منتظران ظهور
منتظران ظهور

منتظران ظهور

مهدویت

شرط درک محضر امام زمان (عج)

ایت الله العظمی بهجت

 

حجة السلام قدس می گوید:

« روزی آقا فرمودند: در تهران استاد روحانیی بود که لُمعَتین را تدریس می کرد، مطلع شد که گاهی از یکی از طلاب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود.

روزی چاقوی استاد ( در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند ) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچه هایش برداشته و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود. و عصبانیت آقا نیز تمام نمی شود.

روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید:

« آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند. » آقا یادش می آید و تعجب می کند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است.

از اینجا دیگر یقین می کند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما کاری دارم. چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان(عج) مشرف می شوید؟

استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرف خود خدمت آقا را به او بگوید. استاد می گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرف به حقیر بدهند.

مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سؤال کند ولی به جهت طولانی شدن مدت، صبر آقا تمام میشود و روزی به وی می گوید: آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟ می بیند که وی ( به اصطلاح ) این پا و آن پا می کند. آقا می گوید: عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی ( و ما علی الرسول إلا البلاغ المبین )

آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقت ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم. »



منابع:

سید مهدی ساعی، به سوی محبوب  

رضا باقی زاده، برگی از دفتر آفتاب

کرامتی‏ از بانوی آب و آئینه

هر چند هزاران کرامت از این بانوى بزرگوار سر زده است، اما فقط نمونه‏اى را نقل مى‏کنیم.

ولادت حضرت زینب (س)

مرحوم ثقةالاسلام نورى از سید محمدباقر سلطان‏آبادى نقل مى‏کند:

«به چشم‏درد شدیدى در چشم چپ مبتلا شدم. هرچه درمان کردم فایده‏اى نکرد و برعکس مریضى‏ام شدیدتر شد. بعضى از دکترها مى‏گفتند قابل علاج نیست. برخى هم قول شش ماه بعد مى‏دادند و من هر روز از روز قبل نالان‏تر مى‏شدم تا این‏که سیاهى چشمم گرفته شد و دیگر نمى‏توانستم بخوابم. در آن موقع یکى از دوستانم براى خداحافظى به دیدنم آمد. او مى‏خواست به کربلا برود. من هم با او همراه شدم. در منزل اول دردچشم شدیدتر شد و همه مرا شماتت مى‏کردند مگر یک نفر. بالاخره به منزل دوم رسیدیم، درد شدیدتر از قبل شد و ورم چشمم افزون‏تر؛ تا اینکه نزدیک سحر آرام شد.

کاش بسته روى چشمم را باز مى‏کردم. تا باز کردم، دیدم همه‏چیز را مى‏بینم. صدا زدم که رفقا بیایید. همه آمدند و گفتند: کدام چشمت درد مى‏کرد؟

در عالم رؤیا عقیله بنى هاشم، زینب کبرى‏(سلام‌الله‌علیها)، را دیدم که گوشه مقنعه‏اش را به چشمم مى‏کشید.

از خواب بیدار شدم و چشمم خوب شد.

دوستانم باور نمى‏کردند، سوار شدیم در بین راه درد و ناراحتى احساس نمى‏کردم.

من که همیشه ناراحت و عاجز بودم، پیش خود گفتم: کاش بسته روى چشمم را باز مى‏کردم. تا باز کردم، دیدم همه‏چیز را مى‏بینم. صدا زدم که رفقا بیایید. همه آمدند و گفتند: کدام چشمت درد مى‏کرد؟ گفتم: چشم چپم بود. هرچه نگاه کردند تفاوتى بین چشم چپ و راستم ندیدند.

 


منبع:

 زندگانى زینب کبرى‏ علیها‌السلام، شهید دستغیب، ص 19 به نقل از ماهنامه مبلّغان، پیش شماره 7، ص 15 - 14.

