 ق.) در این باره می گوید:

روایاتی که در اثبات [امامت] فرزند حسن [عسکری] (علیه السلام) وارد شده اند به گونه ای هستند که با آنها راه هرگونه عذر و بهانه بسته می شود.4



1. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 501، ح 7؛ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 309 - 312. شایان ذکر است که برخی از اهل تحقیق سال 234 ق. را به عنوان سال ورود حضرت هادی (علیه السلام) به سامرا ذکر کرده اند. ر.ک: صدر، سید محمد، تاریخ الغیبه الصغری، ص107 - 108.

2. حر عاملی، محمد بن حسن، إثبات الهداه، ج 3، ص 570، ح 685.

3. ر.ک: مفید، همان، ص 336.

4. همان، ص 346 - 345. کلینی، همان، ص 533، ح 12.

 

شیوه برخورد امام با مخالفان و پیروان ادیان!!


امام زمان علیه السلام

از مسائل نیازمند به بحث, روش برخورد امام با مخالفان است. جایگاه سایر ارباب مذاهب و مکاتب در حکومت امام کدام خواهد بود. به تعبیر دیگر مقصود از حکومت جهانی واحد که امام منادی آن است چیست؟ آیا وحدت دین مقصود است یا وحدت حکومت. در هر صورت, رفتار امام با اهل کتاب یا با دیگر مسلمانان غیر معتقد به مذهب امام چگونه است؟

مخالفان امام به چند دسته تقسیم می شوند.

1 . مخالفان سیاسی و مذهبی مسلمان.

2 . اهل کتاب.

 3 . مستکبران.

دسته اوّل: در ذهن برخی از شیعیان, این اندیشه وجود دارد که در حکومت امام که مروج مسلک اهل بیت است, سایر ارباب مذاهب, جایی نخواهند داشت و همه آنان می بایست به ولایت علی (علیه السلام) گردن نهند. روش مهدی, با روش جدش , پیامبر و علی (علیه السلام) در برخورد با مخالفان متفاوت است. آنان, مأمور رحمت بودند و گذشت و مهدی, مأمور انتقام. اگر علی در برخورد با مخالفان مذهبی و سیاسی گذشت می کرد و از کردار افرادی مثل شورشیان بصره و یا خوارج می گذشت, بر اثر نبودن شرایط انتقام بود, ولی در حکومت مهدی, مانعی برای شدت عمل با مخالفان وجود ندارد. دلیلی که ممکن است برای این مطلب ارائه کرد, روایاتی است که دلالت دارد روش برخورد مهدی (علیه السلام) با مخالفان, با روش برخورد علی (علیه السلام) با مخالفان بصری تفاوت دارد.

در روایت معلی بن خنیس از امام صادق چنین آمده است:

آیا روش قائم برخلاف سیره علی (علیه السلام) است؟ فرمود: بلی. علی بعد از دست یافتن بر مخالفان, آنان را بخشید, چون می دانست دشمنان, پس از او بر شیعیانش مسلط خواهند شد. ولی قائم, با مخالفان با شمشیر رو به رو می شود, چون می داند دشمنان هرگز بر پیروان او, مسلط نخواهند شد.1

این روایت و مانند آن, تا چه حد دلالت بر مقصود دارند؟

مروری بر روایات سیره مهدی (علیه السلام), نشان می دهد, در نظام آن حضرت, آزادی مذهب وجود دارد و مسلمانی به جرم داشتن عقیده مخالف, مجازات نمی شود و مخالفان مذهبی, حق اظهار عقیده دارند, به چند دلیل:

امام زمان, پیروان ادیان آسمانی را مجبور به ترک دین نمی کند و اگر آنان مسلمان می شوند, از روی رغبت و مشاهده اسلام ناب و فرود آمدن عیسی(علیه السلام) است.

پس مقصود از آیه (لیظهر علی الدین کله) حکومت جهانی واحد است, نه وحدت دین.

1. در هیچ روایتی از منابع شیعی چنین مطلبی نقل نشده است که مهدی (علیه السلام) مخالفان را به ترک مذهب و پذیرش ولایت علی (علیه السلام) وا می دارد. تنها در مواردی که از شدت عمل سخن به میان آمده, برخورد با ناصبی ها و معاندان اهل بیت است2 و بس. و ناصب, نه هر مخالف و غیر موافق عقیده و مسلک اهل بیت, کسی است که دشمنی با علی و دیگر امامان (علیه السلام) را در سینه پرورانده و از اظهار سب و دشمنی ابائی ندارد و در فقه شیعه, سَبّ علی و ائمه, حکم سبّ پیامبر را دارد.

