منتظران ظهور
منتظران ظهور

منتظران ظهور

مهدویت

شمایل و صفات امام زمان (عج) از نگاه معصومین

htc-symbian-theme4.jpg


اوصاف آن حضرت با دقت تمام از زبان پیامبر (ص) و ائمه (ع) بیان شده است . شاید فلسفه این امر بدان جهت بوده که با ذکر این اوصاف جلوی هر کسی را که قصد داشته ادعای مهدویت بکند ، بگیرند . چرا که مساله ظهور امام مهدی در آخرالزمان یکی از ضرورتهای دینی هم شده بود . و از آنجا که فراهم آمدن تمام این صفات و ویژگیها ، که در روایات اسلامی ذکر آنها رفته ، در شخص مدعی مهدویت امکان ناپذیر است بنابراین باعث می شود تا دروغ او پیش مردم فاش شود . 
درباره اوصاف آن حضرت چنین آمده است : 


1- رسول خدا (ص) اوصاف حضرت مهدی را چنین می فرماید : 

«مهدی از من است ، او بلند پیشانی است و دارای بینی باریکی است که میانش اندک برآمدگی دارد . مهدی از فرزندان من است . چهره اش چون ماه تابان است . چشمان گردی دارد . رنگش ، رنگ عربی و بدنش ، بدن اسرائیلی است . صورتش مثل دینار (گرد و سرخ) است . دندانهایش چون اره (تیز و بران) و شمشیرش چون سوزش آتش است». 

2- امام علی (ع) نیز در توصیف حضرت قائم چنین می فرماید :

«مهدی دیدگانی مشکی دارد و موهایی پر پشت . او دارای چهره سرخ و پیشانی نورانی است . صاحب خال و علامت است . عالمی است غیور که اخبار گذشتگان را داراست . ساحت و درگاهش از همه شما گشاده تر و دانش او را تمام شما افزون تر و بیش تر از همه شما به جای آرنده صله رحم است . به مرغ (که در آسمان پرواز می کند) اشاره می کند و در دستش فرو می افتد ، و شاخی (خشک) در زمین می کارد ، سبز می شود و برگ می آورد».


3- امام حسین (ع) درباره اوصاف آن حضرت نیز چنین می فرماید : 

«مهدی را از روی سکینت و وقاری که دارد و همچنین دانش او به حلال و حرام و نیازمندی مردم به او و بی نیازی او از مردم می شناسید». 


4- امام باقر (ع) اوصاف امام مهدی را چنین بیان کرده است : 

«سیاهی چشمانش تابنده و پنجه هایش قوی و زورمند است و زانوانش بزرگ و شکمش فربه است . پشت او دو خال است ، خالی به رنگ پوستش و خالی همانند خال پیامبر ، ابروانش به هم پیوسته است ، دیدگانش از کثرت شب بیداری و عبادت آشکار است ، سیاهی چشمانش تابنده است . در صورتش اثری (خالی) است ، سینه اش فراخ است ، شانه هایش را (به دو طرف بدنش) رها می کند و سر استخوانهای کتفش بزرگ و درشت است». 


5- امام صادق (ع) نیز درباره اوصاف آن حضرت فرموده است : 

«مهدی خوش سیما ، گندمگون است که به سرخی می زند ، ابرو کمان و نورانی است و سیاهی چشمانش بغایت سیاه است ، چشمان فراخ دارد ، بالای بینی اش برآمده است ، بینی عقابی دارد و پیشانی بلند ، او خاشع است و نازک مثل شیشه ، هیبتش مردم را می ترساند ، به مردم و دلها نزدیک است ، شیرین گفتار و خوش سیماست ، ساقهایش باریک است و بدنی نیرومند دارد ، چون بر کوه بانگ زند صخره ها از هم بپاشند و فرو ریزند ، دست بر بنده ای نمی نهد جز آنکه دلش همچون پاره های آهن (سخت و نیرومند) می گردد . نه بسیار بلند بالاست و نه بسیار کوتاه بلکه میانه قامت است ، سر گرد دارد و سینه ای فراخ ، بلند پیشانی است و ابروهایش پیوسته است ، بر گونه راستش خالی است گویا دانه مشک است که بر قطعه عنبر ساییده باشند». 

6- امام رضا (ع) نیز اوصاف امام را چنین بیان کرده است : 

«او شبیه من و شبیه موسی بن عمران است . هاله هایی از نور او را احاطه کرده که به پرتو قدس درخشیدن گیرد . دارای اعتدال اخلاق است و رنگی شاداب دارد . در هیبت بدنی به رسول خدا (ص) شبیه است . نشانه اش آن است که (از نظر سن) سالخورده است اما سیمای جوان دارد تا آنجا که بیننده او را چهل ساله یا کمتر می انگارد . دیگر از علایم او آن است که تا گاه مرگ و با وجود گذشت روزها و شبها ، اصلا پیر نمی شود» 


منبع روایات : کتاب «یوم الخلاص» نوشته کامل سلیمان صفحات 51 تا 55

با کدام چشم می‌توان امام زمان (عج) را دید؟آیت الله بهجت

امام زمان (عج)



 با کدام چشم می‌خواهیم حضرت ولی عصر ‌(عج) را ببینیم؟!

آیا با چشم آلوده می‌شود آقا را دید؟ با گوش و زبان آلوده می‌شود؟! 

اگر حضرت ولی عصر(عج) از ما بپرسند با کدام چشم می‌خواهید مرا ببینید؟ 

چه بگوییم.


وی با استناد به حدیثی از امیرالمؤمنین ‌(ع) متذکر شد: حضرت می‌فرمایند:

«ثمرة المحاسبة اصلاح النفس» (غررالحکم ص 235) یعنی؛ نتیجه حسابگری انسان 

از خود، اصلاح نفس است.

آیت‌الله محفوظی در پایان در مورد لزوم مخالفت انسان با خواهش‌های نفسانی و حفظ 

بیت‌المال با نقل روایتی از امیرالمؤمنین ‌(ع) بیان داشت: شخصی ظرف عسلی، برای 

حضرت آورده بود، حضرت با انگشت خود مقداری عسل برداشت و نگاهی کرد و بعد انگشت

 خود را با لبه ظرف پاک کرد، آن شخص عرض کرد آیا عسل تقلبی است؟ حضرت فرمود: خیر،

 اما برای من نیست، من پولش را ندادم. عرض کرد: آقا، این همه طلا و نقره با بار شتران، از 

بصره برای شما آورده‌اند. حضرت جواب دادند این اموال برای من نیست مال مستضعفین و فقرا

 است. 

منبع :  حوزه


سه ویژگى برجسته مومن

امام رضا علیه السلام


امام رضا(علیه‎السلام) برای مومن سه ویژگی بیان فرموده‎اند که معیار خوبی برای شناختن خود 

می باشد 

که آیا در زمره مومنان قرار می‎گیریم یا نه؟

عن الرضا علیه‎السلام:

لا یکـون الْمُـؤمـن مُـؤمنـاً حتـى تکـون فیه ثلاثُ خصـال:

سنّة من ربّه و سنّة من نبیّه، و سنّة من ولیّه فـَامّا السّنة مـِن رَبّه فکتمان سـرّه،

و امّـا السّنة من نبیّه فمـُداراة النّاس، و امّـا السّنه مـن ولیّه فـالصّبـر فـى الْبـأسـاء و الضّـرّاء . 

امام رضا (علیه‎السلام) فرمود:

مـومـن، مـومـن واقعى نیست، مگـر آن که سه خصلت در او بـاشــد:

سنتـى از پـروردگـارش و سنتـى از پیـامبـرش و سنتـى از امـامـش .

اما سنت پروردگارش، پـوشاندن راز خود است. و سنت پیغمبرش، مدارا و نرم رفتارى 

با مردم است و

اما سنت امامـش، صبر کردن در زمان تنگدستـى و پریشان‎حالى است.


اصـول کـافـى، ج 3، ص 339 .