مقام نیابت خاصه حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها)

حضرت زینب علیهاالسلام

اسوه حسنه

زندگی به مثابه کوهی می‌ماند که دارای فراز و نشیب‌های گوناگون و پرتگاه‌های خطرناک است، و از آنجائی که انسان بدون راهنما نمی‌تواند در کوه قدم از قدم بردارد، از این رو برای رسیدن به قله، نیاز به راهنما دارد تا بتواند به سلامت به مقصد برسد. در زندگی نیز انسان برای رسیدن به قله انسانیت و کمال بشری، چاره‌ای ندارد جز اینکه یک الگو و راهنمایی داشته باشد تا بتواند به سلامت به سرمنزل مقصود نایل گردد. یکی از آن الگوها که مرد وزن مسلمان خصوصاً زنان مسلمان باید الگوی خویش قرار دهند وجود مقدسه حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) می‌باشد. بررسی زندگانی این مخدره و ویژگی‌هایی که در مراحل مختلف حیات مبارک ایشان به منصه ظهور رسیده، ما را به طور کامل با آنچه اسلام از «زن» خواسته است آشنا می‌سازد و اسوه‌ای تمام عیار به زنان تشنه فرهنگ اصیل اسلام ارائه می‌دهد.

شخصیت وجودی حضرت از زمان کودکی در دامان نبوت و مهد ولایت، شکل می‌گیرد و همگام با جریانات سرنوشتساز تاریخ اسلام تکامل می‌یابد. در کنار پنج معصوم، آب حیات از این چشمه‌های جوشان، می‌نوشد و نقشی مکمل و سازنده ایفا می‌کند. اگر چه از کودکی نشانه‌های علم الهی و عظمت روح در این بانو، هویدا بود و بسیاری از ویژگی‌های ایشان افاضه‌های قدسی حق‌تعالی بوده، اما به طور مسلم ظرف وجودی حضرت نیز توانایی و لیاقت پذیرش این افاضات را داشته است.

حال با این نگرش کلی، اگر زنان مسلمان ما به شخصیت و کرامت واقعی خود پی ببرند و احساس حقارت در آنها ریشه کن شود نه تنها هرگز قربانی امیال و هواهای نفسانی نخواهند شد، بلکه همچون شعله‌هایی فروزان، روشنگر راه دیگران شده و خود تهاجمی مقدس را علیه هواپرستی پایه‌گذاری خواهند کرد. عنایت به شخصیت عظیم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) و درک این مطلب که «زن» می‌تواند به مقامی چنین رفیع و جایگاهی چنین و الا دست یابد، شناختی صحیح از اسلام و «زن» به ما می‌دهد و در این راستا بطلان بسیاری از ادعاها و تبلیغاتی که درباره جایگاه زن در مکتب اسلام مطرح می‌شود، به وضوح ثابت می‌گردد.

از باب نمونه یکی از نکاتی که در بررسی شخصیت حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) با آن مواجه می‌شویم، مقام نیابت خاصه است .

در حدیث آمده است: «یکی از شیعیان عصر غیبت احمد بن ابراهیم می‌گوید: در سال دویست و شصت و دو، خدمت حکیمه دختر امام جواد (علیه‌السلام) رسیدم از پشت پرده، با وی سخن گفتم و چون از ائمه پرسیدم از اولین تا آخرین آنان، حضرت مهدی(عج) را نام برد...

گفتم: فعلا رهبر مردم کیست؟ جواب داد: «مادر امام عسکری(علیه‌السلام)»

گفتم:آیا پیروی از زن جایز است؟!