امام زمان علیه السلام

2 . امام, در همه مراحل دعوت و فعالیت, به تبیین اهداف و علل اقدامات خود می پردازد و نقطه ابهامی را برای مردم باقی نمی گذارد. مخالفان سیاسی و مذهبی, با استفاده از جوّ آرامی که امام ایجاد می کند, به بیان مواضع خود می پردازند و جواب می شنوند. از جمله, در منزل ثعلبیه, یکی از بزرگان بنی هاشم, به سیره امام انتقاد می کند و خواهان دلیل شرعی برای آن می شود.

امام, بر خلاف برخی از مأموران که خواهان شدت عمل با این گونه انتقاد گرانند, به آرامی پاسخ می دهد و با استدلالهای مستند به سیره پیامبر, او را با خود همراه می سازد.3

3. امام, تنها با مخالفان مذهبی و سیاسی که مسلحانه علیه امام و برنامه هایش بپاخیزند, برخوردی قهر آمیز دارد. در مورد آنان نیز, از جاده انصاف بیرون نمی رود و با آنان مدارا می کند. حضرت, پیشاپیش با مخالفان اتمام حجت می کند و به قرآن و سنت پیامبر, با ایشان به گفت و گو می نشیند. در مواردی که دشمن, کینه خود را آشکار می سازد و, جنگ را می آغازد و دست به خون یاران مهدی می آلاید, امام دستور مقابله می دهد. 4

امّا در پاسخ آنان که به این روایت استدلال کرده اند باید گفت: امام, روش علی (علیه السلام) را در مقابله با شورشیان بصره, در پیش ندارد اولاً, روایت در مورد مخالفان نظامی و پیمان شکنان است, نه مطلق مخالف. و این حق به امام داده شده است که برای شکستن شوکت مخالفان و جلوگیری از اجتماع دوباره آنان, فراریان را تعقیب کند و مجرمان را مجازات, چنانکه شیوه علی (علیه السلام), در نبرد صفین بر آن بود. 5

ثانیاً, روایت بر فرض درستی سند معارض است با سخن دیگری از امام صادق که می فرماید:

منادی امام, فریاد برمی دارد فراریان را تعقیب نکنند و مجروحی را نکشند. بمانند روش علی (علیه السلام) با بصریان, با آنان روبه رو می شود.6

در مورد دیگر, امام برای دعوت مسلمانان مکه نماینده ای می فرستد, فرستاده حضرت, برای آنان سخن می گوید و به کتاب خدا و سنت پیامبر احتجاج می کند. گروهی از مخالفان, در کنار کعبه او را می کشند. امام, خود به مکه می آید برای آگاهی بیشتر مردم, به تفصیل برایشان سخن می گوید و بر کتاب خدا و سنت پیامبر از آنان بیعت می گیرد و متعرض کس نمی شود. 7

دشمنان حضرت, جاهلان بی بصیرتند که مشعلداران تحجرند و با فهم وارونه از دین و یا ضعفهای اخلاقی, آلت دست دشمنان حضرت واقع می شوند و به همراهی منافقان و مشرکان خودخواه, با امام درگیر می شوند.

در روایت دیگر, حضرت پس از آمدن به مکّه, تنها کشندگان فرستاده خود را مجازات می کند و چیزی بر آن نمی افزاید. 8

این روایتها, نشان دهنده نرمش و عفو و رحمت امام در برخورد با مخالفان مذهبی و معتقدان به دیگر مذاهب است.