غیبت، سرّی از اسرار خداوند

زندگی امام زمان‌ علیه‌السلام در غیبت


بر اساس روایات، غیبت به معنای «پوشیده بودن از دیدگان» است، نه حاضر نبودن. در این دوران، امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از چشمان مردمان غایب است و آن‌ها او را نمی‌بینند؛ در حالی که آن بزرگوار در بین مردم حضور دارد و در کنار ایشان زندگی می‌کند. امام علی علیه السلام می‌فرماید: «سوگند به خدای علی، حجت خدا در میان مردم است و در راه‌ها (کوچه و بازار) گام برمی دارد، به خانه‌های آن‌ها سر می‌زند، در شرق و غرب زمین رفت و آمد می‌کند، گفتار مردم را می‌شنود و به ایشان سلام می‌کند، می‌بیند و دیده [و شناخته] نمی‌شود، تا وقت معیّن و وعده الهی».1 در اصطلاح مذهب ما، غیبت، پنهان بودن یک شخصیت بزرگ آسمانی است که به او مأموریت داده شده جامعه بشری را رهبری کند و جهانی را از مفاسد و پلیدی‌ها دور سازد و عدل و داد اجتماعی را بر پا دارد.2


انکار غیبت

منکران وجود حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، از نظر روحی، فکری و اعتقادی مشکل دارند؛ زیرا انکار، برانگیخته از شک و تردید است. طرح مسائلی همچون ارائه دلیل بر وجود امام غایب، علت و سبب غیبت، فایده آن، دلیل طولانی بودن غیبت و زنده بودن امام عجل الله تعالی فرجه الشریف، مدت غیبت و زمان ظهور، محل اسکان امام عجل الله تعالی فرجه الشریف و ظاهر نشدن بعضی علامات و...، اشکال‌هایی است که انکار کنندگان با ارائه کردن آن‌ها، سعی در منحرف ساختن اذهان و خدشه دار کردن وجود حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و مسائل مهدویت دارند.

 

فلسفه و علل غیبت

مسئله غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، یکی از اسرار الهی است که تاکنون جز معصومان علیهم السلام کسی نتوانسته است به راز آن پی ببرد. تمام کارهای خداوند بر اساس حکمت و مصلحت انجام می‌گیرد و همه رویدادهای خرد و کلان جهان با تدبیر پروردگار عالم و به اراده او انجام می‌پذیرد.3 مسئله غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز یکی از مهم‌ترین این رویدادهاست که بنا بر حکمت‌هایی صورت گرفته است. البته برخی از این حکمت‌ها در احادیثی که از سوی معصومان علیهم السلام آمده، ذکر شده است؛ هر چند وجه حکمت و علت آن به طور کامل، جز پس از ظهور روشن نخواهد شد.4

1. جاری شدن سنت‌های پیامبران در او

خداوند سنت‌هایی چون هجرت و غیبت را برای پیامبرانی چون ادریس علیه السلام، صالح علیه السلام، موسی علیه السلام و ابراهیم علیه السلام برقرار کرده و اراده خداوند بر این قرار گرفته است که این سنت‌ها در مورد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز صورت پذیرد.5 پیامبران الهی گاه به امر خداوند و بنا بر علت‌ها و مصلحت‌هایی مدتی، کوتاه یا طولانی از مردم قوم خود فاصله می‌گرفتند. امام صادق علیه السلام در این زمینه فرموده است: «مهدی ما غیبتی خواهد داشت که مدت آن طولانی است. خواست خدا چنین است که سنت غیبت دیگر پیامبران درباره او اجرا شود. آنچه بر سر امت‌های پیشین آمده است، بر سر این امت هم خواهد آمد و این سنت تغییرناپذیر خواهد بود».6

امام علی علیه السلام می‌فرماید: «سوگند به خدای علی، حجت خدا در میان مردم است و در راه‌ها (کوچه و بازار) گام برمی دارد، به خانه‌های آن‌ها سر می‌زند، در شرق و غرب زمین رفت و آمد می‌کند، گفتار مردم را می‌شنود و به ایشان سلام می‌کند، می‌بیند و دیده [و شناخته] نمی‌شود، تا وقت معیّن و وعده الهی»

2. امتحان و آزمایش مردم

فلسفه امتحان الهی

امتحان کردن مردم، یکی از سنت‌های خداوند است.7 او بندگان خود را به شیوه‌های گوناگون آزمایش می‌کند تا میزان صبر و استواریشان در مسیر حق روشن شود. این آزمایش‌ها در حقیقت برای آن است که بندگان ساخته شده و به گوهر وجود خود پی ببرند. غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز آزمایش و امتحانی است، سخت و دشوار برای اینکه خالص از ناخالص و خوب از بد جدا شود. امام کاظم علیه السلام فرموده است: «صاحب امر باید غیبتی داشته باشد، تا اینکه بعضی از گروندگان از او روی گردان شوند و این، امتحانی است که خداوند آفریده‌های خود را با آن می‌آزماید».8

 

3. یادآوری نعمت به مردم

بسیاری از مردم، قدرشناس نعمت‌های خداوند نیستند؛ بلکه کفران نعمت می‌کنند. وقتی امت قدر پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علیه السلام را نداند و وظایف خود را در برابر او انجام ندهد، خداوند نیز آن‌ها را تنبیه کرده و پیشوای ایشان را از آن‌ها جدا می‌کند تا به خود آمده و ارزش و برکت وجود او را در روزگار غیبت دریابند.

امام باقر علیه السلام در این مورد می‌فرماید: «وقتی خداوند همراهی و هم نشینی ما را برای قومی خوش ندارد، ما را از میان آن‌ها بر می‌گیرد».9 بهترین راه تأدیب افراد این است؛ زیرا بدین وسیله، بیدار می‌شوند و با تغییر راه و روش خود، نعمت از دست رفته را دوباره از خداوند می‌خواهند.

 

4.  استقلال امام عجل الله تعالی فرجه الشریف

اگر کسی به دنبال ایجاد تحول و انقلاب باشد، به ناچار باید در ابتدای قیام با بعضی از مخالفان خود عهد و پیمان ببندد تا بتواند اهداف خود را دنبال کند. حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز اگر بدون آماده بودن شرایط قیام کند، یا باید پیرو دولتی باشد یا کشته خواهد شد. ولی آن حضرت مصلح بزرگی است که در راه برپایی انقلاب و حکومت عدل جهانی، با هیچ قدرت ستمگری سازش نخواهد کرد؛ زیرا به مبارزه آشکار با همه ظالمان مأمور است.

امام حسن مجتبی علیه السلام می‌فرماید: «... خداوند عزوجل ولادت او [حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف] را مخفی و شخص او را غایب می‌کند تا برای هیچ کس در گردنش بیعتی نباشد».10

از امام صادق علیه السلام سؤال شد: چرا حضرت علی علیه السلام با مخالفان اول خود جنگ نکرد؟ حضرت فرمود: «به دلیل این آیه در کتاب خدا که می‌فرماید: " اگر مؤمنان و کافران (در مکه) از هم جدا می‌شدند، کافران را عذاب دردناکی می‌کردیم"»

5. حفظ جان امام عجل الله تعالی فرجه الشریف

امام زمان (عج)

یکی از عواملی که سبب کناره گیری پیامبران از قوم خود می‌شد، حفظ جان خویش بود؛ همان گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله برای انجام رسالت خود، از مکه بیرون رفت و در غاری پنهان شد. در روایات بسیاری از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام آمده است که یکی از حکمت‌های غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، بیم کشته شدن آن حضرت است.

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «امام منتظر، پیش از قیام خود مدتی از چشم‌ها غایب خواهد شد» و علت را چنین برمی شمارد که: « او بر جان خویش بیمناک است».11 شهادت و کشته شدن در راه خدا، یکی از افتخارات معصومان بوده است، ولی شهادتی مطلوب است که در میدان انجام وظیفه الهی و به صلاح جامعه و دین باشد. اگر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به دست مردمان بد شهید شود، زمین از حجت خدا خالی می‌شود و حکومت عدل جهانی هم بدون رهبر می‌ماند.