گفت: این کار به پیروی از امام حسین(علیه‌السلام) است که در ظاهر خواهرش زینب(سلام‌الله‌علیها) را جانشین خود قرار داد و با این کار، هم جان امام سجاد(علیه‌السلام) حفظ شد، وهم از طریق وی اوامر امام سجاد(علیه‌السلام) به اجرا درآمد». 1

حضرت امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «سوگند به خدا ما مدرک و سندی برای برائت از آتش جهنم در دست نداریم و با خدا نیز قوم و خویشی نداریم، به نفع خود نیز از او حجتی نگرفته‌ایم. ما تنها با عبادت و بندگی به خدا نزدیک می‌شویم»
حضرت زینب علیهاالسلام

به عهده گرفتن وظایف و مسئولیت‌های یک امام معصوم، حاکی از ظرفیت وجودی بیکران ایشان است. از این رو حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در همه موارد می‌تواند الگوی فضایل انسانی و سجایای اخلاقی باشد، و زنان امت اسلامی را رهبری و راهنمایی فرماید. البته بدیهی است رسیدن به این مقام میسور دیگران نیست و هرگز چنین توقع و انتظاری هم از کسی نیست.

آیات فراوانی در قرآن و احادیث حاکی از آن است که عدالت الهی ایجاب می‌کند هرکس، به هر اندازه و مقیاس با شناخت و معرفت در راه عبودیت گام بردارد و به طاعت و عبادت واقعی آفریدگار بپردازد، به همان نسبت الطاف و تفضلات الهی شامل او می‌گردد و وجودش در جهان هستی موثر خواهد بود. حضرت امام باقر(علیه‌السلام) در این خصوص می‌فرمایند: «سوگند به خدا ما مدرک و سندی برای برائت از آتش جهنم در دست نداریم و با خدا نیز قوم و خویشی نداریم، به نفع خود نیز از او حجتی نگرفته‌ایم. ما تنها با عبادت و بندگی به خدا نزدیک می‌شویم.»

 

نتیجه

پس نتیجه می‌گیریم که نه تنها زینب (سلام‌الله‌علیها) که وارث همه فضایل و مناقب اهل بیت بود با عبادت و عرفان خود دنیا را مبهوت کرد، بلکه همه رهروان راه انبیا و اولیا می‌توانند به فضایل اخلاقی و سجایای انسانی دست یابند.2

 

آب دریا را اگر نتوان کشید

 

هم به قدر تشنگی باید چشید

 



پی‌نوشت‌ها:

1- بابازاده علی اکبر، سیمای زینب کبری«س» ص ۶۲

 2- همان، ص ۶۱  

 روزنامه رسالت، شماره ۶۹۶۱ به تاریخ 28/1/89، صفحه ۶ (اخلاق)

نویسنده: مصطفی صبوری

 

چرا زینب(س) را عقیله می خوانند؟

چرا زینب(س) را عقیله می خوانند؟


در مورد دوران کودکی و نوجوانی زینب (علیها‌السلام) اطلاعات زیادی در دست نیست؛ ولی پس از گذشتن ده‌ها سال از این دوران، زینب از خانه بیرون می‌آید و حادثه سرنوشت ساز کربلا، او را به ما نشان می‌دهد.


زینب کبری

چنان که طبری در تاریخش نقل می‌کند، حمید بن مسلم، یکی از افرادی است که زینب (علیها‌السلام) را در کربلا با دیدگان خود دیده است. او این بانوی بزرگوار را برای ما این گونه توصیف می‌کند: "گویا می‌بینم زنی را که مانند خورشید می‌درخشید و با شتاب از خیمه گاه بیرون می‌آمد. پرسیدم: او کیست؟ گفتند: او زینب، دختر فاطمه دختر پیامبر خدا است."(1)

اگر بخواهیم شخصیت زینب (علیها‌السلام) را بیشتر بشناسیم، بهتر است که منتظر شویم تا حوادث، از دلیری و پایداری او پرده بردارد و او را به عنوان بهترین نمونه از دلاوری و زیر بار ظلم نرفتن و بزرگ منشی به ما بنمایاند. به همین زودی است که تعجب مورّخان از ایستادگی زینب (علیها‌السلام) و استقامت او در برابر یزید بن معاویه آشکار می‌شود.