دسته دوّم: از برخی روایات استفاده می شود: حکومت امام, شرق و غرب را فرا می گیرد و همه غیر مسلمانان می بایست مسلمان شوند و گرنه از میان خواهند رفت. از امام کاظم (علیه السلام) نقل شده است:

همه اهل آسمانها و زمین, به رغبت یا جبر, تسلیم اویند. امام فرمود: آیه, درباره قائم نازل شده است. در وقت ظهور, بر یهود و ترسایان و صابئین و زندیقان و مرتدان و کافران شرق و غرب زمین, اسلام عرضه می شود. هرکس مسلمان شد, می باید نماز و روزه و سایر واجبات را به جای آورد و هر کس ابا ورزید کشته می شود. تا در روی زمین همه موحد باشند… صاحب این امر, مثل پیامبر, جزیه نمی پذیرد.9

این روایت, به قرینه ظهور آیه کریمه لیظهره علی الدین کلّه10 دلالت دارد که در وقت ظهور امام زمان, همه اهل زمین می بایست مسلمان شوند و در آن وقت, جزیه ای که در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) میان حکومت اسلام و اهل کتاب برقرار بود وجود ندارد.

امام زمان

ولی در برابر, دلائل محکم تری وجود دارد که این برداشت از آیه و روایت را سست می کند.

1 . روایات مستفیض وجود دارد که سیره امام بر اساس کتاب و سنت است. و هدف آن حضرت, احیای قوانین قرآن و روش پیامبر خواهد بود.11 و گرفتن جزیه, از مقررات اسلامی و براساس قرآن و سنت پیامبر است.

2 . روایت عیاشی بر اکراه اهل کتاب بر اسلام و نیز سایر روایات در این باب, مستند نیستند امین الاسلام طبرسی, در اعلام الوری در پاسخ اشکالاتی که بر سیره امام شده:امام از اهل کتاب جزیه نمی پذیرد, یا جوان بیست ساله نا آشنای با دین را می کشد و … می نویسد: آنچه سؤال در بر دارد مثل این که امام, جزیه از اهل کتاب نمی پذیرد و جوان بیست ساله دین ناآشنا را می کشد, ما ماخذی برای آن نمی شناسیم.اگر خبری نیز در این باره وارد شده باشد مقطوع نیست.12

3 . برخی گزارشهای مکرر حکایت دارد که امام, با سپاهیان رومی که کیش نصارا دارند صلح می کند.13 در روایت ابی بصیر تصریح شده است که امام زمان, مثل پیامبر(صلی الله علیه و آله) با اهل کتاب قرار داد جزیه امضا می کند:

از امام صادق پرسیدم: سرنوشت اهل کتاب در دولت مهدی چگونه است. فرمود: بسان پیامبر از آنان جزیه خواهد گرفت.14 این روایت, با روایت ابن بکیر معارض است و در صورت ناتمام بودن سند آن و کنار گذاشتن هر دو, مرجع عمومات کتاب و سنت است.

4 . در متون عامه روایتی از پیامبر نقل شده است:

به زودی, عیسی در میان شما نازل شده, به عدالت حکم می کند. صلیب را می شکند, خوک را می کشد, جزیه را برمی دارد. مال چنان فراوان می شود که کسی نمی پذیرد. 15

عموم محدثان عامه و برخی از محدثان خاصه, از این روایت استفاده کرده اند که مقصود از برداشتن جزیه از اهل کتاب به روزگار مهدی(علیه السلام) وادار کردن آنان به اسلام است.

بغوی از محدثان عامه, در شرح حدیث این معنی را تقویت کرده است.16

ولی, از ذیل روایت این معنی استفاده می شود که مال, چنان فراوان شود که نیازی به جمع آوری زکات, یا جزیه نباشد. همان گونه که برخی از روایات خاصه براین مطلب دلالت دارند و بغوی این مطلب را از برخی به صورت احتمال ذکر کرده است, نه این که وضع جزیه کنایه از نبود اهل کتاب و وارد کردن آنان به مسلمان شدن باشد.

ممکن است روایت حکایت از رخدادی خارجی باشد. آشکار شدن عیسی و نماز خواندن آن حضرت در پی امام17, چنان که در روایات آمده و نیز احتجاج امام با یهودیان و نصارا, حقانیت دین اسلام را بر همه جهانیان اثبات خواهد کرد و همگی از دل و جان مسلمان خواهند شد. در آن صورت, موردی برای جزیه باقی نخواهد ماند سید صدرالدین صدر, پس از ذکر روایت, همین معنی را استفاده کرده است. 18

اینها شواهدی هستند که دلالت دارند, امام زمان, پیروان ادیان آسمانی را مجبور به ترک دین نمی کند و اگر آنان مسلمان می شوند, از روی رغبت و مشاهده اسلام ناب و فرود آمدن عیسی(علیه السلام) است.