 

6. خالی شدن صلب کافران از مؤمنان

بنا به فرموده خداوند در قرآن کریم، در اصلاب مردم کافر و منافق، امانت‌هایی است که همان فرزندان صالح هستند و از نسل آنان پدید می‌آیند.12 از سوی دیگر، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با دشمنان خدا هیچ گونه سازشی نخواهد کرد؛ بلکه آن‌ها را به قتل می‌رساند. از امام صادق علیه السلام سؤال شد: چرا حضرت علی علیه السلام با مخالفان اول خود جنگ نکرد؟ حضرت فرمود: «به دلیل این آیه در کتاب خدا که می‌فرماید: " اگر مؤمنان و کافران (در مکه) از هم جدا می‌شدند، کافران را عذاب دردناکی می‌کردیم"».

سؤال شد: منظور از جدا شدن چیست؟ حضرت فرمود: «امانت‌هایی از مؤمنان در صلب جمعی از کافران است. مهدی ظهور نخواهد کرد، هرگز تا اینکه امانت‌های خدا بیرون آیند و چون بیرون آیند، آن گاه بر دشمنان خدا ظاهر شود و آن‌ها را بکشد».13



پی نوشت:

1. نعمانی، الغیبه، باب 10، ج 3، ص146.

2. خادمی شیرازی، محمد، غیبت امام عصر یا پنهانی خورشید عدالت، ص 24.

3. انبیا: 33؛ انعام: 2؛ اعراف: 32 و هود: 12.

4. بحارالانوار، ج52، ص91.

5. معجم احادیث امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج3، ص192.

6. همان، ج5، ص488.

7. عنکبوت: 2 و 3.

8. بحارالانوار، ج52، ص92.

9. شیخ صدوق، علل الشرایع، ص244.

10. معجم احادیث امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج3، ص165.

11. بحارالانوار، ج52، ص95.

12. فتح: 25.

13. بحارالانوار، ج 52، ص97.

سلاح امام زمان(عج)

امام زمان (عج)

ظهور منجی و برقراری حکومتی واحد در سراسر گیتی بر اساس عدالت در همه جنبه های وجودی انسان، به معنای واقعی کلمه از جمله باورهایی است که بیشتر مکاتب دینی و فکری دنیا در آن مشترکند. در این میان اسلام به عنوان مترقی ترین مکتب انسان ساز به نحوی جامع با ارایه ایدئولوژی منسجم به این بحث پرداخته است. از این رو بر مسلمانان است تا پیوسته با تبیین زوایای مختلف این بحث، آن را زنده نگهدارند.

در حالی که اطلاعات ما از این موضوع خصوصا جزئیات آن، منحصر در اخباری است که ائمه در برهه ای خاص از زمان بیان داشته اند و طبیعی است که مفاهیم مورد نظر خود را باید در غالب الفاظی قابل فهم برای مخاطبان ارائه می کرده-اند؛ و ازطرفی باتوجه به گذرا بودن زمان و سیر تکاملی آن؛ مصادیق الفاظ تغییر یافته اند1؛ این تغییر باعث شده است که عده ای تعابیر اولیه را نپذیرند و آنها را دست مایه ای برای مخدوش کردن اصل موضوع بدانند.

یکی از این موارد سلاح امام زمان است. که در مواردی از آن با نام شمشیر یاد شده است. و باعث طرح شبهاتی در این خصوص شده است. در حالی که می توان با استفاده از خود روایات و اصول کلی غیر قابل تردید پاسخ این شبهات را داد و به تنقیح بهتر موضوع پرداخت.

 در رابطه با ظهور منجی چند نکته قطعی و غیر قابل تردید است، که توجه به آنها می تواند ما را در داشتن درکی واقع -بینانه تر از موضوع کمک کند و بسیاری از انحرافات را رفع نماید:

•     او بر تمام نظام های سلطه گر و سمتگران غلبه می کند.

•   غلبه و برتری، در برتری نظامی منحصر نیست، بلکه دو عنصر اساسی و کلی دارد: الف ) علم ، ب ) قدرت.


ادامه مطلب ...

تهذیب نفس، شرط درک خدمت امام زمان (عج) (حکایتی از آیت الله بهجت




حجة السلام قدس می گوید : 
« روزی آقا فرمودند : در تهران استاد روحانیی بود که لُمعَتین را تدریس می کرد، مطلع شد که گاهی از یکی از طلاب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود. 

روزی چاقوی استاد ( در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند ) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچه هایش برداشته و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود. و عصبانیت آقا نیز تمام نمی شود. 
روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید:

« آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند. » آقا یادش می آید و تعجب می کند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است. 

از اینجا دیگر یقین می کند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما کاری دارم. چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان(عج) مشرف می شوید؟ 

استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرف خود خدمت آقا را به او بگوید. استاد می گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرف به حقیر بدهند. 

مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سؤال کند ولی به جهت طولانی شدن مدت، صبر آقا تمام میشود و روزی به وی می گوید: آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟ می بیند که وی ( به اصطلاح ) این پا و آن پا می کند. آقا می گوید: عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی ( و ما علی الرسول إلا البلاغ المبین ) 

آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقت ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم. »


منبع: bahjat.org

آقای بهجت ودعایی در آخر الزمان


بهجت

ما براى اوقات خواب خود افسوس مى ‏خوریم که چرا براى نماز شب بیدار نمى ‏شویم، در صورتى که اوقات بیدارى را به غفلت مى ‏گذرانیم!

زیرا اگر در بیدارى به توجّه و بندگى مشغول بودیم، توفیق بیدارى شب را نیز براى تهجّد و خواندن نافله‏ ى شب و تلاوت قرآن پیدا مى‏ کردیم.

****

ائمه ی ما علیهم السلام خودشان به ما فرموده اند که در این فشارهای آخرالزمان بگویید :

یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک

ولی چه کنیم که به جای دوا ، به سوی داء می رویم !

معنای یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک این است که : خدا یا ! همان مرتبه ای را که مطلوب تو است ، ما را به همان درجه برسان و بر آن نگهدار .

صراط از همین جا شروع می شود ، اگر یک ذرّه انحراف پیدا کنیم ، خدا می داند در کجا پرت می شویم .

کسی که کارش خراب است ، یا جلو رفته و عقب مانده است و در هر حال اعتدال را رعایت نکرده است . ما که اهلبیت عصمت نیستیم ، ولی از خدا می خواهیم که این حدّ اعتدال را به ما عنایت فرموده و برآن ثابت گرداند

در کتاب کافى به نقل از امام صادق ـ علیه السّلام ـ آمده است: «ثَلاثٌَ لاتُطِیقُها هذِهِ الاْءُمَّةُ... وَ ذِکْرُ اللّه  عَلى کُلِّ حالٍ.»(1)

***

سه چیز است که این امت توان آن را ندارند.... تا این که مى فرماید: و یاد خدا در هر حال.

و در روایت دیگر مى فرماید:

«لا أَقُولُ سُبْحانَ اللّه  وَ الْحَمْدُلِلّهِ، وَ إِنْ کانَ ذِکْرا وَ لکِنْ ذِکْرُهُ عِنْدَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ.»(2)

مقصود من گفتن سبحان اللّه  و الحمدللّه نیست، هر چند این هم ذکر است، بلکه منظور من یاد خدا به هنگام [پیش آمدن] حلال و حرام است.



1. من لایحضرة الفقیه، ج 4، ص 358؛ وسائل الشیعة، ج 12، ص 27؛ ج 15، ص 254؛ بحارالانوار، ج 71، ص 395 و...

2. ر.ک: اصول کافى، ج 2، ص 145؛ وسائل الشیعة، ج 15، ص 255؛ بحارالانوار، ج 72، ص 34، 35 و.

مهدى موعود، یارانى این‏گونه دارد

http://www.mypardis.com/Storage/27153.19011.jpg


اشاره:

اندیشه پیروزى حق بر باطل و غلبه صالحان بر طالحان و عادلان بر ظالمان که‏برگرفته از متن قرآن کریم است، بارقه‏اى از نور امید در دل‏ها تابانیده وهمه را چشم به انتظار شخصى گذاشته که منادى حق است و سفیر نور، کشتیبان‏هدایت است و قافله‏سالار رهایى; مجدد حیات بشریت است و احیاگر اخلاق خدایى،این شخصیت‏بزرگ را در روایات اسلامى «مهدى‏» علیه السلام مى‏نامند.