ابن حجر(عسقلانی) در کتاب "الاصابه"، زینب (علیها‌السلام) را با صفاتی چون "عاقله، خردمند و حکیم" وصف می‌کند.(2) او در شرح حال زینب (علیها‌السلام) به ماجرای گستاخی مرد شامی در مجلس یزید و واکنش زینب(علیها‌السلام) اشاره می‌کند و در این زمینه می‌گوید: "پاسخ زینب به یزید نشان از عقلانیت و قوت قلب و روح این بانو دارد."(3)

مردم آن عصر در کربلا و در مجلس استاندار کوفه و مجلس یزید بن معاویه سخنانی از زینب (علیها‌السلام) میشنوند که فصاحت و بلاغتش همه را متعجب میکند؛ به همان اندازه‌ای که امروز ما را به تعجب میاندازد و همگی به فوق‌العادگی او و سخنوری و سحر بیانش گواهی میدهند.(4) و (5)

پس از انتهای خطبه او در کوفه، علی بن الحسین (علیهما السلام) متوجه زینب (علیها‌السلام) می‌شود و می‌گوید:

"عمه جان! تو به حمدالله ناخوانده، دانایی و نیاموخته، خردمند هستی ..."(6)

صفات برجسته‌ای در زینب (علیها‌السلام) جمع بوده که هیچ یک از زنان عصر او آن‌ها را دارا نبوده اند، لذاست که به عقیله بنی‌هاشم (بانوی خردمند بنی‌هاشم) معروف گردید. لذا وقتی ابن عباس ـ صحابی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ـ می‌خواهد از او روایتی نقل کند، چنین می‌گوید: "بانوی خردمند ما، زینب دختر علی چنین گفت ..."

ابن طیفور نیز در کتاب "بلاغات النساء" از قول راوی این گونه نقل می‌کند:

"پس از شهادت حسین(علیه السلام) وارد کوفه شدم ... و زینب را دیدم. به خدا قسم بانوی باحیاتر، ناطق‌تر و گوینده‌تر از او ندیدم. گویا از زبان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) سخن می‌گفت."(7)

این شمایل زینب (علیها‌السلام) است؛ به طوری که او را در کربلا دیده‌ایم و چنان که در زمان جوانی‌اش نمونه‌ای از فضایلش برای ما نمایان شده، زیرا می‌شنویم که او در مهربانی و رقّت قلب به مادرش و در دانش و پرهیزکاری به پدر مانند بوده است.

زینب کبری

و بر اساس بعضی از روایات، زینب (علیها‌السلام) دارای مجلس علمی پرباری بوده و زنانی که می‌خواستند مسائل دین را بیاموزند، در آن مجلس حاضر می‌شده و کسب دانش می‌کرده‌اند.(8)

صفات برجسته‌ای در زینب(علیها‌السلام) جمع بوده که هیچ یک از زنان عصر او آن‌ها را دارا نبوده اند، لذاست که به عقیله بنی‌هاشم (بانوی خردمند بنی‌هاشم) معروف گردید. لذا وقتی ابن عباس ـ صحابی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ـ می‌خواهد از او روایتی نقل کند، چنین می‌گوید: "بانوی خردمند ما، زینب دختر علی چنین گفت ..."(9)

شهرت زینب (علیها‌السلام) بدین لقب تا حدی بود که وقتی می‌گفتند "بانوی خردمند"، همه می‌فهمیدند منظور زینب (علیها‌السلام) است. فرزندان او نیز به چنین لقبی افتخار می‌کردند و به «زادگان بانوی خردمند» شناخته شده بودند.