مخالفان امام به چند دسته تقسیم می شوند.

1 . مخالفان سیاسی و مذهبی مسلمان.

2 . اهل کتاب.

 3 . مستکبران.

پس مقصود از آیه (لیظهر علی الدین کله) حکومت جهانی واحد است, نه وحدت دین.

امام زمان علیه السلام

شاید از عموم آن استفاده کنیم که بر کافران, در آن روزگار, اتمام حجت می شود و الحاد و شرک, ریشه کن خواهد شد و همه باز دارنده های پیشرفت اسلام, از میان خواهد رفت و تمام مردم جهان سر به فرمان دستورهای ولی عصر خواهند بود.

دسته سوّم: مستکبران و مفسدان, دشمنان اصلی امام هستند. و سپاه سلحشور امام, با آنان به شدت برخورد می کند و زمین را از لوث وجودشان پاک خواهد ساخت.

دشمنان حضرت, جاهلان بی بصیرتند که مشعلداران تحجرند و با فهم وارونه از دین و یا ضعفهای اخلاقی, آلت دست دشمنان حضرت واقع می شوند و به همراهی منافقان و مشرکان خودخواه, با امام درگیر می شوند.

آن کس که دعوی انتظار دارد, ولی پاکباز نیست, نه تنها توفیق یاوری را پیدا نمی کند که بر امام راه خواهد بست و جامعه ای که اندیشه ها و ارزشهای الهی را در خود جای نداده و در آتش ستم و اختلاف می سوزد, نمی تواند مردان کارساز پرورش دهد. مرحوم سید بن طاووس در وصیّتی مفصل به فرزندش می نویسد:

ای فرزند, ای محمد, ترا و برادرت را و هر کس را که این کتاب را بخواند, به آشتی و درستی در معامله با خدای عزّ و جلّ و رسول او (صلی الله علیه و آله) و حفظ و رعایت فرمان خدا و رسول که درباره ظهور مولای ما مهدی(علیه السلام) بیان فرموده اند و بشارت داده اند, سفارش می کنم; چه قول و عمل بسیاری از مردم از نظرهای فراوان با عقیده آنان مخالف است. مثلاً بارها دیده ام که اگر بنده ای یا اسبی یا درهم و دیناری از آنان گم شود, سراپا متوجه آنان می شوند و برای یافتن, نهایت کوشش را به عمل می آورند, اما ندیده ام که کسی برای تاخیر ظهور آن حضرت و عقب افتادن اسلام و تقویت ایمان مسلمانان و قطع ریشه کافران و ستمکاران به اندازه دلبستگی به این امور ناچیز دلبسته باشد و به اندازه ای که برای از دست دادن این اشیاء متأثر می گردد, متأثر باشد. پس چنین کسانی چگونه مدعی آنند که به حق عارفند و به رسول او واقف و به امامت آن حضرت معتقد و چگونه ادعای دوستی آن بزرگوار می کنند و درباره چگونگی های والای او به مبالغه می پردازند. 19

 



پی‌نوشت‌ها:

1 . (الغیبة) نعمانی /232.

2 . (فروع کافی), ج8/227, دارالتعارف, بیروت.

3 . (بحارالانوار), ج52/343.

4 . (همان مدرک)/387.

5 . (وسائل الشیعه), شیخ حر عاملی, ج11/55 ـ 56.

6 . (بحارالانوار), ج52/338.

7 . (همان مدرک)/307.

8 . (همان مدرک), /308.

9 . (همان مدرک)/340 به نقل از تفسیر عیاشی.

10 . سوره (توبه), آیه 33.

11 . (ارشاد), ج2/383.

12 . (اعلام الوری با علام الهدی), امین الاسلام طبرسی/445, دارالمعرفه, بیروت.

13 . (بحارالانوار), ج52/337.

14 . (همان مدرک) /376.

15 . (همان مدرک)/383, به نقل از شرح السنه بغوی.

16 . (همان مدرک).

17 . (عصرالظهور) علی کورانی /306, انتشارات تبلیغات اسلامی, قم.

18 .(المهدی), آیة اللّه سید صدر الدین صدر/236, دارالزهراء.

19 . (کشف المحجه), سید بن طاووس, ترجمه دکتر اسداللّه مبشری/220, دفتر نشر فرهنگ اسلامی.