چنین انتظارى افضل عبادات شمرده شده است. زیرا این انتظار با امید،تعهد، تحرک با مسوولیت و سازندگى و رفع ناامیدى از جامعه همراه مى‏باشد.

منتظران واقعى، خود را در حال مهیاى جامعه‏اى مى‏بینند که انتظار موعودى‏را مى‏کشد، بنابراین براى حضور حضرتش شرایطى لازم است که هم زمینه‏سازقدومش باشد و هم پذیراى حکومت عدل او، زیرا تحمل عدالت‏خود نیاز به‏سازندگى دارد. و الا، پذیرایى حق بر افراد بسى مشکل خواهد بود. بنابراین،ما براى خودسازى به یکى از بهترین راه‏ها که طریق پرورش یافتگان مکتب‏انسان‏ساز اسلام; یعنى یاوران خاص ولى‏عصر(عج) است متمسک مى‏شویم، ویژگى‏هاى‏آن‏ها را بشناسیم و به کار بندیم تا زمینه‏ساز حضور حضرتش باشیم. زمینه‏سازحکومت‏حضرت، خیزش ایمان است نه ازدیاد فساد. ما در این نوشتار به برخى‏از خصال یاوران باوفاى حضرت اشارتى خواهیم داشت. 


ایمان یاوران مهدى (ع)


ایمان از مهم‏ترین مایه‏هاى یک انسان خداجو است. 


پایدارى، شجاعت، رشادت، ایثار، فداکارى و... یک انسان مومن ریشه درایمان وى دارد. یاوران مهدى از مومنانى هستند که ایمانشان آن‏ها را به‏مرحله‏اى رسانده است که هرگونه شک و ریبى در دلشان راه نمى‏یابد. همان‏کسانى که به نقل روایات در ترنم روح‏بخش تلاوت قرآن و مناجات شبانه آن‏هاهم چون صداى زنبوران عسل درهم پیچیده و شب را تا به صبح به راز و نیازبا خداى خویش مشغولند. و خودخواهى‏ها و منیت‏ها را در زیر آسیاب تهجدسورمه کرده و با آن چشم دل را روشن نموده‏اند. خدا را با معرفت‏شناخته وایمان به خدا در اعماق جانشان نفوذ کرده است. لذا در راه ایمان و اجراى‏فرامین الهى از هیچ مانعى هراس ندارند و از سرزنش هیچ سرزنش کننده‏اى بیم‏به دل راه نمى‏دهند. چنان که صادق آل محمد(ص) از قرآن کریم اوصاف آن‏ها رابیان داشته و به ایمان آن‏ها و راهشان سفارش مى‏کنند: سلیمان بن هارون‏مى‏گوید: به آن جناب عرضه داشتم بعضى از این عجلیان گویند که شمشیر رسول‏خدا(ص) نزد عبدالله بن حسن است! فرمود: به خدا سوگند، نه او و نه پدرش‏با هیچ یک از دو چشمانش آن را ندیده، مگر آن که پدرش آن را نزد حسین(ع)دیده باشد، و البته براى صاحب این امر محفوظ است، پس، مبادا به راست وچپ روى آورى، که به خدا سوگند امر روشن است. به خدا سوگند اگر اهل آسمان‏و زمین هم‏دست‏شوند که این امر را از جایگاهى که خداوند آن را در وى قرارداده برطرف سازند نخواهند توانست، و چنان چه همه مردمان کفر ورزند تاجایى که هیچ کس باقى نماند; همانا خداوند براى این امر کسانى را خواهدآورد که او شایستگان آن باشند. سپس فرمود: آیا نمى‏شنوى که خداوندمى‏فرماید: 


«اى کسانى که ایمان آورده‏اید هر کدام از شماها از دین خودمرتد شوید پس به زودى خداوند قومى را که دوست مى‏دارد و آن‏ها نیز خدا رادوست مى‏دارند و نسبت‏به مومنان فروتن و بر کافران سرافراز و مقتدرند به‏نصرت اسلام بر مى‏انگیزد...» 


تا آخر آیه را تلاوت فرمود و در آیه دیگرفرمود: 


«پس اگر این قوم به آن کفر ورزند، همانا قومى را که هرگز به‏آن کافر نشوند بر آن برگماریم‏». 


سپس حضرت فرمود:«همانا (اهل) این آیه همان اهل آن آیه مى‏باشند.» 


آیه‏اى که امام صادق علیه السلام - آن را تلاوت فرموده‏اند اوصاف مومنانى که‏باید این رسالت‏بزرگ را انجام دهند چنین بیان مى‏دارد: 


1. آن‏ها به خدا عشق مى‏ورزند و جز به خشنودى او نمى‏اندیشند: «یحبهم ویحبونه‏»

2. در برابر برادران دینیشان خاضع و فروتن هستند: «اذله على المومنین‏»

3. نسبت‏به کافران ستم‏گر و کج‏اندیش، سرسخت، خشن و سرافرازند:«اعزه على الکافرین‏»;

4. براى بسط عدل و اجراى فرامین الهى همواره درراه جهاد فى سبیل‏الله هستند: «یجاهدون فى سبیل الله‏»;

5. در جهت‏نابودى کافران و برچیدن بساط ستم‏گران کوشا و از هیچ ملامتى پروا ندارند:«و لایخافون لومه لائم‏». 


این‏ها همه از اعتقاد به خدا و ایمان به مقصد و میل به هدف آن‏ها نشات‏گرفته و از آن‏ها انسان‏هایى ساخته که در حقیقت علاوه بر قدرت جسمانى چنان‏شهامتى دارند که از شکستن سنت‏هاى غلط و مخالف با اکثریتى که راه انحراف‏را پیش گرفته‏اند، و با تکیه بر کثرت عددى خود دیگران را به استهزامى‏گیرند، پروایى ندارند. بسیارى از افراد را مى‏شناسیم که صفات ممتازى‏دارند، اما در مقابل غوغاى محیط و هجوم افکار عوام و اکثریت‏هاى منحرف‏بسیار محافظه‏کار، ترسو، و بى‏جرئتند، و زود در مقابل آن‏ها میدان را خالى‏مى‏کنند، در حالى که براى یک رهبر سازنده و افرادى که براى پیاده کردن‏افکار او وارد میدان مى‏شوند، قبل از هر چیز چنین شهامتى لازم است.

عوام‏زدگى، محیطزدگى، و امثال آن که همگى نقطه مقابل این امتیاز عالى‏روحى هستند، سد راه بیش‏تر اصلاحات محسوب مى‏گردند.» آرى به دست آوردن این‏امتیازات و موفقیت‏ها در هر درجه‏اى که باشد علاوه بر کوشش خود فرد، مرهون‏فضل خداوند است که به هر کس بخواهد و شایسته بیند عطا کند و حاصل لطف‏اوست: «ذلک فضل الله یوتیه من یشاء». 


عبادت یاران مهدى(ع)


همان گونه که اشاره شد آنان پارسایان شب‏اند که تا بامدادان به ذکر و رازو نیاز و بر قیام و قعودند. آتش عشق به معشوق و عرفت‏به ذات بارى‏تعالى‏خواب را از دیدگان آنان ربوده است:

جز خم ابروى دلبر هیچ محرابى ندارم

جز غم هجران رویش من تب و تابى ندارم

گفتم اندر خواب بینم چهره چون آفتابش

حسرت این خواب در دل ماند چون خوابى ندارم

سر نهم بر خاک کویش، جان دهم در یاد رویش

سر چه باشد، جان چه باشد، چیز نایابى ندارم 


مردانى که شب هنگام زمزمه تلاوت قرآن و ذکر مناجاتشان، هم چون‏صداى زنبوران عسل درهم پیچیده و هیبت الهى آن‏ها را به قیام واداشته وبامدادان سوار بر مرکب‏ها شوند، آنان راهیان شب‏اند و شیران روز. 