 

پی نوشت ها:

1- تاریخ طبری، جلد 4، صفحات 340 و 341، چاپ شده زیر نظر "مؤسسة الاعلمی للمطبوعات" در بیروت

2- "و کانت عاقلة لبیبة جزلة" (الإصابة، جلد 8، صفحه 167، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415 هجری قمری)

3- الإصابة، جلد 8، صفحه 167، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415 هجری قمری

4- اگر کمی تاریخ را دقیق‌تر مورد بررسی قرار دهیم، در می‌یابیم که حقیقت ورای این‌هاست. به راستی کسی که پس از واقعه عاشورا آن همه مصائب را مدیریت کرده و از پیام و نهضت عاشورا در آن شرایط سخت، صیانت و محافظت می‌کند و در لباس اسارت و در کاخ جنایتکاری چون یزید، او را این گونه خطاب قرار می‌دهد: "به خدا قسم‌ای دشمن خدا و زاده دشمن خدا من قدر و منزلت تو را کوچک می‌شمرم."، توصیف عظمتش ورای این جملات است. لذا سخنان حضرت زینب (علیها‌السلام) در مقابل یزید و یا استاندار کوفه، نه تنها نشانگر فصاحت و بلاغت ایشان است، بلکه حاکی از قوت قلب، یقین، شجاعت و ظلم ستیزی آن بانوی بزرگوار نیز می‌باشد.

5- برای مشاهده قسمت‌هایی از خطبه حضرت زینب (علیها‌السلام) در مجلس ابن زیاد ـ استاندار کوفه ـ و مجلس یزید در شام، می‌توانید به ترتیب به مناسبت نامه‌های "بانویی سخن ور" و "قهرمان صبر" مراجعه کنید.

6- احتجاج طبرسی، جلد 2، صفحه 305- بحار الانوار، جلد 45، صفحه 164 به نقل از احتجاج

7- بلاغات النساء، جلد 1، صفحه 11- همین نقل نیز در کتاب نثر الدر جلد 1، صفحه 268 ذکر شده است.

8- ریاحین الشریعة، حجت السلام ذبیح الله محلاتی، جلد3، صفحه 75 - خصائص زینبیه، حجت الاسلام سید نورالدین جزایری، صفحه 27

9- مقاتل الطالبین، صفحه 60

10- نویسنده این کتاب، بانو دکتر عایشه بنت الشاطی، از نویسندگان طراز اول عرب و فرزند یکی از روحانیان اهل سنت مصر است. علیرغم اینکه این کتاب به قلمی زیبا، سبکی دلپذیر و بیانی تأثیرگذار نگارش شده است، اما خالی از بعضی اشکالات تاریخی نیست. لذا مرحوم آیت الله سید رضا صدر به برخی از آن‌ها در خلال ترجمه، اشاره نموده است. بر این اساس توصیه می‌شود استفاده، اقتباس و نقل قول از این کتاب، با تحقیق، دقت نظر و مشورت با اهل فن همراه باشد.

بخش عترت و سیره تبیان


منبع :کتاب "السیدة زینب، عقیلة بنی‌هاشم"(10) تألیف: دکتر عایشه بنت الشاطی، ترجمه و تحقیق مرحوم آیت الله سید رضا صدر، "بااندکی تغییر و اضافات"

نوروز منتظران




در تقویم انتظار، همه فصل ها از عطر بهارى مهدى علیه السلام متبرک است.

نوروز منتظران روزى است که از شب ظهور آغاز مى‏شود.

انتظار، فاصله‏اى است میان دو جمعه: جمعه ولادت و جمعه ظهور.

بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است: گل زیباى نرگس.

اگر سختى زمستان غیبت نبود، شوق آمدن بهار عدالت معنا نداشت.

خانه تکانى، رسم قدیمى همه منتظران بهار است. بهار مهدى علیه السلام از راه مى‏رسد، خانه تکانى دل‏ها را فراموش نکنیم.

بهترین هدیه‏اى که مى‏توان براى گلدان شکسته قلب منتظران خرید، یک شاخه گل نرگس است.

جمعه‏ها کافى نیست، هر روز سهمى را به امام زمان علیه السلام اختصاص بدهیم.

منتظران واقعى به اشک و آه و دعا اکتفا نمى‏کنند.