گفتیم همه این عبادت‏ها و نیایش‏ها، رشادت‏ها و شهامت‏ها و... از ایمان یک‏فرد مومن سرچشمه گرفته و اوصاف بارزى از معرفت و ایمان نهفته در قلب اواست. که در این اعمال ظهور مى‏یابد و هر چند درجه ایمان فزونى یابد دراین اعمال نیز فزونى خواهد یافت و هیچ امرى سد راه آنان نخواهد شد، نه‏تنها جهاد و کوشش آن‏ها را از عبادت و راز و نیاز به درگاه الهى بازنمى‏دارد، بلکه این تلاش‏ها سبب مى‏گردد تا حلاوت ایمان بیش‏تر در کام خودچشند و همه رفتارهاى خود را رنگ و جلوه الهى دهند که چه رنگى بهتر ازرنگ الهى: «صبغه الله و من احسن من الله صبغه و نحن له عابدون‏». 


آمرین به معروف و پیکارکنندگان با منکر


رسالت‏حضرت مهدى و یاران باوفایش احیاء دین خدا و اتمام رسالت انبیا واولیا و اصلاح زمین که ظالمان و فاسدان با بدعت‏ها و ظلم‏هایشان روز خاکیان‏را مبدل به شب دیجورى کرده با شراره سم ستمشان، سیماى سپیده را روشنى‏بخشند و نقاب تزویر را از چهره مزوران برکشند و رسالتش را در دو عنوان‏سبز بسط در «قسط‏» و «عدل‏» خلاصه گرداند. «یملا الارض قسطا و عدلا کماملئت ظلما و جورا». سیره رسول گرامى اسلام و همه معصومین(ع) بر امر به‏معروف و نهى از منکر بود، و از بدو دوران کودکى تا واپسین لحظات حیات آن‏را پاس داشته‏اند. یعقوب سراج، خدمت امام صادق(ع) مى‏رسد در حالى که حضرت‏در کنار گهواره فرزندش حضرت موسى بن جعفر(ع) ایستاده و با او سخن‏مى‏گوید. یعقوب گوید: من نشستم تا امام از سخن گفتن با فرزندش فارغ شد،پس برخاستم، امام صادق(ع) به من فرمود:

نزدیک سرورت بیا و او را سلام گوى. من نزدیک گهواره رفتم و به کودک سلام‏کردم، امام موسى بن جعفر(ع) از درون گهواره با زبانى فصیح و گویا سلام راپاسخ گفت فرمود: «اذهب و تغیر اسم ابنتک التى سمیتها امس فانه اسم‏یبغضه الله‏» برو و آن نام را که دیروز بر دخترت نهاده‏اى تغییر ده زیرااین اسم را خدا دشمن دارد. آن گاه امام صادق(ع) فرمود: به دستور فرزندم‏عمل کن تا هدایت‏یابى. من نیز به دستور آن حضرت عمل کردم و نام‏«حمیرا» دختر یک روزه‏ام را تغییر دادم.» بنابراین، یکى از اوصاف بارزیاران حجت، امر به معروف و نهى از منکر مى‏باشد.

امام صادق(ع) در تفسیرآیه «الذین ان مکناهم فى الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزکاه و امروا بالمعروف و نهو عن المنکر و لله عاقبه الامور».

مى‏فرمایند: براى آل‏محمد(ص) مهدى(ع) و اصحاب او، خداوند متعال مشارق و مغارب زمین را به‏تصرف آن‏ها درآورد، و دین را آشکار سازد، و خداوند متعال به وسیله او ویارانش بدعت‏ها و باطل را از بین مى‏برد، هم چنان که سفیهان حق را میرانده‏باشند، تا جایى که اثرى از ظلم دیده نشود و امر به معروف و نهى از منکرخواهند نمود و عاقبت کارها به دست‏خداست. 


ایمان و اطاعت از رهبرى


امامت و رهبرى، از ارکان دین مبین اسلام و محور و اساس همه کارها اعم ازعبادى و غیرعبادى است:

«و انه لیعلم ان محلى منها محل القطب من الرحا...»

و همه اعمال اعم از فردى و اجتماعى به نوعى وابسته به امامت‏است. لذا ایمان به رهبرى زمینه‏ساز فلاح و رستگارى مسلمانان است. همین‏ایمان و اطاعت از رهبرى و پیامبر بود که در مدتى بسیار کم مسلمانان صدراسلام از حضیض ذلت‏به اوج عزت رسیدند و پوزه ظالمان و متکبران را به خاک‏مالیدند چرا که به فرمان خدا به آن چه پیامبر مى‏فرمود گردن مى‏نهادند:

«و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» 


و بعد از رسول خداشیعیان اهل بیت همان عقیده و ایمان را نسبت‏به ائمه اطهار داشته و یاران‏حجت(ع) در بالاترین درجه آن نسبت‏به امام زمان علیه السلام دارند که‏این عشق و ایمان در وجود آن حضرت متمرکز گردیده: 


«یتمسحون بسرح الامام علیه السلام یطلبون بذلک البرکه‏» 


این عشق به امام است که سر از پانشناخته براى اطاعت و اجراى فرامین او شب و روز را نمى‏شناسند و در راه‏فرمان‏بردارى او از یک کنیز نسبت‏به مولایش مطیع‏تراند و در هنگام خطرات‏براى دفاع از وجود او جانشان را فدا مى‏کنند:

«و یخفون به یقونه بانفسهم فى الحروب و یکفونه ما یوید... هم اطوع له من الامه لسیدها» 


از وجود مبارکش و آن چه متعلق به اوست تبرک و شفا مى‏جویند: 


کیست کاشفته آن زلف چلیپا نشود

دیده‏اى نیست که بیند تو و شیدا نشود

ناز کن ناز که دل‏ها همه در بند تو اند

غمزه کن غمزه که دلبر چو تو پیدا نشود

سر به خاک سر کوى تو نهد جان از دست

جان چه باشد که فداى رخ زیبا نشود 


این عشق و علاقه امام و یارانش به حدى به هم گره خورده که «آن چه شخص‏امام بدان وصف شده‏اند، آنان نیز به آن توصیف گشته‏اند: 


«انهم اذا ساروا الرعب امامهم سیره شهر;هنگامى که به طرف مکانى حرکت مى‏کنند، ترس ازآنان پیشاپیش در دل مردمان افتد.»

«لایکفون سیوفهم حتى یرضى الله عزوجل; آنان دست از شمشیرهاى خود در پیکار با دشمنان دین باز نمى‏گیرندتا آن که خداى تعالى راضى شود.»

این همه به سبب آن است که یاران مهدى‏شیعه کاملى براى مولاى خود بوده و افعال و صفاتشان مطابق افعال و صفات‏امام علیه السلام مى‏باشد. 


شجاعت‏یاوران مهدى علیه‏السلام


وصف بارزى که در روایات براى اصحاب آقا امام زمان علیه‏السلام‏برشمرده شده شجاعت‏یاران حضرت است، شجاعت وصفى ذاتى است که‏داراى لوازماتى است که بر روى هم این صفت‏براى فرد حاصل مى‏گردد که اصحاب‏آقا واجد آن اوصاف بوده و ما به برخى از آن‏ها اشاره مى‏کنیم: 


عدم ترس


ترس و جبن از خصلت‏هاى مذموم یک انسان است، چرا که ترس نشات گرفته‏از ضعف ایمان و یقین و عاجز بودن نفس است: «شده الجبن من عجز النفس وضعف الیقین.» شخص ضعیف النفس و ضعیف الایمان مایه امید از او گرفته شده،یقین به رحمت الهى و پاداش روز جزا نداشته همواره در نوعى بیم و ترس به‏سر مى‏برد. ترس از آن دارد که هر لحظه این دفتر عمر بسته شود و به دیارنیستى کوچ کند. اما شخص مومن در اقیانوسى از امید به سر برده و در همه‏مشکلات تکیه‏گاهش را خدا مى‏داند و یقین دارد که:

«ولله العزه و لرسوله و للمومنین.»

دلیلى ندارد که احساس ضعف و ترس کند، بلکه ترس را عار و ننگ‏و نقصى براى خود دانسته و سعى در دورى از آن مى‏کند:

«احذروا الجبن فانه عار و منقصه‏» یاران مهدى علیه‏السلام که قلبشان مالامال از عشق‏به خدا و یقین به روز جزا و یارى پروردگار است از هیچ کس هراسى به دل‏ندارند.

یاد روى تو غم هر دو جهان از دل برد

صبح امید همه ظلمت‏شب باطل کرد 


عشق به شهادت


از محک‏هایى که خداوند افراد راستگو و با ایمان را از افراد دروغگوجدا مى‏سازد «تمناى مرگ است‏» یک فرد مومن که آینده‏اى درخشان و زیبابراى خود پیش‏بینى مى‏کند و عاشق کوى یار و قرب الى‏الله و هم‏نشینى اولیاءالله را در دلش زمزمه مى‏کند همواره تمناى مرگ دارد:

آتش بجانم افکند شوق لقاى دلدار

از دست رفت صبرم اى ناقه پاى بردار

«لولا اجل الذى کتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فى اجسادهم طرفه عین‏شوقا الى الثواب و خوفا من العقاب.»

اصحاب حجت که مهدى(ع) را با معرفت‏شناخته و ایمان به راه و هدفش دارند وبه او عشق مى‏ورزند و همه هستیشان را فانى در وجود او مى‏دانند، عاشق‏شهادت در راه وى هستند:

«یدعون بالشهاده و یتمنون ان یقتلوا فى سبیل‏الله شعارهم یالثارات الحسین علیه‏السلام‏»

بنابر این، فردى که جانش را ازهدفش بیش‏تر دوست دارد نمى‏تواند شجاعت ورزد، بلکه او باید همواره حافظجانش باشد تا به او آسیبى نرسد لذا شجاعت‏شیرانى چون یاوران مهدى(عج) رامى‏طلبد. 


قلب نورانى و دل فولادین


از دیگر اوصافى که یاوران مهدى علیه السلام داراهستند «قلب قوى و پولادین‏» است که در روایات مختلفى تعبیر به «پاره‏هاى‏آهن‏» شده است: «تجیى‏ء الرایات السود من قبل المشرق کان قلوبهم زبرالحدید» و در روایات دیگر مى‏خوانیم که قلب‏هاى آن‏ها سخت‏تر از پاره‏هاى‏آهن است «... و ان قلب رجل منهم اشد من زبر الحدید».

آرى قلب‏هاى آن‏ها پنجره‏هایى به آسمان معنا گشوده‏اند و دل‏ها را به ریسمان‏الهى پیوند داده‏اند خانه دل را با قندیل‏هاى ایمان روشن نموده‏اند:

«کان قلوبهم القنادیل و هم من خشیه الله مشفقون.»

اینان با پشتوانه‏اى ازایمان به خدا و یقین به روز جزا و هدفى مقدس «هم‏چون مشعل‏هاى فروزانندکه دل‏هاى استوارشان بسان قندیل‏هاى نور در سینه‏هاى سترگشان آویخته است واین رادمردان تنها دل به خداى خویش داده‏اند و تنها از او هراس دارند» وقلب را به یاد او قوت بخشیده‏اند: «الا بذکر الله تطمئن القلوب.»

اجسم قوى

قدرت جسمانى از دیگر لوازمات اعمال شجاعت است که از اوصاف اصحاب صاحب‏الامر(عج) شمرده شده و در روایات قدرت آن‏ها را برابر با چهل مرد قرارداده است: «فان الرجل منهم یعطى قوه اربعین رجل‏» قدرت جسمانى برگرفته‏شده از ایمان راسخ به خدا و یقین به امامت و حقانیت هدف او است; یاوران‏مهدى(ع) با این قدرت جسمانى و روحیه عالى بوده که مى‏توانند خط بطلان برجمیع مفاسد کشیده و ظلم و جور را از صحنه گیتى براندازند. 


موالا با افراد ضعیف الجسه و ضعیف‏الایمان که چنین مهمى امکان ندارد کمااین‏که امام على بن موسى الرضا(ع) در پاسخ «دیان بن صلت‏» که از او سوال‏مى‏کند که آیا شما صاحب این امر هستید؟! حضرت در جواب مى‏فرماید: 


«من صاحب‏این امر هستم ولکن من آن کسى نیستم که زمین را پر از عدل و قسط کنم‏چنان‏که پر از جور و ستم شده; چگونه من مى‏توانم با این ضعف جسمانیم زمین‏را پر از عدل و قسط کنم و به درستى که قائم، آن کسى است که وقتى خروج‏مى‏کند با این که داراى سن زیادى مى‏باشد، ولى جوان است‏بدن او قوى حتى‏اگر دست‏هاى مبارکش را به طرف بزرگ‏ترین درخت دراز کند و او را به طرف‏زمین آورد مى‏آورد و مى‏شکند، حتى اگر صیحه‏اى بین کوه‏ها زند از فریاد اوکوه‏ها درهم ریزند...» 


حال برگردیم به سخن اصلى; یعنى شجاعت اصحاب آن‏حضرت، با این اوصاف است که آن‏ها سدى محکم، نیزه و شمشیرى برنده، و رکن‏رکینى هستند که حضرت لوط علیه السلام هنگام رویارویى با قوم کافر ومنحرف خود تمناى آن ها را مى‏کرد. 


«قال ابو عبدالله(ع) ما کان یقول‏لوط(ع) «لو ان لى بکم قوه او آوى الى رکن شدید» الا تمنا لقوه القائم‏علیه السلام و لا ذکر الا بشده اصحابه فان رجل منهم یعطى قوه اربعین رجلا وان قلبه لاشد من زبر الحدید و لو مروا بجبال الحدید لتدکدکت [لقطعوها]، لایکفون سیوفهم حتى یرضى الله عزوجل‏» 


این روایت که بیان گویایى از شجاعت‏آن عزیزان است، ما را از ذکر دیگر احادیث‏بى‏نیاز مى‏کند. در تشبیه قلب‏هاى‏آن‏ها به پاره‏هاى آهن یا به قطعات سنگ، براى تاکید بیش‏تر بر عظمت و شهامت‏آنان و نفى هرگونه ترس و وحشت از قلوب و افکارشان مى‏باشد. پرواضح است که‏به کارگیرى، واژه‏هاى شمشیر و نیزه نیز فقط به لحاظ تاثیر مادى آن‏هانیست، بلکه نشانى بر توان فعالیت موثر آن‏ها مى‏باشد; یعنى آن‏ها در زمینه‏عمل و مبارزه دلیرتر از شیر و برتر از نیزه هستند. در بیان امام علیه‏السلام که مى‏فرماید: «به هر فردى از آن‏ها نیروى چهل مرد داده مى‏شود»مقصود محدود نمودن این نیرو نیست، بلکه تقریبى است‏براى میزان فوق‏العاده قدرت ایشان و اشاره است، بر اثر عملى فعالیت‏هاى هر یک از اصحاب‏مهدى(ع) که از کوشش گروهى مرکب از چهل نفر نیز فزون‏تر است. 


... هنگامى که تلاش انسان با توانایى طبیعى، براى انجام کارى توام‏مى‏گردد; مثل دوران جوانى، نتیجه کارها بهتر و کامل‏تر خواهد شد. و شایدبه همین جهت است که بیش‏تر یاران «حضرت مهدى علیه‏السلام‏» را جوانان تشکیل مى‏دهند،زیرا به سبب این‏که به صراحت‏با حق مواجه مى‏شوند و آن را عمیقا درک‏مى‏نمایند و با اخلاص تمام اطاعت امام خویش را پى مى‏گیرند، هر کدام ازتوان و نیروى بزرگى برخوردارند. و حاصل تلاششان به نحوى است که گروه‏هاى‏بزرگ نیز از عهده آن برنمى‏آیند. بیانات ائمه علیهم السلام مبنى براین که به هر کدام از یاران مهدى(ع) نیروى چهل مرد داده مى‏شود. 