نوروزها مى‏آیند و مى‏روند، حیف است اگر فقط با نقل و شکلات و شیرینى و دید و بازدید برگزارش کنیم.

کم لطفى مهمان است بر سر سفره بنشیند و صاحبخانه را نشناسد، حتى اگر او را نبیند.

امام زمان علیه السلام بیشتر از آن به گردن شیعه حق دارند که فقط نیمه‏هاى شعبان و جمعه‏ها به یادشان بیفتیم.

اگر خورشید از چشم ما پنهان مانده است، تقصیر ابرها نیست، چشمان ما باران نخورده است.

حتى اگر امام از چشم ما غایب باشد، باز هم ما از چشم او غایب نیستیم.

اى کاش روزهاى «غفلت» ما از شب‏هاى «غیبت» او طولانى‏تر نبود.

مبادا فقط وقتى همه درها به رویمان بسته شد، درب خانه امام زمان علیه السلام را بزنیم.

مکه با همه «صفا»یى که دارد، بى‏گل روى مهدى علیه السلام بى«صفا» است.

هر دستى در آرزوى بوسیدن حجرالاسود است، حجرالاسود در آرزوى بوسیدن دست مهدى علیه السلام است.

منتظرتر از امام زمان علیه السلام سراغ داریم؟ 1168 سال در انتظار!

دلنشین‏ترین اشعار در دیوان انتظار، سروده دل سپرده‏ترین شاعران است، آنها که دل به حضرت مهدى علیه السلام سپرده‏اند.

نماز هیچ مأمومى بى ‏امام اقامه نمى‏شود، ما چند رکعت را به امام خویش اقتدا کرده‏ایم؟




عید است ولی بدون او غم داریم 

عاشق شدیم و عشق را کم داریم 

ای کاش این  عید ظهورش برسد 

این گونه هزار عید با هم  داریم .


************

یک گره میزنم مهدی بیاید...

بررسی و مقایسه تاثیر آب شیرین و آب شور دریا بر رشد چمن

 

چه زیباست صدای دلپذیر بهاری در این فصل از زندگانی!

درختان زیبا لبخند شکوفه بر لبانشان نشسته است و به قناریان گوش می دهند که می خوانند:

" خوش است خلوت اگر یار، یار من باشد".


باران ‍، نم نم از دلم و قلبم و احساسم می بارد و مرا بیش تر از قبل دلتنگ می سازد. با هر گره ای که بر چمنزار میزنم آرزو میکنم  او بیاید.


خدایا مهدی بیاید تا همه ی وجودم را به پایش بریزم و برایش آوای خوش عاشقی را بخوانم همرا با نوای شیرین انتظار.


این روزها همه منتظرند کاش انتظار به سر آید .

مهدی می آید .میدانم .همین روزها می آید .

 

عید از منظر قرآن

بهار به پیشواز ما آمده است. او در آستانه تحول تمام طبیعت همانند آیینه‌ای چشمان ما را به خود می‌خواند تا بار دیگر بر تمام آنچه این حرکت شگرف طبیعت در خود داراست، بنگریم و بیندیشیم و هر تحول و تغییری را اشاره‌ای به نفس خود برای نوشدن بدانیم.


ویژگی های عید در کلام عیسی علیه السلام

عید در کلام حضرت عیسی علیه السلام در قرآن با چند ویژگی مطرح شده است ؛

نخست آنکه از آسمان لطف و کرامت الهی، ریزشی مبارک انجام شودو مائده ای خدایی فرود آید.

دیگر آنکه روز شادی و شادمانی گرددو نه تنها حاضران بلکه پیشینیان و پسینیان نیز از فیض حضورعید بهره برند.