گویاى این نکته نیز هست که خداوند این توانایى را از راه‏هاى طبیعى، و نه‏از سر اعجاز، به آنان عطا مى‏کند، چرا که نفس انسانى قابلیت این تکامل وترقى را در شرایط معین و تحت تربیت‏خاصى دارا است . و این پرورش و شجاعت‏نه تنها صفت عمومى لشکر امام مهدى(ع) است، بلکه شامل تمام مومنان مى‏شود.

چرا که همه مومنان به نحوى جزء لشکر امام زمان هستند از این جهت است که‏در روایات آمده:«فلایبقى مومن الا صار قلبه اشد من الحدید و اعطاه الله‏عزوجل قوه اربعین رجلا; هیچ مومنى نمى‏ماند مگر آن که قلبش هم چون پاره‏هاى‏آهن گشته و خداوند به هر یک از آنان قدرت چهل مرد عطا گرداند.»


نوشته شده توسط سرکار خانم ندا محمدی 

کلوب گلباران 

خانه مهدى کجاست؟

یا مهدی

                                          از سامرا تا سهله

 

بسیارى دوست دارند بدانند امام در کجا زندگى مى‏کند.

براى روشن شدن این پرسش باید محل سکونت امام زمان - علیه السلام - در چهار دوران به اختصار بررسى شود:

1 . دوران پدر

بدون شک محل ولادت امام مهدى - علیه السلام - شهر سامرا است . او پس از ولادت تا هنگام شهادت امام حسن عسکرى - علیه السلام - در سامرا و نزد پدرش مى‏زیست . حکیمه خاتون، دختر امام جواد - علیه السلام - بارها امام عصر - عج الله فرجه الشریف - را در خانه امام عسکرى - علیه السلام - مشاهده کرد . برخى از یاران امام مانند احمد بن اسحاق نیز وى را همان جا دیده‏اند . امام در یکى از ملاقات‏هایش با ابن اسحاق از جاى برخاست; وارد حجره شد و در حالى که فرزندش را بر شانه قرار داده بود، بیرون آمد . (1)

روزى یعقوب بن منقوش پرسید: مولاى من، چه کسى امام است؟ فرمود: پرده را کنار بزن . . . او چنان کرد امام عصر - عج الله فرجه الشریف - را دید . مهدى - علیه السلام - از پس پرده برون آمد و بر زانوى پدر نشست . (2)

امام عسگرى، در دقایق پایانى عمر، به عقید خادم فرمود: وارد اتاق شو و کودکى که در حال سجده است، نزد من آور . . . (3) . این روایات گواهى مى‏دهد امام مهدى - عج الله فرجه الشریف - در حال حیات پدر در شهر سامرا و در خانه وى زندگى مى‏کرد; اگر چه امام عسکرى او را از نظرها پنهان مى‏داشت .

بر اساس روایت امام صادق - علیه السلام - ، یکى از جاهایى که امام عصر - عج الله فرجه الشریف - حضور مى‏یابد، صحراى عرفات در ایام حج است

2 . غیبت صغرا

امام، در دوران 74 ساله غیبت صغرا، احتمالا در عراق زندگى مى‏کرد; زیرا چهار نایب خاصى که با وى رابطه مستقیم داشتند، در بغداد به سر مى‏بردند . آن‏ها نامه‏هاى مردم را به وى مى‏رساندند و پاسخ دریافت مى‏کردند . امام صادق - علیه السلام - مى‏فرماید: براى حضرت قائم دو غیبت است: یکى کوتاه و دیگرى طولانى . در غیبت اول، کسى جز خواص شیعیان وى، جایگاهش را نمى‏داند . (4) به احتمال قوى نایبان خاص آن حضرت، مصداق خواص به شمار مى‏آمدند .

3 . غیبت کبرا

درباره محل اقامت امام در دوران غیبت کبرا نمى‏توان به طور دقیق به محلى خاص اشاره کرد . امام صادق - علیه السلام - به ابوبصیر فرمود: نیکوترین منزل مدینه است . (5) علامه مجلسى نیز مى‏گوید: همین جمله دلالت مى‏کند آن حضرت غالبا در مدینه و اطراف آن به سر مى‏برد . (6) امام باقر - علیه السلام - هم به کوه «ذى طوى‏» اشاره فرموده است; (7) اما باید گفت هیچ کس به محل دقیق سکونت امام مهدى - علیه السلام - راه پیدا نمى‏کند; زیرا امام عصر به ابراهیم بن مهزیار فرمود: پدرم از من پیمان گرفته در سرزمینى پهناور و دوردست زندگى کنم تا از نیرنگ‏هاى گمراهان و متمردان امت تازه به دوران رسیده و گمراه، نهان و مصون باشم . این پیمان مرا بر فراز تپه‏هاى بلند و ریگزارها و سرزمین‏هاى مورد اطمینان افکنده است . (8)

برخى احتمال مى‏دهند امام در یکى از جزایر دوردست که با کشور مغرب چندان فاصله ندارد و به جزیره خضرا معروف است، به سر مى‏برد. گروهى نیز با منطبق دانستن اوصاف این جزیره با مثلث‏برمودا، آن مکان را محل سکونت امام زمان - عجل الله فرجه الشریف - مى‏دانند; زیرا به رغم تلاش‏هاى فراوان تا کنون کسى به کشف اسرار این مثلث توفیق نیافته است. بى‏تردید این نظر نادرست مى‏نماید . (9)

به استناد برخى از روایات، امام عصر - عجل الله فرجه الشریف - در زمان غیبت کبرا در همه جا حضور مى‏یابد، و یوسف وار به طور ناشناس میان مردم رفت و آمد مى‏کند . هیچ کس وى را نمى‏شناسد تا وقتى خداوند به او اجازه دهد خود را معرفى کند; چنانچه به یوسف صدیق اجازه داد خود را به برادرانش بشناساند . (10)

بر اساس روایت امام صادق - علیه السلام - ، یکى از جاهایى که امام عصر - عج الله فرجه الشریف - حضور مى‏یابد، صحراى عرفات در ایام حج است .

عبید بن زراره گفت: از امام صادق - علیه السلام - چنین شنیدم: زمانى فرا رسد که مردم امام خود را نبینند . او در روزهاى حج مردم را مى‏بیند ولى مردم او را نمى‏بینند . (11)

محمد بن عثمان، یکى از نواب اربعه، نیز در این باره مى‏گوید: والله ان صاحب هذا الامر یحضر الموسم کل سنة فیرى الناس و یعرفهم و یرونه و لایعرفونه; به خدا سوگند، صاحب این امر همه ساله در مراسم حج‏حضور پیدا مى‏کند . مردم را مى‏بیند و مى‏شناسد; ولى مردم - با این‏که او را مى‏بینند - نمى‏شناسند . (12)

4 . عصر ظهور

امام زمان، هنگام ظهور در مسجد سهله (13) اقامت ‏خواهد کرد. ده‏ها هزار پیامبر در این مسجد نماز گزارده‏اند و محل سکونت‏ بزرگانى چون حضرت ابراهیم و ادریس و خضر بوده است. (14) امام صادق - علیه السلام - به ابوبصیر فرمود: اى ابامحمد، گویا حضرت قائم را در مسجد سهله مى‏بینم که با زن و فرزندانش در آن مستقر مى‏گردد.

به استناد برخى از روایات، امام عصر - عجل الله فرجه الشریف - در زمان غیبت کبرا در همه جا حضور مى‏یابد، و یوسف وار به طور ناشناس میان مردم رفت و آمد مى‏کند .

ابوبصیر پرسید:

آیا مسجد سهله خانه‏اش خواهد بود؟

حضرت فرمود: آرى، این مسجد منزل حضرت ادریس است. خداوند هیچ پیامبرى را برنینگیخت مگر آن که در این مسجد نماز گزارد . هر کس در این مسجد بماند، مانند آن است که در خیمه رسول خدا اقامت کرده است . هیچ مرد و زن مؤمنى نیست مگر آن که دلش به سوى آن مسجد پر مى‏کشد . روز و شبى نیست مگر آن که فرشتگان به این مسجد پناه مى‏برند و در آن به عبادت خداوند مى‏پردازند . (15)

ناگفته نماند، هم اکنون در سه گوشه این مسجد سه مقام، با اعمال ویژه، واقع شده است . که این مقام‏ها به حضرت ابراهیم و ادریس و خضر منسوبند.

                                                                                                                               


پى‏نوشت‏ها:

1) بشارة الاسلام .

2) اثبات الهداة، ج 3، ص 415 .

3) غیبه، شیخ توسى، ص 165 .

4) بحارالانوار، ج 52، ص 155 .

5) همان، ص 153 .

6) همان، ص 158 .

7) تفسیر عیاشى ج 2، ص 56 .

8) با خورشید سامرا، ص 82 .

9) براى آگاهى بیش‏تر به کتاب جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت مراجعه شود .

10) همان، ص 154 .

11) کافى، ج 1، ص 337 .

12) بحارالانوار، ج 52، ص 152 .

13) این مسجد در چند کیلومترى شهر کوفه قرار دارد .

14) بحارالانوار، ج 52، ص 317 .

15) همان .

منبع:

مجله پرسمان، پیش شماره 3

بخوانید تا امام زمان را ببینید!


http://www.iricap.com/images/other/music/mahdi2.jpg


کاروان "شناختنامه" قرآن، اینک در آستانه‌ی بلند سوره "حدید" ایستاده ‏است، منزلگاهی دیگر از پنجاه و ششمین وادی نور.

"حدید" به معنای آهن، مظهر استواری و منفعت رسانی به 

نور

تمدنهای بشری است: َأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ.

مفسران برای آن تاویلهای گوناگونی بر شمرده اند؛ سلاح، امام، مصلح آخر الزمان و...(1)

شاید از این رو که "حدید" را در کنارقرآن، کتب آسمانی و میزان به عنوان سه نماد برجسته قانون، فرهنگ وعدالت یاد کرده است چه آنکه لازمه قانونمداری، فرهنگ محوری و عدالت گستری، مبارزه و جهاد است و مبارزه بدون سلاح استوار ممکن نیست.

سپهر دانش، حضرت باقر علیه السلام درباره فضیلت تلاوت این سوره فرمود: کسى که مسبحات را(سوره هایی که با تسبیح خداوند آغاز می شود) تلاوت کند، جهان را بدرود نخواهد گفت تا اینکه فیض محضرحضرت مهدى (ع) را درک کند، و اگر درک نکرد در سراى آخرت همسایه نیاى ارجمندش، پیامبر خدا خواهد بود.

فرودگاه این سوره مبارکه، مدینه منوره بوده است و سنگ بنای آن از 28 آیه، 534 واژه و 2376 حرف ساخته شده است.

در اهمیت تلاوت این سوره همین بس که پیامبر رحمت گستر، هر شب پیش از آن که سر بر بالین خواب نهد، سور "مسبحات"(2) را تلاوت مى‏کرد و مى‏فرمود: انّ فیهن آیة افضل من الف آیة.(3) در این سوره، آیه‏اى است که از هزار آیه برتر است.

سپهر دانش، حضرت باقر علیه السلام نیز در باره اش فرمود: من قرأ المسبحات کلّها قبل اَنْ ینام لم یمت حتى یُدرک القائم (ع)، و ان مات کان فى جوار رسول الله (ص)(4) کسى که مسبحات را(سوره هایی که با تسبیح خداوند آغاز می شود) تلاوت کند، جهان را بدرود نخواهد گفت تا اینکه فیض محضرحضرت مهدى (ع) را درک کند، و اگر درک نکرد در سراى آخرت همسایه نیاى ارجمندش، پیامبر خدا خواهد بود.

سپرده گذاری با سود سرشار


غرض سوره، تحریک و تشویق مؤمنان به انفاق در راه خداوند تعالی است. این انفاق را قرض دادن به خداوند نام گذاری کرده است . خداوندی که بهترین مطلوب است و هرگز خلف وعده نمی کند ، وعده داده آن را برایشان چند برابر می کند به آنها اجر کریم و کثیر عطا می کند. این انفاق علامت تقوا و ایمان به رسول خدا- صلی الله علیه وآله -  ، و به دنبال آن مغفرت گناهان و آمدن رحمتی عظیم و نورانیتی ویژه است و ملحق شدن به صدیقین و شهدا در نزد پروردگار سبحان. در خلال آیات، معارف مربوط به مبدأ و معاد ، دعوت به تقوی ، اخلاص در ایمان و زهد و موعظه مطرح می گردد.

سوره ی مبارکه، با تسبیح خداوند سبحان و ذکر اسماء حسنای او شروع می شود زیرا موضوع سوره ، انفاق است و این مقدمه، پروردگار را از هرگونه شائبه نقص و نیاز، مبّرا می سازد.(5) 

در روایتی دیگر آمده که:

چون خداوند مى‏دانست که در آخر الزمان افرادى عمیق و ژرف اندیش پدید خواهند آمد سوره قل هو الله احد و آیاتى از این سوره را (از اول تا آیه 6) نازل کرد.(6)


تنهایی فطری و تنهایی در دنیا

توصیف دنیا از زبان سوره ی مبارکه حدید


«اعلموا أنّما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال  الاولاد»(2) لعب، کاری منظم برای دستیابی به یک هدف خیالی مانند بازی کودکان است. لهو، چیزی است که انسان را از کار اصلی اش باز می دارد. زینت، اضافه کردن یک شیی مرغوب و زیبا به دیگری است تا آن دیگری را زیبا جلوه دهد. تفاخر، مباهات به حسب و نسب  و تکاثر، کثرت طلبی در مال و فرزند است. حیات دنیا یک زندگی زودگذر ناپایدار و سرابی است باطل، که از این پنج خصلت خالی نیست  لعب، لهو، زینت، تفاخر و تکاثر . این امور که همگی یا برخی مورد تمایل و علاقه انسانند، اموری هستند وهمی و سرابی و ناپایدار که برای انسان باقی نخواهند ماند و هیچ یک موجب کمال نفسانی یا خیر حقیقتی برای انسان نمی شوند.از شیخ بهایی -رحمه الله- نقل شده است : این پنج خصلت برحسب مراتب پنج گانه عمر انسان و مراحل زندگانی او ترتیب یافته اند. انسان در ابتدای عمر به بازی حرص دارد. در سنین نوجوانی به لهو و در جوانی به زینتها از جمله لباس فاخر ، مرکب سواری ارزشمند ، خانه های مجلل و حسن و جمال . در میانسالی مشغول به فخر فروشی به حسب و نسب و در کهنسالی به مال و ولد.

در روایتی دیگر آمده که: چون خداوند مى‏دانست که در آخر الزمان افرادى عمیق و ژرف اندیش پدید خواهند آمد سوره قل هو الله احد و آیاتى از این سوره را (از اول تا آیه 6) نازل کرد.

«کمثل غیثٍ اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتراه مصفرّاً ثم یکون حطاماً»مثل حیات دنیا در شادیهای نشاط آورش مانند بارانی است که کشاورز را شگفت زده کرده و زمین را سرسبز می کند. کشت او رشد کرده، به زما ن درو نزدیک می شود اما خشک شده و باد آن را با خود می برد و هیچ محصولی به جای نمی ماند. درخت دنیا برای احدی میوه نمی دهد.«و ماالحیوة الدنیا إلاّ متاع الغرور» دنیا فقط کالای غرور و فریب است.   


پی‌نوشت‌ها__________

1. مرآة الانوار، ص 124.

2. مسبحات سوره‏هایى است که با "سبح" یا "یسبّح" آغاز می شود و آن 6 سوره است:1- سوره حدید 2- سوره حشر 3- سوره صف 4- سوره جمعه 5- سوره تغابن 6- سوره سبّح باسم ربّک الاعلى.

3. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏24، ص: 195

4. همان

5. المیزان، ج 19 ص ص150-151

6. همان،ص 168

7. حدید:57/20

8. المیزان ج 19ص170-171