سومین اثر آن، نشانه و آیتی از عظمت خداوند باشد (و هماره جاودان بماند) و نکته دیگر رزق و روزی دنیوی در پرتو آن فراهم شود و سفره ای پر نعمت مهیا گردد ؛ « قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَاء تَکُونُ لَنَا عِیداً لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآیَةً مِّنکَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ؛ عیسی‌ بن مریم گفت: بارالها! پرودگارا! برای ما از آسمان مائده‌ای بفرست تا این روز برای ما و کسانی که پس از ما می آیند، عید باشد که تو بهترین روزی دهندگانی و آیت و حجتی از جانب تو برای ما باشد.»(مائده ، 114) 

چنین پیش آمد مقدسی، چنان تاثیری ژرف در آئین مسیحیت نهاد که منشا عیدمسیحیان گردید و روزهای یکشبنه بدین خاطر، روز عید و تعطیل نام نهاده شد تا در آینه این روز تاثیر دعای عیسای مسیح جاودان ماند و پرتو معنویت و آثار آسمانی عید حقیقی بسان صحیفه ای از معرفت، همیشه گشوده بماند. 

 

به راستی عید حقیقی چه روزی است ؟

ریشه واژه عید از عود مى‌باشد و آن به معناى برگشتن و برگشت دادن است، تغییر انسان و گردیدن خودمان از حالتى به حالت دیگر را " عید " مى‌گویند .

در تعالیم اسلامی عید روزی است که در آن سود و منفعتی به دست بیاید ؛ هم چنین عید روزی است که در آن نماز ویژه‌ای برگزار کنند یا خلق از ماتم به شادمانی حرکت کنند یا روزی است که تفاوتی میان درویش و توانگر نباشد .

امام خمینی (ره):

 " عید براى ما یک معنى دارد و براى ابراهیم خلیل(علیه السلام) و براى پیامبران دیگر(علیه السلام) یک معناى دیگر دارد . آنها " عیدی " ‌که مى‌گیرند " عید لقاءالله است. "

حضرت علی(علیه السلام) در نهج‌البلاغه مى‌فرمایند:

« کل یوم لایعصى الله فیه فهوم یوم عید: هر روزى که آن روز را از نور اطاعت حق تعالى روشن سازى و خواست خداى بزرگ و فرمان او را بر خویشتن حاکم سازى و در آن روز معصیت خداوندبارى‌تعالى انجام نشود ، آن روز  " عید " است.» (نهج البلاغه ، حکمت ۴۲۸٫) ؛ چرا که روح آلوده نشده و در نتیجه شادابى و طراوت ریشه دار است. نه تصنعى و ظاهرى که متأسفانه امروزه رسم بر این شده که برخى با درون آلوده و روح فاسد شده، با تبسّم و لبخند ظاهرى مى خواهند اظهار شادى و نشاط نمایند» به طوری که در روایتی از  امام زین العابدین(علیه السلام)می خوانیم که می فرمایند : « مبادا کارى کنید که چهره ظاهرى شما زیبا و عمل شما زشت باشد .»

 

پیروزی غریزه بر وظیفه

آرى عید روزى است که وظیفه بر غریزه پیروز شده است. حیوان غریزه دارد و فرشته وظیفه ؛ انسان هم غریزه دارد و هم وظیفه و انسان سعادتمند آن کسى است که وظیفه را فداى غریزه نکرد.

بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران حضرت امام خمینی(ره) در مورد عید مى‌فرمایند: " عید براى ما یک معنى دارد و براى ابراهیم خلیل(علیه السلام) و براى پیامبران دیگر(علیه السلام) یک معناى دیگر دارد . آنها " عیدی " ‌که مى‌گیرند " عید لقاءالله است. "

 

تفاوت در کیفیت عید در نظر معصومین

کلیسای خانگی،انجیل،عیسی،میسیونر،مسیح

عید ابراهیم علیه السلام در حقیقت همان قربانى کردن اسماعیل(علیه السلام) و شکستن بت‌هاى بتخانه ، داخل آتش افتادن ، تنها گذاشتن همسر و فرزند در بیابان بدون آب همه این عمل‌ها از سوى حضرت ابراهیم(علیه السلام) عید محسوب مى‌شد.

پیروزى حضرت یوسف(علیه السلام) در برابر نفس اماره و در برابر وسوسه‌هاى گناه‌آلود زلیخا، این عمل هم براى آن پیامبر عزیز(علیه السلام) عید به حساب مى‌آمد.

ترک همسر و فرزند گناهکار براى همیشه از جانب نوح پیامبر(علیه السلام) این عمل او نیز عید بود و صبر حضرت ایوب(علیه السلام) در برابر ناملایمات و بلاهاى زندگى این عمل صبر ایشان نیزعید است . دعا کردن براى بخشش خداى مهربان از سوى حضرت آدم و حوا(علیه السلام) نیز بعد از اجابت از سوى پروردگار این عمل آنها هم عید بود .

 در بستر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و به جاى ایشان به استقبال مرگ رفتن از سوى حضرت علی(علیه السلام) نیز عید محسوب مى‌شد.

بیمه کردن اسلام با تقدیم خون خود و فرزندان گرامى و یاران وفادارش و اسیرى خاندانش از سوى آقااباعبدالله‌الحسین (علیه السلام)این عمل ایشان نیز‌عید محسوب مى‌شد و در زمان عطش فراوان و دیدن آب و نخوردن آب نه تنها از سوى ما در ایام روزه‌دارى بلکه از سوى ماه بنى‌هاشم حضرت ابوالفضل العباس یعنى عید‌ و به قول حضرت امام(ره)  " لقاءالله " است .

 

شادی هایمان را تقسیم کنیم !

درروز عید به نشاط و شادى خود بسنده نکنیم ، سعى کنیم شادى هایمان را بین دیگران تقسیم کنیم ، امامان معصوم(علیهم السلام)، تلاش داشتند سرور و شادى روز عید را به شکل هاى مختلف به دیگران انتقال دهند مثلاً در شب و روز عید برده ها را آزاد مى کردند(وسائل الشیعه ، ج ۹۸، ص ۱۸۸٫)  و ما مى توانیم با کمک به دیگران رفع گرفتارى هاى آنان و…دل شکسته اى را شاد کنیم و غم دیده اى را با نشاط.



منابع :

- ایکنا

- مقاله حمیدرضا افراونده ، رسالت/6322

بهار آمد اما باغ دل من بی تو خزان است...




دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت 

شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت 


در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست 

اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت 


ز گرد راه برون آ که پیر دست به دیوار 

به اشک و آه یتیمان دویده بر سر راهت 


بیا که این رمد چشم عاشقان تو ای شاه 

نمی‌رمد مگر از توتیای گرد سیاهت 


بیا که جز تو سزاوار این کلاه و کمر نیست 

تویی که سوده کمربند کهکشان کلاهت 


جمال چون تو به چشم نگاه پاک توان دید 

به روی چون منی الحق دریغ چشم و نگاهت 


در انتظار تو می‌میرم و در این دم آخر 

دلم خوشست که دیدم به خواب گاه به گاهت 


اگر به باغ تو گل بر دمید من به دل خاک 

اجازتی که سری بر کنم به جای گیاهت 


تنور سینه ما را ای آسمان به حذر باش 

که روی ماه سیه می‌کند به دوده آهت 


کنون که می‌دمد از مغرب آفتاب نیابت 

چه کوه‌های سلاطین که می‌شود پَر کاهت 


تویی که پشت و پناه جهادیان خدایی 

که سر جهاد توی و خداست پشت و پناهت 


خدا و بال جوانی نهد به گردن پیری 

تو «شهریار» خمیدی به زیر بار گناهت

خودت گفتی وعده در بهار است

mahdi.jpg


خودت گفتی وعده در بهار است


بهار امد دلم در انتظار است 


بهار هرکسی عید است و نوروز


بهار عاشقان دیدار یار است 


اللهم عجل لولیک الفرج